سرویس معرفی: کدامین برگ دفتر عشق خونین کربلای حسینی را ورق زنیم تا تجلی حماسهها، روح و روانمان را حیاتی تازه بخشد؟ کدامین صفحه از کتاب سرخ عاشورا و تاریخ کربلا را از نظر بگذرانیم تا تلألؤ معجزهها، دیدگان جانمان را نور و صفا دهد؟
اربعین حسینی، آینه باز تابنده آن حماسهها و باورهاست. مگر میتوان در جای جای این دفتر خونین و تاریخ زرّین، جز حماسه و کرامت یافت؟ هر قدم و هر عمل حسین بن علی و یاران او و وارثان راهش و پیامرسانان خونش، حماسهای ماندگار است. حسین علیهالسلام معلم حماسه و آموزگار سروری و اسوه خداجویی و شهادتطلبی است. کربلای او جلوه گاه حقیقت است و اربعین او، بازگشایی همان کتاب جاوید، که سطر سطرش بیدارگر و الهام بخش است.
در آیین سوگواری، اربعین، گذر چهل روز از یک حادثه و پاسداشت آن است تا در دفتر خاطرهها گرد فراموشی نگیرد و از یادها نرود. اما برای رخداد بی مرگ عاشورا، اربعین و تکرار هر ساله آن، حکایت دیگری است از عشق و دلدادگی شیعیان؛ چیزی که باید آن را در اراده بی پایان خدایی جست؛ خدایی که در غم حسین علیهالسلام چهل روز آسمان را به گریه واداشت...
در ادامه چند شعر از شاعران اهلبیت علیهمالسلام برای اربعین حسینی تقدیم مخاطبین عزیز میشود.
آنکه از روز نخستین گِلِ عشاق سرشت
روی پیشانی ما نوکر ارباب نوشت
می نویسم ز غم عشق که بیمارم کرد
و به خال لب یک دوست گرفتارم کرد
حیدری زاده ام و اهل حسین آبادم
«بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم»
آفریدند تو را شاه دوعالم باشی
چون نگینی سر انگشتر خاتم باشی
آفریدند مرا خادم و نوکر باشم
از ازل تا به ابد نوکر این در باشم
بنویسید مرا نوکر دربار حسین
نه که نوکر بنویسید گرفتار حسین
رهرو جُونم و آموختم این مذهب را
به دوعالم ندهم لذت این منصب را
دوست دارم که فقط پیش شما رو بزنم
بگذارید مرا نیز که جارو بزنم
هر چه شد خرج شما حکم طلا می گیرد
بی گمان نوکرتان نیز بها می گیرد
گرچه هر زائرتان حال و هوایی دارد
خادم خسته ی زوار صفایی دارد
می نویسم دوسه خط شعر به نام پدرم
می رسانم به تو ارباب سلام پدرم
پدرم پیرغلامت شده دلسوخته است
راه نوکر شدنت را به من آموخته است
سهمی از نوکری ام هست برای پدرم
من حسینی شدم از سوز دعای پدرم
اشک از دیده ی دل شوق پریدن دارد
مادرم آیه عشق است شنیدن دارد
در این خانه اگر منصب نوکر دارم
هر چه دارم همه از خوبی مادر دارم
مادرم گفت که تا کرببلا را دیدی
وسط شهر دو خورشید طلا را دیدی
یاد من باش و به ارباب سلامی برسان
از دل خسته ما نیز پیامی برسان
می دهم از طرف مادرم این بار سلام
از دل منتظر لحظه دیدار سلام
باز هم آمدم ای عشق رسیدم حرمت
و نشاندی تو مرا باز به خوان کرمت
خوب دیدم وسط راه کسى تشنه نبود
هیچ جا صحبتى از سلسله ودشنه نبود
پیرمردى وسط همهمه هاى بسیار
داد میزد هله بیکم هله بیکم زوار
هیچکس نیز به زائر بد و بیراه نگفت
دختری هم وسط راه ز غم آه نگفت
