به گزارش حلقه وصل: سعدالله زارعی در یادداشتی نوشت: دیدار عمومی رهبر معظم انقلاب اسلامی با مردم عادی که به تعبیر امام عنوانی ندارند و در عین حال صاحبان اصلی این کشور، این نظام الهی و این انقلاب اسلامی هستند، پس از یک وقفه حدود چهار ساله
- بهدلیل همهگیری ویروس کرونا - از سرگرفته شد و در این میان مردم غیور دو استان سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی، رقم زننده این دیدار دوباره مردمی شدند.
حضرت امام خمینی - رضوانالله تعالیعلیه- و حضرت امام خامنهای - دامت برکاته - به گواهی تاریخ 45 ساله انقلاب اسلامی همواره به تودههای مردم توجه خاص داشتند و آنان را بر گروهها و دستههایی که صاحب عنوانی بودند - که آنان نیز گرامی و صاحب ارج هستند - ترجیح دادهاند.
این دو امام عظیمالشأن نوعاً مهمترین نکات سیاسی و... را در این اجتماعات بیان کردهاند. راهبردهای نظام و انقلاب معمولاً در این اجتماعات با مردم در میان گذاشته شدهاند. دلیل آن این است که اجتماع کسانی که این انقلاب الهی را پدید آوردهاند و در فراز و نشیبهای فراوان پای کار آن مانده و برای ماندگاری و بالندگی آن از همه هستی خود مایه گذاشتهاند، مناسبترین جا برای اعلام مواضع راهبردی نظام میباشد.
حضرت امام خمینی در سخنرانی 15 خرداد 1358، در جمع مردم کوچه و بازار و روحانیون قم نگاه خود به مردم را در قالب 12 پرسش و پاسخ به آنها بیان فرمودند، از جمله سؤالات امام این بود؛ پانزده خرداد را کی به وجود آورد؟ دنباله آن را کی تعقیب کرد؟ و پس از این امید به کیست؟ بعد پاسخ دادند «15 خرداد به مبدئیت اسلام و راهنمایی روحانیت و همین جمعیتهایی که الان اینجا هستند، اینها بودند که 15 خرداد را به وجود آوردند. همین سنخ جمعیت بودند. همین جمعیتی که مقصدی غیر از اسلام ندارند، 15 خرداد را تا حالا دنبال کردند. از همین جمعیت امید است که تعقیب کنند» بعد متواضعانه فرمودند «خاک... که بخواهم استفاده عنوانی از شما بکنم.
خاک.... که بخواهم خون شما ریخته شود و من استفادهاش را ببرم» (صحیفه امام، ج 8، ص 60- 53) حضرت امام شش سال بعد، گویا در ادامه همین بحث، خطاب به مسئولین کشور فرمودند «برای این مردم ستمدیده خدمت کنید این مردمی که شما را به اینجا رساندهاند و اگر اینها نبودند، حالا یا در حبسها بودید یا در قبرستانها. برای اینها باید خدمت بکنیم، هر کس بهاندازهای که میتواند» (صحیفه امام، ج 19، ص 377 - 376).
این منطق خاص انقلاب اسلامی است، به تعبیر امام مردم عادی «ولینعمت» مسئولان هستند و تا آخر همه چیز متعلق به آنان است. حال این منطق را با منطق رخدادهایی که در 200 - 300 سال اخیر، انقلاب خوانده شدهاند، مقایسه کنیم؛ در این انقلابها، یک گروه خاص برنامهریزی کردند. عدهای را دنبال خود به صحنه آوردند. هزینه را مردم دادند اما به محض پیروزی، منافع و مناصب یکسره به آن گروه خاص تعلق گرفت و پس از مدتی تودههای مردم زیر ستم آن گروه قرار گرفتند و با داغ و درفش آنان مواجه شدند. ماجرای کشتارهای ناپلئون که 12 سال پس از تأسیس نظام جمهوری ناشی از انقلاب فرانسه روی کار آمد و در واقع دوباره نظام ساقط شده را باز تولید کرد و نیز کشتارهای عظیم تودههای مردم و بهخصوص کارگران در اردوگاههای کار اجباری روسیه در زمان ژوزف استالین در فاصله سالهای 1929، 1953 یعنی 12 سال پس از روی کار آمدن نظام جدید که طی آن 20 میلیون نفر یعنی حدود یک سوم جمعیت روسیه در آن دوره وادار به کار مشقتبار در این اردوگاهها شده و دهها هزار نفر آنان جان باختند، در صفحات تاریخ ثبت است. این آنجایی است که یک گروه خاص طرحی درانداختهاند، مردم را به هوای بهبود اوضاع به صحنه کشاندهاند و بعد که انقلاب پیروز شده، تودههای مردم را تحقیر کرده، از میدان خارج نموده و هزاران هزار نفر از آنان را قتلعام کردهاند.
