به گزارش حلقه وصل، مثل ماه هنوز هم در مقام مقایسه با ماه عسل قرار میگیرد اما با موانع کرونایی و دعوت از مهمانان پرماجرای بینالمللی میکوشد تا در تلویزیون جا بیفتد. فرصتی پیش آمد به پشت صحنه برنامهای رفتیم که با میهمان بینالمللی و سوژههای بِکرتر خود تلاش میکند از بقیه رقبای رمضانیاش پیش بیفتد. آدمهایی که وارد مثل ماه میشوند تا خوب بودن یا خوب شدن حالشان را به همه مخاطبان تلویزیون انتقال بدهند.
صلح و آشتی و گریه
قصههایی که هم صلح و آشتی دارد، هم دو نفر را بعد از طلاق دوباره به هم میرساند، دختری بعد از سالها روی صحنه این برنامه، پدر و مادرش را در آغوش میگیرد و جایی هم مجری با حضور خانواده افغانستانی معروف جان پدر کجاستی منقلب میشود.
برحسب اتفاق آن شب با ماجرای جوان دهه هفتادی که پدر ۴۰ فرزند است، روبرو شدیم. مهرداد فرهادی که از ۱۴ سالگی به دنبال یادگیری مهارتهای فنی رفته و از همان سالها انجام کار خیر را شروع کرده است.برقکشی را یاد میگیرد و به سراغ برقکشی خانههای روستایی میرود. از آن درآمدی که به دست میآورد به دیگران کمک میکند؛ تا اینکه در ۱۹ سالگی مدیر یک مجموعه نگهداری از معلولان میشود. فرهادی در ۲۱ سالگی، تمام پولهایی را که سالها با کار کردن برای خرید یک خودروی خوب پسانداز کرده برای ایجاد یک مرکز نگهداری بچههای بیسرپرست خرج میکند. او امروز سرپرستی ۴۰ بچه مؤسسه خیریه رهروان راه علی(ع) در استان همدان را برعهده دارد.
برحسب اتفاق آن شب با ماجرای جوان دهه هفتادی که پدر ۴۰ فرزند است، روبرو شدیم. مهرداد فرهادی که از ۱۴ سالگی به دنبال یادگیری مهارتهای فنی رفته و از همان سالها انجام کار خیر را شروع کرده است.
برقکشی را یاد میگیرد و به سراغ برقکشی خانههای روستایی میرود. از آن درآمدی که به دست میآورد به دیگران کمک میکند؛ تا اینکه در ۱۹ سالگی مدیر یک مجموعه نگهداری از معلولان میشود.
فرهادی در ۲۱ سالگی، تمام پولهایی را که سالها با کار کردن برای خرید یک خودروی خوب پسانداز کرده برای ایجاد یک مرکز نگهداری بچههای بیسرپرست خرج میکند. او امروز سرپرستی ۴۰ بچه مؤسسه خیریه رهروان راه علی(ع) در استان همدان را برعهده دارد.
قصه را کمی آنورتر از صحنه نشسته بودم تا بشنوم؛ هادی آشتیانی (تهیهکننده)، محمدرضا خندان(کارگردان) و حببیه یوسفی (سردبیر) در پشت مانیتور کاملاً صحنه را رصد میکردند تا اگر نکتهای باشد از طریق بیسیم به گوشیِ مجری برنامه (رسالت بوذری) انتقال بدهند.
باز هم مثلِ چند قسمت دیگر، سوژهها و موضوعات جدید و متنوع بودند؛ رسالت بوذری بیشتر از اینکه روی حرفِ مهمان بیاید سعی میکند بیشتر سکوت کند تا مخاطبان روایت را درست و شفاف بشنوند. او را پیش از این با شبستان و مخاطب خاص بیشتر میشناسیم اما دو سال است مجری مثل ماه شده است.
هنوز هم وقتی از رسالت بوذری درباره قیاس مثل ماه با ماه عسل میپرسیم برنامه احسان علیخانی را مورد تحسین قرار میدهد و میگوید خواهش میکنم این قیاسها عالمانه اتفاق بیفتد نه خیلی زرد و پرحاشیه! اما بسیار تفاوتهایی میان این دو برنامه میبینیم یکی از آن رویکردها و دیگری بینش علیخانی و بوذری است که با هم فاصله دارند.