بین این راه ببین خار مغیلانی نیست
خبر از آبله و سیلی و ویرانی نیست
مهدی چراغ زاده
**
ای شوق پابرهنه که نامت مسافر است
این تاول است در کف پا یا جواهر است
راهی شدی به سمت رسیدن به اصل خویش
دور از نگاه شهر که فکر ظواهر است
دل های شست وشو شده و پاک بی شمار
چشمی که تر نگشته در این جاده نادر است
سیر است گرچه چشم و دلت از کرامتش
در این مسیر سفره ی افطار حاضر است
وقتی که در نگاه تو مقصد حرم شود
پاگیر جاده می شود آن دل که عابر است
با آب وتاب سینه زنان گرم قل قل است
کتری آب جوش که در اصل شاعر است
فنجان لب طلا پر و خالی که می شود
هر بار گفته ام نکند چای آخر است
میثم داودی
**
اگرچه شعر برایت به سینه ام دارم
برای تا تورسیدن چقدر کم دارم
تو از وجود پُری... بی نهایتی... محضی
منی که آمده ام رنگی از عدم دارم
من از حوالی آن کوچه های بارانی است
که در هوای شما باد در سرم دارم
گدا شدم به در خانه تو آمده ام
چقدر خوب که ارباب با کرم دارم
نفس به سینه ام افتاده باز دلتنگم
چقدر حسرت یک لحظه بازدم دارم
«رواق منظر چشم من آشیانه توست»
عجیب نیست که ایمان به پا قدم دارم
دو دسته اشک گرفته است هیاتی در من
میان شور غزلخوانی ام دو دم دارم
امیر قافله عشق گفته است که من
درون سینه عشاق هم حرم دارم
حامد حجتی
**
دل به عشق یوسف زهرا نهاده می رویم
از نجف تا کربلا پای پیاده می رویم
یابن زهرا السلام یابن زهرا السلام
مرغ روحم پر زند در قتلگاه و علقمه
تا گذارم چهره بر خاک عزیز فاطمه
یابن زهرا السلام یابن زهرا السلام
یابن زهرا سربه کف در سرزمینت آمدم
تا شوم زوار روز اربعینت آمدم
یابن زهرا السلام یابن زهرا السلام
زائر قبر شریف یوسف زهرا شدم
همسفر با کاروان زینب کبری شدم
یابن زهرا السلام یابن زهرا السلام
کربلا یا کربلا یاکربلا یاکربلا
زینب خونین جگر برگشته از شام بلا
یابن زهرا السلام یابن زهرا السلام
ای خدا پروانه ی قبر علی اکبر شدم
زائر هفتاد و دو آلاله ی پرپر شدم
یابن زهرا السلام یابن زهرا السلام
حاج غلامرضا سازگار
**
کربلای عمر هرکس بی گمان خواهد رسید
روز عاشورای ما هم یک زمان خواهد رسید
عاقبت باید حسینی رفت از دارِ جهان
ورنه در بستر بِسَر عمرِ گران خواهد رسید
دست و پنجه نرم کردن با شهادت ساده نیست
هرکسی کرب و بلایی شد ، به آن خواهد رسید
نوکرِ ارباب پیوسته دلش باشد جوان
پیر هم گردد به آقایش جوان خواهد رسید
غم مخور ، پای پیاده ،کربلا ، روزی نشد
عاقبت یک روز ، جا مانده ، دَوان خواهد رسید
دستِ بی مهری نباید داد با ارباب، چون
دستِ پر مِهرش به دست دوستان خواهد رسید
آزمایشهای تو در تو ، به دل صیقل دهد
وانگهی ، روزی ، جواب امتحان خواهد رسید
اشک عاشق ، تازه روز اربعین گل می کند
آشنا باشیم ،زنگ کاروان خواهد رسید
ناله زینب کند کاری که بر "هل من معین"
پاسخ لبیک از کلِّ جهان خواهد رسید
گر بماند نزد حق یک روز از عمر جهان
طالب خون خدا،صاحب زمان خواهد رسید
محمود ژولیده