به گزارش حلقه وصل، «آقای دادستان» ساخته «محسن اسلامزاده» است که در بخش «جایزه شهید آوینی» به نمایش درآمد و توانست مورد استقبال گسترده مخاطبان قرار گیرد.
«آقای دادستان» به بخش مغفول ماندهای از تاریخ انقلاب میپردازد که بارها از آن بهرهبرداریهای مغرضانه سیاسی شده است.
حوادث دهه 60 یکی از بحث انگیزترین برهههای تاریخ انقلاب اسلامی است که به دلایل مختلف نسبت به آن موضعگیریهای متفاوت و گاه متناقضی صورت گرفته است.
چهرههای انقلابی متعددی نیز قربانی این نگاههای مغرضانه شدهاند و شهید «سید اسدالله لاجوردی» یکی از بارزترین این چهرههاست. شهید لاجوردی به دلیل خلق و خوی به دور از هیاهویی که در زندگی و فعالیتهای انقلابیاش داشت، چنان که باید شناخته نشد. همین پرهیز از هیاهو سبب شده بود که دشمنان انقلاب او را بیشتر در مظان اتهام و آماج حملات مسموم خود قرار دهند.
در بخشی از فیلم میبینیم که ـ تصاویری از خطبههای نماز جمعه تهران ـ مقام معظم رهبری در بیاناتشان ضمن اشاره به جایگاه ناشناخته شهید لاجوردی و خدمات انقلابی او، اشاره دارند که: «عدهای میخواهند ترور و شهادت لاجوردی را زیر سوال ببرند».
«آقای دادستان» قرار است تصویری از شخصیت شهید لاجوردی را به مخاطب ارائه دهد که پیش از این اطلاعات زیادی از او نداشتیم. البته این ناآگاهی نسبت به انقلابیون، منحصر به لاجوردی نیست و چهرههای دیگری هم هستند که علیرغم شهرتشان، درکی از زندگی و زمانه آنها نداریم.
شناخت ما، شخصیت و زمانه شهیدان باهنر و رجایی، شهدای محراب و حتی برخی فرماندهان شهید دفاع مقدس نیز در هالهای از ابهام قرار داشته و نیاز به بازشناسی و بازتعریف دارند. تعداد چهرههای انقلابیای که ما میشناسیم بسیار کمتر از تعدادی است که هنوز نشناختهایم.
در این میان شهید لاجوردی به دلیل اینکه نامش با دادگاه و دادستانی و اعدامهای منافقین در دهه ۶۰ گره خورده، حائز اهمیت است. این نام میتواند هر مخاطب پیجویی را وادار کند تا به جستجو درباره لاجوردی بپردازد. اسلامزاده با مستند «آقای دادستان» تا این اندازه که توانسته ذهن کنجکاو مخاطب را تحریک کند قدم بزرگی برداشته است. اما آیا پس از دیدن فیلم دید ما نسبت به لاجوردی تغییر میکند یا دادههای فیلم آنقدر بوده که پاسخی باشد برای شبههها؟
متاسفانه فیلم هر چه قدر در فرم خوب عمل کرده در بحث محتوا چندان موفق نیست.
به دلیل سابقهای که از اسلامزداه و مستندهای بحران او سراغ داریم، انتظار داشتیم در این فیلم نیز مانند آثار قبلیاش پرشکوه ظاهر شود. نمیتوان در بحث نقد «آقای دادستان» آثار قبلی کارگردانش را نادیده گرفت. این فیلم با کمی تمرکز بر یک خط داستانی روشن و مشخص، میتوانست به اثر پویاتر تبدیل شود. یکی از همین توابینی که با لاجوردی آشنا و متحول شده میتوانست پاسخ بسیاری از سوالات کلیدی و مهم را بدهد و چهره لاجروردی را روشنتر کند. چهره در تاریکی فرو رفته «نادر» و «کریم» و ... که به دلیل مسائل امنیتی نه آنها را میدیدیم نه صدای واقعیشان را میشنیدیم، بر رازگونگی شخصیت لاجوردی صحه میگذارد. شاید چنین به نظر آید این ابهام در شناختن اعضای جدای شده از گروهک منافقین، در خدمت تصویر کمتر شناخته شده لاجوردی باشد، اما چنین رویکردی قرار است ما را به کجا ببرد؟
البته واضح است که دست فیلمساز برای به تصویر کشیدن همه جانبه شهید لاجوردی کاملا باز نیست و او به دلیل مسائل امنیتی و عدم امکان ورود به ساحت همه شخصیتهای دیگر تاریخ انقلاب، ناگزیر است دست به عصا راه برود و چه بسا که برخی ممیزیها و سانسورها به فیلم ضربه وارد کرده باشد. عدم دسترسی به اسناد و منابع که ممکن است محرمانه باشد، فیلمساز را با مشکلات اساسی متعددی مواجه کرده باشد.