وقتی سال گذشته مهناز رئوفی از اعضای جداشده فرقه بهائیان را دعوت میکند؛ آنقدر شجاعت دارد که خودش را در چالش با فرقه بهائیت و آن گفتوگو قرار میدهد و از برچسب خوردن در نحوه اجرا هراسی ندارد. به همین خاطر است که بسیاری از کارشناسان اعتقاد دارند ماه عسل رویکردی احساساتگرایانه به موضوعات و مهمانانش دارد و مثل ماه به سوژهها، نگاهی گفتمانی و راهبردی دارند.
تهیهکننده مثل ماه پیش از شروعِ برنامه اعلام کرده بود که مهمانانی از حوزه بینالملل دارند؛ وعده هادی آشتیانی در نخستین برنامه از این مجموعه محقق شد. اولین گفتوگو به خانواده جان پدر کجاستی اختصاص پیدا کرد. همان حادثهای که دانشگاه کابل را به خاک و خون کشید و یکی از شهدای این حادثه دلخراش رقیه کریمی است. در نخستین برنامه مثل ماه پدر این شهیده افغان در برنامه حضور پیدا کرد.
گرمای برنامه در قسمت دوم حلاوت بیشتری هم پیدا کرد؛ زیرا آشتیکنانی برای طایفههایی بعد از ۷۰ سال اتفاق افتاد. عوامل مثل ماه در این قسمت، مراسم آشتیکنان بین سه طایفه را فراهم کرده بودند. با وساطت دستگاه قضایی استان هرمزگان درگیری ۷۰ ساله میان سه طایفه از شهرستانهای سیریک و بشاگرد در ویژه برنامه تلویزیونی مثل ماه پایان یافت و این سه طایفه صلح و سازش کردند.
برنامه در روزهای آینده به تقدیر از دلاوران کادر پزشکی و شگفتی آزادی زندانی هم رسید. در این برنامه میزبان داود آقازاده بود و او ماجرای متفاوت زندگیاش را برای مخاطبان تعریف کرد. مثل ماه تا اینجای کار نشان میدهد بر سوژهها و محتواها تمرکز بیشتری کرده و البته به گفته تهیهکننده و سردبیر برنامه، در قسمتهای آینده شگفتیها و اتفاقات غافلگیرکننده دیگری هم در راه است.
در لا به لای برنامه به سراغ هادی آشتیانی تهیهکننده برنامه رفتیم و با او لحظاتی به گفتوگو نشستیم و او از کم و کیفِ مثل ماه: ۱۴۰۰ گفت. او گفت: اولین کاری که برای تقویت این برند انجام دادیم، وقت بیشتری را نسبت به سال قبل گذاشتیم تا اتاق فکر و سوژهها، محتواها، آیتمها و دکور برنامه خوب شکل بگیرند. با وجود کرونا و محدودیتهایی که ایجاد شد، خوشبختانه توانستیم به آن ساختار و شکل و شمایلی که میخواستیم برسیم.
او درباره مهمانان بینالمللی، اهداف و مشکلات و موانعی که کرونا برایشان ایجاد کرد توضیح داد: ما گستره انسانیت را بیشتر از هرچیز مورد توجه قرار دادیم؛ هدفمان این است آدمهایی که حالشان خوب شده و یا حال خوبی دارند فرقی نمیکند کجای عالم باشند را روی آنتن بیاوریم. تا به واسطه شنیدن آن روایتها و قصهها حالشان خوب شود. تلاشمان را کردیم و امیدواریم بینندهها لذت برده باشند.
