به گزارش حلقه وصل، آیتالله ناصر مکارم شیرازی در تفسیر نمونه ذیل آیات 70 تا 72 سوره مبارکه «نحل» به ندلایل اختلاف در روزی انسانها اشاره کرده است که متن آن در ادامه میآید؛
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَاللَّهُ خَلَقَکُمْ ثُمَّ یَتَوَفَّاکُمْ ۚ وَمِنکُم مَّن یُرَدُّ إِلَىٰ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْ لَا یَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَیْئًا ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ قَدِیرٌ * وَاللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَکُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ فِی الرِّزْقِ ۚ فَمَا الَّذِینَ فُضِّلُوا بِرَادِّی رِزْقِهِمْ عَلَىٰ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَهُمْ فِیهِ سَوَاءٌ ۚ أَفَبِنِعْمَةِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ * وَاللَّهُ جَعَلَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا وَجَعَلَ لَکُم مِّنْ أَزْوَاجِکُم بَنِینَ وَحَفَدَةً وَرَزَقَکُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ ۚ أَفَبِالْبَاطِلِ یُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَتِ اللَّهِ هُمْ یَکْفُرُونَ؛ خداوند شما را آفرید، سپس شما را مىمیراند، بعضى از شما به نامطلوبترین سنین بالاى عمر مىرسند، تا بعد از آگاهى، چیزى ندانند (و همه چیز را فراموش مىکنند) خداوند دانا و تواناست. خداوند بعضى از شما را بر بعضى دیگر از نظر روزى برترى داد (چرا که تلاشهایتان متفاوت است) اما آنها که برترى داده شدهاند، حاضر نیستند از روزى خود به بردگانشان بدهند و همگى در آن مساوى گردند، آیا آنان نعمت خدا را انکار مىنمایند (که شکر او را ادا نمىکنند)؟!». (نحل/ 70 تا 72)
آیات مورد بحث، مسأله اثبات خالق یکتا را تعقیب مىکند و آن، از طریق دگرگونى و تغییرات نعمتها است که از اختیار انسان بیرون است و نشان مىدهد از ناحیه دیگرى مقدر مىشود.
نخست، مىگوید: «خداوند شما را آفرید» (وَ اللّهُ خَلَقَکُمْ).
«سپس روح شما را مىگیرد و مرگتان فرا مىرسد» (ثُمَّ یَتَوَفّاکُمْ).
هم حیات از ناحیه او است، و هم مرگ، تا بدانید این شما نیستید که آفریننده مرگ و حیاتید.
مقدار طول عمر شما نیز در اختیارتان نیست، بعضى در جوانى یا نزدیک به پیرى از دنیا مىروند ولى، «بعضى از شما به بالاترین و بدترین سالیان عمر یعنى نهایت پیرى باز مىگردند» (وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُرِ).
و نتیجه این عمر طولانى آن خواهد شد که: «بعد از علم و دانش و آگاهى چیزى نخواهد دانست» و همه را به دست فراموشى مىسپارد (لِکَیْ لا یَعْلَمَ بَعْدَ عِلْم شَیْئاً).
درست مانند آغاز عمر و سنین کودکى که یکپارچه نسیان بود و فراموشکارى و ناآگاهى، آرى «خداوند آگاه و قادر است» (إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ قَدِیرٌ).
همه قدرتها در اختیار او است و به هر مقدار که صلاح بداند، مىبخشد و به هر موقع که لازم ببیند، مىگیرد.
در آیه بعد نیز ادامه مىدهد: حتى روزىهاى شما به دست شما نیست، «این خداوند است که بعضى از شما را بر بعضی دیگرى از نظر روزى برترى مىدهد» (وَ اللّهُ فَضَّلَ بَعْضَکُمْ عَلى بَعْض فِی الرِّزْقِ).
«اما آنها که برترى یافتهاند به خاطر تنگ نظرى، حاضر نیستند از آنچه در اختیار دارند به بندگان مملوک خود بدهند و آنها را در اموال خویش شریک سازند تا آنها نیز با شما مساوى گردند» (فَمَا الَّذِینَ فُضِّلُوا بِرَادِّی رِزْقِهِمْ عَلى ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ فَهُمْ فِیهِ سَواءٌ).
بعضى از مفسران، احتمال دادهاند: این جمله اشاره به پارهاى از اعمال احمقانه مشرکان باشد که، براى بتها و آلهه خود، سهمى از چهارپایان و کشت و زرع خود قائل بودند، در حالى که، این سنگ و چوبهاى بىارزش کمترین نقشى در زندگى آنها نداشتند، ولى، حاضر نبودند همان را در اختیار بردگان بیچارهاى بگذارند که شب و روز به آنها خدمت مىکردند.
آیا ایجاد تفاوت روزی با عدالت سازگار است؟
در اینجا این سؤال پیش مىآید: آیا ایجاد تفاوت و اختلاف، از نظر رزق و روزى در میان مردم با اصول عدالت پروردگار، و مساواتى که باید بر نظام جوامع بشرى حاکم باشد، سازگار است؟
در پاسخ این سؤال باید به دو نکته دقیقاً توجه داشت:
1 ـ بدون شک اختلافى که در میان انسانها از نظر بهرههاى مادى و درآمدها وجود دارد قسمت مهمش مربوط به تفاوت استعدادهاى آنها است، این تفاوت استعدادهاى جسمانى و روحانى، که سرچشمه تفاوت در کمیت و کیفیت فعالیتهاى اقتصادى مىشود بهره بعضى را بیشتر، و در آمد بعضى را کمتر مىکند.