این نقص در مورد ارائه منابع و اسناد در مورد سایر مستندهای تاریخ انقلاب وجود دارد لذا با وجود در دسترس بودن منابع و افرادی که شاهدان حوادث بودهاند باز هم دست فیلمساز برای ساخت فیلم باز نیست.
اما این احتمالات ـ که قطعیت نیز دارد ـ نمیتواند توجیهی باشد تا به ساختار روایی «آقای دادستان» با دیده اغماض بنگریم.
یکی از مواردی که فیلم از آن رنج میبرد، تعداد مصاحبه شوندگانی است که در انقلاب نقش داشته و با شهید لاجوردی مراوداتی نیز داشتهاند. اینکه بخش قابل توجهی از فیلم صرف مصاحبه با اعضای جدا شده از منافقین شده به نفع فیلم نیست. در مقابل، کمبود تصاویر مربوط به دادگاه ضاربان شهید لاجوردی به شدت احساس میشود. به همان میزان مصاحبههای دوستان و همکاران و همرزمان شهید لاجوردی چندان زیاد نیست تا این شهید را بهتر بشناسیم.
طبیعی است که چهره «فاضل» از همکاران نزدیک شهید لاجوردی نباید دیده شود اما حضور طولانی این فرد در فیلم به آن ضربه نمیزند؟
ما با دیدن چهره همکاران شهید لاجوردی باید بتوانیم به نحوی شخصیت این شهید را در ذهن خویش دوباره سازی کنیم که این اتفاق در «آقای دادستان» نیافتاد.
اسلامزاده فیلمساز تازه کاری نیست که با زبان سینمای مستند بیگانه باشد. او در فیلم «تنها میان طالبان» در حالی که راوی و کارگردان و تصویربردار و ... بود به خوبی از پس کار برآمد و یکی از درخشانترین مستندهای بحران را ساخت. نشانههایی از این تسلط را در فیلم مورد بحث میبینیم اما این همه انتظاری نبود که از این کارگردان داشتیم. یکی از همین نشانهها این است که فیلمساز فارغ از هر نگاه و زاویهای که به انقلاب دارد در بیان روایت فیلم به بیراهه نرفته و اثری یک دست و قابل فهم را ساخته است. همچنین فیلم دچار پراکنده گویی نشده است. تکلیف فیلمساز با اثر و مخاطبش روشن است. اینکه تا چه میزان توانسته دانستههایش را در قالب فیلم بریزد و آن را به مخاطب عرضه کند باید مورد داوری قرار گیرد.
«آقای دادستان» در حوزه تاریخ انقلاب مثل چراغ روشنی است که نسبت به آثار مشابه کم تعداد خود، در مقام بالاتری ایستاده است و میتوان انتظار داشت این راه، سالکان دیگری داشته باشد تا بخشهای دیگر انقلاب بخصوص وقایع دهه ۶۰ را موضوع آثار خود قرار دهند. ما برای ادامه مسیر انقلاب و برای آنکه آینده خویش را به درستی ترسیم و برنامهریزی کنیم ناگزیریم دهه ۶۰ را بشناسیم، چراکه بدون درک وقایع دهه اول انقلاب، قطعا نمیتوانیم آینده نگری درستی داشته باشیم.