آشتیانی در پاسخ به این سؤال که بسیاری میگویند به خاطر کرونا، چطور مهمانان بینالمللی هماهنگ میشوند و چه مشکلاتی بر سر راهتان بوده است، تصریح کرد: کرونا دو سه تا از میهمانان خوب ما را کنسل کرد. یکی از میهمانانی که سوژه خوبی بوده به خاطر کرونا در بیمارستان بستری شد و نتوانستیم او را بیاوریم. اما مهمانانی که به برنامه ما آمدهاند همهچیز براساس پروتکلهای بینالمللی پیش رفته است. یعنی افغانستانیهایی که به برنامه ما آمدند برای گرفتن ویزا به سفارت ایران رفتند، برای نشستن در پرواز تست (پی سی آر) دادند یا مهمان سوری را دفتر صداوسیمای ایران بعد از گرفتن تست، هماهنگ کرده است. در داخل هم مهمانی که متوجه شدیم کرونا مثبت شده، بلیت برای او صادر نشده است.
او درباره طرح آزادی زندانیان و پویش دوباره زندگی تأکید کرد: پویش دوباره زندگی بحث آزادی زندانیان را با زندانیان حوزه بدهی مالی شروع کرد به غیرعمد رسید و همینطور جلو میرویم تا اتفاقات بهتری بیفتد. این اتفاق با مشارکت ستاد اجرایی فرمان حضرت امام(ره) دنبال میشود؛ قرار است آنها مبلغی به میزان مبلغ جمعآوری شده مردمی که تا به امروز حدوداً ۱۵ میلیارد جمعآوری شده، اختصاص دهند. البته این پویش، بحث رسیدگی به خانوادههای زندانیان را هم پیگیری میکند. حتی دیدید که یک زندانی هم در برنامه آزاد شد.
تهیهکننده مثل ماه برگِ برنده تلویزیون را در باز کردن گرههای مردم دانست و تأکید کرد: برگِ برنده همه ما به عنوان برنامهسازان رمضانی این است که گره از کار مردم باز کنیم. خوشبختانه مدتهاست بحمدالله برنامههای تلویزیون پیوست خوبی دارد و صرف اینکه وقت مردم را پُر کند روی آنتن نمیرود. زندانی آزاد میشود و یا سفرهای برای مردم پهن میشود. من خوشحالم که مثل ماه هم در این آزادی زندانی، خوب کردن حال مردم و رونق دادن به سفره آدمهای ضعیف، سهمی دارد.
** سپس به سراغ رسالت بوذری مجری برنامه رفتیم و او به همه سؤالات با صراحت پاسخ داد که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
* بگذارید از اینجا شروع کنیم که یکی از موفقیتها در برنامهسازی و اجرا، ایجاد تنوع و تفاوت است. این اتفاق در مثل ماه افتاده؛ همانطور که این تفاوت در اجرای میان مخاطب خاص و مثل ماه دیده میشود.
رسالت بوذری در مخاطب خاص و مثل ماه هیچ فرقی با هم ندارند. در واقع هیچ فرق محتوایی و ماهوی با هم ندارند. یعنی به لطف خدا و اهلبیت یک بنمایه اعتقادی در پس زمینه اجراهایم وجود دارد که به نظر میآید مخاطب او را کاملاً حس میکند. برنامههای افطار به یک لحظه سر رو به آسمان نیاز دارد که فقدان آن احساس میشد؛ یعنی در واقع فضای اجتماعی غالب بود.
سعی کردم همان آدم باشم منتها با متر و معیار استاندارد یک برنامه افطاری؛ اینکه گفته میشود موهایش را بالا داده و کت و شلوار میپوشد؛ به نظرمن این اتفاقات تغییر نیست و اقتضای یک برنامه است. وگرنه مخاطب برداشت لازم را از دو برنامه میکند. همانطور که میبینید برنامه را با امام زمان(عج) شروع میکنم و به نام نامی حضرت هم به پایان میرسانم. قرار نیست در هر دو جا مثل هم باشیم؛ قرار است به اقتضای فضاهایی که در آن قرار میگیریم یک تفاوتهایی داشته باشیم.
* البته اگر در هر دو جا هم مثل هم باشید محکوم میشوید....
بله. البته این را بگویم حرف و سخن همیشه هست. باید کار خودت را بکنی و بدانی آن جایی که ایستادی درست و استاندارد است. همیشه حاشیه وجود داشته و من آدم حاشیه نیستم؛ یعنی سعی میکنم از کنار حاشیه بگذرم. در همه این سالها در حاشیهها ورودی نداشتم و اصولاً سراغ حاشیهها نرفتم.