البته، تردیدى نیست: گاهى حوادثى که از نظر ما صرفاً جنبه تصادف دارد، سبب مىشود: بعضى به مواهب بیشترى دست یابند، ولى اینها را مىتوان امور استثنائى شمرد، آنچه پایه و ضابطه اصلى در غالب موارد است، همان تفاوت در کمیت یا کیفیت تلاشها است ـ البته موضوع بحث ما یک جامعه سالم و خالى از استثمار و بهره کشیهاى ظالمانه است، نه جوامع منحرف که از قوانین آفرینش و نظام انسان برکنارند.
حتى کسانى را که گاهى ما آنها را انسانهاى بىدست و پا و بىعرضهاى مىپنداریم و از این که: در آمدهاى قابل ملاحظهاى دارند تعجب مىکنیم، اگر با دقت بیشترى در جسم و روان و اخلاق آنها بنگریم و قضاوتهایى که از مطالعات سطحى سرچشمه مىگیرد، دور بیفکنیم، خواهیم دید: آنها غالباً نقطه قوتى داشتهاند که به جایى رسیدهاند (باز تکرار مىکنیم موضوع بحث ما جامعه سالمى است که از استثمار دور باشد).
به هر حال، این تفاوت درآمدها از تفاوت استعدادهایى سرچشمه مىگیرد که آن هم نیز از مواهب الهى است، ممکن است در پارهاى از موارد اکتسابى باشد ولى در پارهاى از موارد نیز قطعاً غیر اکتسابى است، بنابراین، حتى در یک جامعه سالم از نظر اقتصادى نیز تفاوت در آمدها غیر قابل انکار است، مگر این که: بتوانیم انسانهاى قالبى همشکل، همرنگ و هم استعداد بسازیم که هیچگونه تفاوتى با هم نداشته باشند و تازه اول درد سر و مشکلات است!
2 ـ بدن یک انسان، یا اندام یک درخت، یا یک بوته گل را در نظر بگیرید، آیا امکان دارد این ساختمانِ موزون با تساوى میان اعضاء و اندامها از هر نظر پیدا شود؟ آیا قدرت مقاومت و استعداد ریشه درختان مىتواند با گلبرگهاى لطیف شکوفهها، و استخوان پاشنه پا با پردههاى ظریف شبکیه چشم از هر نظر یکسان باشد؟ و اگر ما بتوانیم آنها را یکسان کنیم آیا فکر مىکنید کار صحیحى انجام دادهایم؟!
اگر از «شعارهاى» کاذب و خالى از «شعور» بگذریم، فرض کنید ما یک روز بتوانیم همان انسانها قالبى و خیالى از هر نظر را بسازیم و کره زمین را از پنج هزار میلیون نفر انسان هم شکل، هم قواره، هم ذوق، هم فکر و همسان از هر نظر، درست مانند سیگارهایى که به یک کارخانه سفارش دادهاند، پر کنیم.
آیا آن روز زندگى خوبى نصیب انسانها خواهد شد؟ مسلماً نه، جهنمى پیدا مىشود که همه، در آن در زحمت خواهند بود، همه، به یکسو حرکت مىکنند، همه، یک چیز مىخواهند، همه، یک پست مىطلبند، همه، یک نوع غذا را دوست دارند، و همه، مىخواهند یک کار واحد انجام دهند.
بدیهى است، خیلى زود، عمر چنین زندگى پایان مىیابد و به فرض باقى بماند زندگى خستهکننده بىروح و یکنواختى خواهد بود که چندان تفاوتى با مرگ ندارد.
بنابراین، وجود تفاوت در استعدادها و آنچه لازمه این تفاوت است، براى حفظ نظام جامعه و حتى براى پرورش استعدادهاى مختلف، نهایت لزوم را دارد، و شعارهاى کاذب هرگز نمى تواند جلو این واقعیت را بگیرد.
اما مبادا این سخن را چنین تفسیر کنید که: ما جامعه طبقاتى و نظام استثمار و استعمار را با این سخن مىپذیریم، نه، هرگز، منظور، تفاوتهاى طبیعى است و نه مصنوعى، تفاوتهایى است که در عین حال،مکمل یکدیگر و معاون یکدیگر بوده باشند، نه سدّى بر سر راه پیشرفت یکدیگر ایجاد کنند و به تجاوز و تعدى بپردازند.
اختلاف طبقاتى (توجه داشته باشید منظور از طبقات همان مفهوم اصطلاحى آن، یعنى طبقه استثمار کننده و استثمار شونده است) هرگز موافق نظام آفرینش نیست، آنچه موافق و هماهنگ نظام آفرینشاست، تفاوت استعدادها و تلاشها و کوششها است و میان این دو از زمین تا آسمان فرق است (دقت کنید).
و به تعبیر دیگر، تفاوت استعدادها باید در مسیر سازنده به کار افتد، درست مانند تفاوت ساختمان اعضاء یک بدن، یا اندام یک گل، آنها در عین تفاوت معاون یکدیگرند، نه مزاحم یکدیگر.
کوتاه سخن این که: نباید تفاوت استعدادها و درآمدها باعث سوء استفاده در راه ایجاد جامعه طبقاتى گردد.
و به همین دلیل در پایان آیه مورد بحث، مىفرماید: «آیا آنها نعمت خدا را انکار مى کنند» (أَ فَبِنِعْمَةِ اللّهِ یَجْحَدُونَ).
اشاره به این که: این تفاوتها در صورت طبیعىاش (نه صورت مصنوعى و ظالمانه) از نعمتهاى خدا است که براى حفظ نظام مجتمع بشرى ایجاد شده است.