سرویس حاشیه نگاری: شبکههای اجتماعی موبایلی همانند دیگر پدیدههای اجتماعی درگیر آفتهای غیرقابل انکار است و تقریبا همه مردم را در سطوح مختلف جامعه و با تحصیلات و سطح درآمد و دیگر فاکتورهای مختلف اجتماعی دربر میگیرد.
اینستاگرم یا اینستاگرام یکی از این شبکههای اجتماعی است که مخصوص اشتراک گذاری عکس و ویدئو میباشد و این امکان را به کاربران خود میدهد که عکسها و ویدئوهای خود را در دیگر شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارند. این شبکه اجتماعی که از سال 2010 کار خود را آغاز کرده است، به دلیل دسترسی راحت، گسترش فراوانی یافته و در ایران نیز هواداران بسیاری دارد چرا که حتی افراد بیسواد هم میتوانند تنها با استفاده از یک گوشی اندرویدی وارد این شبکه بشوند و عکسها و فیلمهای خود را با دیگران به اشتراک بگذارند.
اینستاگرام که در حال حاضر مالکیت اصلی آن در اختیار کمپانی فیسبوک است، توانسته علاوه بر مردم عادی، پای بسیاری از چهرههای سرشناس را به دنیای مجازی و شبکههای اجتماعی باز کند. چهرههایی که در میان آنها هم مسئولین و مدیران دولتی (و حتی تیم مذاکره کننده هستهای!) به چشم میخورند و هم بازیگران، خوانندگان و دیگر افراد سرشناس.
اما این تجربه جدید جدا از همه نکات مثبتی که میتواند داشته باشد و این نکته که توانسته چهرههای سرشناس را به طور مستقیم با مخاطبان و طرفدارانشان مرتبط کند ولی خود سرآغاز مشکلات بسیاری بوده است. مشکلاتی که از نوع نگاه افراد به شیوه زندگی و مسائل روزمرهشان نشات میگیرد.
شاید اگر عدهای خاص از این شبکه مجازی این گونه استفاده نمیکردند، بسیاری از مردم هیچگاه متوجه این موضوع نمیشدند که کم نیستند بازیگران و ورزشکارانی که اوقات فراغت خود را در کنار حیوانهای دست آموز خود سپری میکنند و از به اشتراک گذاشتن عکسهای مختلفشان با دیگران در حالی که سگها و گربههای خانگیشان را در آغوش کشیدهاند، هیچ مشکلی ندارند و چه بسا اینکه به آن افتخار نیز میکنند!
در کنار این نمایش زندگی لوکس و اشرافی هنرمندان سینما، خوانندگان و بازیکنان فوتبال که نشان دهنده فاصله بیش از حد درآمد این افراد با انسانهای معمولی است، سبب شده که فاصله میان مردم و هنرمندانشان بیش از پیش شود. در حالی که اگر هنرمند واقعا در پی ارتباط برقرار کردن با جامعه خود باشد سعی در یکرنگ شدن با آنها میکند، نه اینکه زندگی اشرافی و پر زرق و برق خود را به رخ مخاطبانش بکشد.
شاید پر بیراه نباشد اگر بگوییم انجام چنین حرکتهایی از سوی بازیگران و خوانندگان باعث شد تا عدهای تازه به دوران رسیده که با پولهای باد آوردهی پدرانشان زندگی پادشاهیای را برای خود مهیا کردهاند، در کمال وقاهت به خود این اجازه را دهند که برای خود صفحهای در شبکههای مجازی همچون اینستاگرام راه بیندازند و اسم آن را «بچه پولدارهای تهران» بگذارند و عکسهای ماشینهای آخرین مدل اروپایی و ساعتهای چند میلیونی و قصرهای مجللشان را منتشر کنند و بگویند در تهران زندگی چندان هم بد نیست!
از سوی دیگر این شبکه مجازی تبدیل به محلی برای تبلیغ انواع و اقسام ژستهای روشنفکرانه و افکار شاذ گروهی از چهرههای شناخته شده است. از تبلیغ نویسندگانی همچون صادق هدایت گرفته تا عکسهای به اصطلاح هنری با برندهای مسئلهداری همچون نیمانی، که بیش از پیش نشان دهنده عمق فاصلهی میان تفکرات واقعی مردم با توهمات ذهنی گروهی از به اصطلاح هنرمندان جامعه است.
اینستاگرام به خاطر نوع طراحی اولیه آن که برمبنای به اشتراک گذاشتن عکس و فیلم بنا شده است، در بسیاری از موارد در قلمرو زندگی شخصی افراد نیز وارد شده است؛ در واقع آن را وارد کردهاند. به اشتراک گذاشتن عکسهایی از مجالس عروسی و یا دیگر مهمانیهای خانوادگی که شاید جز فردی که آن عکس را به اشتراک گذاشته، هیچکدام از دیگر افراد حاضر در عکس از به اشتراک گذاشته شدن عکسشان اطلاع نداشته باشند و چه بسا که راضی نیز نباشند، باعث شده تا بسیاری از حریمهای خصوصی به راحتی شکسته شود و این خود یکی از بزرگترین زمینههای ترویج فساد و بیحیایی در جامعه است.
علاوه برآن صحبت در مورد زندگی شخصی و انتشار مطالب و عکسهایی از زندگی افراد سرشناس به بهانه بیشتر دیده شدن توسط خودشان، باعث شده تا عدهای از مردم جامعه درگیر مسائل خالهزنکیای همچون طلاق فلان بازیگر از آن یکی بازیگر و یا ازدواج آنها باهم شوند که نمونه بارز آن ماجرای معروف میان دونفر از مجریان صدا و سیما بود که کار حتی به مدیران سیما نیز کشیده شد و عدهای از همکارانشان را وادار به موضعی گیری در مورد پخش اخبار زندگی زناشویی این دوشخص توسط خودشان در فضای مجازی کرد.
اما در این وانفسای گسترش چنین شبکههایی و در غیاب یک رقیب وطنی قوی برای آن، باید هرروز نشست و به قهقرا رفتن فرهنگ و حیا را در جامعه نظارهگر بود...