* آن چیزی که در اجراهای شما دیده میشود این است که شما اصراری ندارید مخاطب را به هر قیمتی وارد احساسات کنید و از آنها گریه بگیرید تا اصطلاحاً برنامه وایرال شود. اتفاقی که متأسفانه در بسیاری از برنامهها به روال تبدیل شده است…
من بارها این جمله را گفتهام مجری بازجو نیست. و دوباره این حرف را تکرار میکنم من قرار است میهمانهایی از جنس آدمهای روزمره داشته باشم و خودم را به دریای درونی آنها و قصهشان بسپارم و با قصه آنها جلو بروم. نمیخواهم از او حرفی بیرون بیاورم و یا حرفی بکشم که او دوست ندارد ابراز کند. تا جایی که او با قصه همراه بود و تمایل داشت خودش میگوید.
اگر این فضا تلخ شد من سعی میکنم نکته یا مسئلهای به این تلخیها اضافه نکنم و ترجیح میدهم سکوت کنم. به نظرم ویژگی اجرای مثل ماه سکوت در برابر آدمهایی است که حرفهایشان شنیده نشده و قرار است حرفهایشان شنیده شود.
* آیا مثل برخی از برنامهها قبل از شروع برنامه با مهمان هماهنگ میکنید چه چیزی را بپرسید و چه چیزی را نپرسید؟
این کارها را کارگردان و سردبیر برنامه پیش میبرند و من سعی میکنم با اجرای درست، به گونهای فضا را مدیریت و راهبری کنم تا آن گفتوگوی صمیمانه و دلچسب برای مخاطب رقم بخورد. احساس میکنم اگر قبل از برنامه با مهمانان بنشینم و صح
بت کنم احتمالاً حرفهایی را میزنند که اگر بخواهند در برنامه بزنند دیگر تازگی ندارد؛ یا در واقع شاید دیگر این حرفها را نزنند.
* یکی از اتفاقات خوب در اجرای شما، شجاعت و جسارت در انتخاب مهمانها، سوژهها و بعضاً سؤالاتی است که مطرح میکنید. یعنی به عبارت بهتر دچار خودسانسوری نمیشوید. سال گذشته مهمانی داشتید که عضو جداشده بهائیت بود و شجاعت شما در گفتوگو با این فرد مورد تحسین رسانهها قرار گرفت؛ متأسفانه این جسارت در برخی از برنامهها و مجریان از بین رفته است؟
اولاً من خودم در این سوژهها نقش داشتم؛ این را بگویم که خط قرمزهای ما در تلویزیون و رسانه بخشی خودخواسته و خودساخته است. به نظر میرسد با رندی و شناخت اقتضای برنامه و تلویزیون، مجری باید گفتوگویش را پیش ببرد و حتی پایش را روی خط قرمز بگذارد. اما شیوه گفتن برخی از حرفها رندی میخواهد. سعی کردم این شیوهها را یاد بگیرم و هنوز هم در مقام آموختنم. سعی کردم با رندی حرفم را بزنم از خط قرمزهای خودساخته و ذهن ساخته رد شوم.
همچنین در وهله بعدی در مسائل اعتقادی با کسی تعارف ندارم. وقتی روبروی من یک بهایی برگشته از یک مسیر طی شده، نشسته و با تو حرف میزند، من آنجا ابایی ندارم بگویم این تصویری که از بهائیت به ما نشان دادهاید خیلی شبیه به سازمان مجاهدین خلق است. من در لحظه اینها را میپرسم و به ذهنم میآید و ابایی از گفتن این مطالب ندارم. چون میدانم میخواهم یک باوری را القاء کنم و از این انتقال باور، ابایی ندارم.
* پس به اتفاقاتی که امکان دارد بعد از مطرح کردن این مطالب بیفتد، فکر نمیکنید؟
اسم آن شجاعت بیدلیل نیست؛ من نامش را نوعی تابوشکنی میگذارم. دقیقاً روی لبه تیغ راه رفتن است.
