به گزارش حلقه وصل، رسول حسنی؛ ادبیات دفاع مقدس از زمانی که شکل گرفت تا به امروز همواره مسیری رو به رشد اما واحد را طی کرده است. این ادبیات به ندرت وارد فضاهایی دیگر مثل رمان، داستان کوتاه و ... شده است. هنرمند نه میتواند و نه الزامی دارد تا راه بارها تجربه شده را طی کند.
نیاز ادبیات دفاع مقدس در این است که نوع بیان خود را تغییر دهد و به اصطلاح پوست اندازی کند. تاریخ شفاهی و زندگی نوشت عمدتا دو گونه ادبی هستند که در ژانر ادبیات دفاع مقدس از فراوانی زیادی برخوردار هستند. کمتر میبینیم که در این فضا رمانی نوشته شود که ریشه در واقعیت تاریخی جنگ تحمیلی نداشته باشد.
انتظار این که رزمندهای راضی به نگارش خاطراتش شود به مرور نویسنده را دچار خستگی میکند. در حالی که نویسنده میتواند به اتکای اسناد موجود دست به خلق رمانهایی بزند که وجودشان در فضای ادبیات دفاع مقدس احساس میشود. آیا همیشه باید قهرمان داستان ما به ازای بیرونی داشته باشد؟ نمیشود داستانی طراحی کرد که قهرمان و ضد قهرمان آن در ذهنیت نویسنده خلق شود و در گستره داستان وجود عینی به خود بگیرد؟
بخشی از توفیق ادبیات جنگی در غرب نتیجه تجربهها و مطالعه اسناد جنگی است. در حالی که آنچه نویسنده غربی درباره جنگ مینویسد عملا اتفاق نیفتاده است. توجیه نویسندگان حوزه ادبیات دفاع مقدس این است که در جنگ تحمیلی آنقدر شخصیتهای حماسی و اتفاقات داراماتیک وجود داشته که نیازی به تخیل کردن نیست؟
در مقابل این توجیه دو سوال عمده بوجود میآید، اول اینکه همه رزمندگان و شهدا از همان ابتدا شخصیتهایی حماسی داشتهاند؟ دوم اینکه وقایع تاریخ دفاع مقدس با وجود شخصیتهای واقعی چقدر قابل تفسیر هستند؟
به عنوان مثال اگر نویسنده درباره شهید باکری داستانی به نگارش دربیاورد ملزم به این است که فلسفه دفاع مقدس را از نظر آن شهید به خواننده منتقل کند. این اقدام البته قابل تقدیر است اما مشکل از آنجا شروع میشود که نویسنده اگر بهترین و منصفانهترین اثرش را هم درباره شهید بارکری بنویسد باز در مظان اتهام است که چهره حقیقی شهید را ارائه نکرده است.
همچنین عملا راه را برای تفسیر و تاویل نظرات خود بسته است. حال آنکه اگر نویسنده شخصیتی فرضی را در فضای واقعی تخیل کند میتواند اثر واقعگرایانهتری خلق کند که خواننده نه در مقابل آن جبهه میگیرد و نه نویسنده را متهم به جعل تاریخ دفاع مقدس میکند. از طرف دیگر خواننده بدون واسطه وارد فضای دفاع مقدس خواهد شد. نویسنده هم میتواند نظرگاه خود درباره مفاهیم موجود در دفاع مقدس را تفسیر کند.
مورد دیگری که جای خالی آن در ادبیات دفاع مقدس احساس میشود غیبت «داستان کوتاه» در این حوزه است. متاسفانه با همه اهمیتی که داستان کوتاه در فضای ادبیات دارد، نویسندگان دفاع مقدسی هنوز به صورت جدی وارد این حوزه نشدهاند. گاهی بریدههایی از سلوک یک رزمنده یا تعدادی از آنها در یک مجلد نوشته میشود که نمیتوان آنها را داستان کوتاه نامید.
این آثار بیشتر شبیه یادنامه هستند تا شکلی استاندارد از یک قالب ادبیات. داستان کوتاه از این نظر اهمیت دارد که در عصر شتابزده و فراوانی رسانههای مجازی فرصت و رغبت مطالعه به آسانی به دست نمیآید. عدم توجه به داستان کوتاه نه به مشکل مدیریتی به فضای فرهنگی ارتباط دارد و نه به مشکلات حوزه چاپ و نشر.
اهمال نویسندگان باعث شده که ادبیات دفاع مقدس در قالب داستان کوتاه پیشرفتی نداشته باشد. البته تلاشهایی از سوی برخی نویسندگان مثل «سیدمهدی شجاعی» صورت گرفته است اما کامل و کافی نیست و باید شاهد تلاشهای بیشتری در این حوزه باشیم.
داستان کوتاه به دلیل اینکه ماهیتا شکل رئالیستی دارد برای اقتباس نمایشی و سینمایی نسبت به رمان، مناسبتتر است. رشد داستان کوتاه نه تنها به ادبیات دفاع مقدس که به سینمای دفاع مقدس هم کمک شایانی خواهد کرد. تعدد منابع و اسناد موجود در تاریخ دفاع مقدس راه هر گونه بهانه تراشی را برای نویسندگان این حوزه بسته است.
خواننده باید این تاریخ را دراماتیزه ببیند. این اتفاق هم همیشه با نگارش آثار بارها تجربه شده نمیافتد. نویسنده باید ذائقه مخاطب را تغییر دهد تا او را همواره نسبت به دفاع مقدس مشتاق نگه دارد. اگر این اتفاق نیافتد خواننده با حجم زیادی از کتابهای کلیشهای مواجه خواهد بود که به مرور نسبت به آنها بیتفاوت شده و نسبت به مطالعه آنها رغبتی نخواهد شد.