* اگر مدیریت درست و به لحظه نداشتید شاید آن شبی که روی صحنه عقد داشتید، میتوانست هر اتفاقی روی صحنه بیفتد؛ چطور باید یک مجری بتواند در برنامه زنده این مدیریت را داشته باشد؟
من همیشه سعی میکنم گفتوگو فضای صمیمانه و طبیعی خودش را پیش ببرد؛ در واقع مخاطب حس کند، من و مهمان برنامه در خانه او نشستهایم و با رعایت همه اصول اخلاقی و رعایت ادب اما پردهای بین ما و مخاطب نیست.
* برخی میگفتند آن طایفهای که آشتی دادید و آن دختر نبلالزهرا با پدر و مادرش در برنامه شما مواجه شد، اتفاقی نبوده و ساختگی بوده است؛ آیا از قبل خبر داشتند و هماهنگ شده بود؟
تهیهکننده و کارگردان برنامه خیلی تلاش کردند این دختر تا آن لحظهای که در برنامه زنده دیدید، پدر و مادرش را نبیند. این را هم بدانید آنتن خیلی زود آدمها را لو میدهد و مخاطب متوجه میشود این اتفاق در لحظه نیفتاده و افراد در صحنه در حال فیلم بازی کردناند.
* خانواده جان پدر کجاستی خیلی شما را منقلب کرد و شاید خیلی کمتر این اتفاق را روی صحنه دیده بودیم؛ چرا این اتفاق افتاد؟
چون آن خانواده شیعه بودند و خیلی برایم مهم بود، یک خانواده مظلوم شیعهای که در بین ما که ادعایمان این است شیعیان امیرالمؤمنین(ع) در هر کجای عالم، غمی داشته باشند، غم ماست؛ خصوصاً در این فضای سیاسی که میشنوید نه غزه، نه لبنان جانم فدای ایران، همه اینها به صورت یک فیلم در مقابل من نمایش داده میشد. یک خانواده افغانستانی مظلومی که عزیزشان را از دست دادهاند؛ افغانستانیهایی که میدانید خودمان در کشورمان با چه چشمی به آنها نگاه میکنیم؛ با وجود همه احترامی که برای مردم قائلیم به برخی از آنها نگاه درستی نداریم. این غربت آنها خیلی روی من تأثیر گذاشت و منقلبم کرد.
* بسیاری از کارشناسان درباره برنامه شما، نوشتهاند فرق ماه عسل و مثل ماه در این است که برنامه احسان علیخانی احساسگرا و برنامه شما راهبردی و سوژهگرا است. اما با این اوصاف نه تنها برنامه شما بلکه همه ویژه برنامههای افطار تلویزیون هنوز هم به ماهعسلی بودن، محکوم میشوند؛ چرا هنوز برنامهها خصوصاً مثل ماه اینگونه تحلیل میشوند؟
به درختی گفتند هنرت چیست، گفت هنرم این است ۵۰ سال یک جا ایستادم. ۱۲ سال در رسانه یک جا بایستی نشانه قوت است و خصوصاً اینکه برنامه، مجری و تهیهکنندهاش هم محبوب باشند. به نظرم زمان میبرد تا مثل ماه جا بیفتد اما در این قیاس قرار گرفتهایم، منتها خواهش میکنم این قیاس عالمانه اتفاق بیفتد نه خیلی زرد و پرحاشیه. در مقام مقایسه باشیم اما نه به سبکِ صفحات طرفداران زرد فلان برنامه نه مثل صفحات اینستاگرامی که دنبال گرفتن گافاند که اتفاقاً گاف نیست.
در رسانههای امروز دنیا این گافها را نقطه قوت آن برنامه میدانند. من از قیاس هراسی ندارم، چون در مثل ماه اعتقاد داریم کاری بکنیم که استاندارد باشد، حالا هرکس هر تحلیلی بکند قابل احترام است، این حرف و حدیث ها باعث میشود که ما از کار اصلیمان بمانیم، بنابراین باید به آن بیتوجه باشیم.
* سالها برنامههای مختلفی را دیدهایم که شما اجرا کردهاید؛ به نظرتان برنامههای رمضان که قبل از افطار روی آنتن میرود باید همین روالِ قصهگویی را داشته باشد و یا باید آرام آرام به سمت انواعِ دیگر برنامهسازی برویم؟
قصهگویی شیوهای است برای رساندن پیام، و از دیرباز وجود داشته است. صدها سال پیش از شهرزاد قصهگو و سمک عیار گرفته تا شاهنامه، این شیوه کهنهشدنی نیست و تا تاریخ است قصهگویی وجود دارد. مهم این است که چطور به آن قصه بپردازیم و روایتگری اتفاق بیفتد.
من اساساً فکر میکنم باید هر کاری کرد تا سر مردم را رو به آسمان برگرداند. حتی میتوان برنامهای قبل از افطار روی آنتن برد که لحظات طنز داشته باشد، مهم این است که سوژه، مهمان و اجرا همه در جای خود باشند. شاید مهمان از تلخیها بگوید و دست روی نقاط ضعف و قوت جامعه بگذارد همهچیز باید به جایی هدایت شود که سر مردم را رو به آسمان برگرداند. تلاش ما در برنامه مثل ماه این است که علاوه بر همه این قصهگوییها کاری کنیم یک آنِ معنوی خوب برای مردم درست کنیم.
* دوست دارید چه کسانی به عنوان مهمان روی جایگاه برنامه مثل ماه بنشینند و شما با آنها گفتوگو کنید؟
من دوست دارم آدمهایی که یک رازی را از این عالم میدانند و دهانشان بسته است و هیچوقت حاضر نیستند حرف بزنند روزی جلویشان بنشینم که چیزی از پشت پرده این عالم میدانند بازگو کنند؛ میدانم خیلی مخاطب را غافلگیر میکند و برایشان جذاب و شنیدنی است.
* با بازتابهایی که دیدهاید و شنیدهاید به نظر شما در برگ برندههای ماه رمضانی امسال، مثل ماه چه جایگاهی دارد؟
مردم باید قضاوت کنند. خوشبختانه بازتابهایی که دیدهایم و به دستمان رسیده است هم نقاط قوت را مطرح میکنند و هم نقاط ضعف را به خوبی دیدهاند. و به نظرم در مجموع مردم باید ماه رمضان امسال را قضاوت کنند.
در پایان هم به سراغ حببیه یوسفی سردبیر برنامه رفتیم تا حرفهای او را هم بشنویم. او به خبرنگار تسنیم گفت: سال گذشته تیم مثل ماه دیر شکل گرفت و امسال خیلی پیشتر شروع کردیم تا با مهمانان، سوژهها و داستانهای جذابی به آنتن برسیم. حتی تا به سراغ مهمانانی از اروپا، سوئد و ترکیه رفتیم. مهمانی از سوئد که به خاطر ترس از کرونا جلوی دوربین مثل ماه حاضر نشد و مهمان دیگر ما از ترکیه متأسفانه به کرونا مبتلا شد و نتوانست حضور پیدا کند.
او همچنین به این نکته اشاره کرد که مهمانان زیادی رایزنی شدند که بسیاری از آنها به خاطر شرایط کرونا فراهم نشد که در برنامه حاضر شوند. واقعاً مهمانان خارجی پروسه برنامه را سختتر و سنگینتر کردند. نمونه آن دختر سوری که به برنامه آمد خیلی به سختی پدر و مادر او را آوردیم تا آن اتفاق هیجانانگیز افتاد.
حبیبی در پاسخ به این سؤال که چرا هنوز برنامههای رمضانی تلویزیون را به ماه عسلی بودن محکوم میکنند، گفت: ماه عسل اولین ژانری محسوب میشود که در برنامههای گفتوگومحور تلویزیون اتفاق افتاد. من گریزی از این ندارم که به ما بگویید شبیه ماه عسلیاید! رسالت برنامه گفتوگومحور این است که قصه خوبی مطرح کند. کار ما قصه روایت کردن است و بیننده قصه خوب را دوست دارد. برنامههای ماه رمضانی حتماً میتوانند انواع و اشکال دیگری داشته باشند؛ اما از آنجایی که ماه رمضان ماه قرآن و اساس قرآن هم قصهمحوری است لحظات قبل از افطار، آدمها با قصه راحتترند تا بحث کارشناسی.