انقلاب اسلامی به وسیله یک گروه خاص پایهگذاری نشد. مردم برای پیاده شدن طرح یک حزب یا گروه نخبه به صحنه نیامدند و پس از انقلاب اجازه ندادند گروههایی انقلابشان را مصادره کنند و آنان را با ستمی دوباره مواجه گردانند.
به تعبیر حضرت امام خمینی «آنچه تحقق پیدا کرده است با فعالیت همین قشر و با جاننثاری همین جمعیت و با خون دادن همین طبقه بوده است اینها حق دارند در همه چیزهایی که باید تحقق پیدا کند، رأی بدهند.» (صحیفه امام، ج 8، ص 55)
انقلاب اسلامی یک طرح الهی بود که یک مرجع تقلید با تکیه بر اعتقادات و آرمانهای مردم ارائه کرد و مردم براساس باورهایی که داشتند و نه بر مبنای تعلیمات حزبی، ندای مرجع تقلید را پاسخ دادند و تا امروز در صحنه مانده و اجازه مصادره انقلاب را به گروهها و احزابی که دندان تیز کرده بودند، ندادند. گروههای مدعی البته برای مصادره انقلاب مردم هیچ کم نگذاشتند، از توسل به کشتارهای خرداد 1360 منافقین تا کودتاهای خائنانه حزب توده و حزب خلق مسلمان و تا...
انقلاب اسلامی البته حزبگریز و نخبهستیز نیست. امامین انقلاب در طول دوران انقلاب، مشوق تشکیل احزاب و تشکلها هم بودهاند. کم نیستند احزابی که هماینک راه دیگری در پیش گرفتهاند و رهبر معظم انقلاب در تأسیس آنان نقش داشتهاند. انقلاب، علاوهبر کمک به تأسیس احزاب، دهها تشکل مردمی مثل جهاد سازندگی، کمیتههای انقلاب، سپاه پاسداران، نهضت سوادآموزی و... را هم پدید آورد. حرف این است که منطق انقلاب اسلامی، اولویت دادن به احزاب و گروهها در مقابل تودههای مردم نبوده و نیست.
از نظر انقلاب، احزاب نباید کارکردی غربگرایانه یا شرقگرایانه داشته باشند و به حد فاصل مردم و نظام تبدیل شوند. به همین جهت در طول دوران انقلاب اسلامی، رؤسای جمهور، دولتها و مجالس هیچگاه در آغاز راه از دل گروهها پدید نیامده بلکه از متن مردم برخاستهاند. اینجا بعضی افراد مدعی شدهاند اگر به جای انتخاب مستقیم از سوی مردم، انتخابها از دل تشکلها میجوشید، اداره کشور روال بهتری مییافت. این در حالی است که تقریباً در همه موارد برایند انتخابات به فاصله کوتاهی، به یک جریان سیاسی با همه مختصات یک حزب تبدیل شده و نظام اسلامی هم با آنها مدارا کرده است. در این دوران طولانی، خود همین مدعیان بارها بر مناصب نظام تکیه زدند.
دیدار مردم سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی، دیدار مردمی است که در مقایسه با استانهای مرکزی و متصل به پایتخت، از مرکزیت دورتر و متأسفانه به صفت «محرومیت» نزدیکترند. شروع دوباره دیدارهای مردمی رهبر، از مردم این منطقه، بیانگر توجه رهبری به متن مردم از یکسو و به مناطق دورتر از سوی دیگر است. این دو استان مرزی در عین آنکه در مقایسه با قبل از انقلاب اسلامی پیشرفت عظیمی داشتهاند، اما بالنسبه از استانهای دیگر محرومترند. آنان در عین حال با توجه به مرز طولانی شرقی ایران، در دفاع از کشور و نظام اسلامی نزدیکترین هستند. دیروز این «نزدیکترین دورترها» در حسینیه امام خمینی گرد آمدند تا انقلاب اسلامی و این متن رشید و انقلابی با یکدیگر بیعت دوباره کنند.
جدای از این، رهبر معظم انقلاب اسلامی با مردم این دو استان الفتی خاص هم دارد؛ مردم بلوچی که در دوران تبعید رهبر معظم انقلاب به ایرانشهر، خاطرهپردازهای مخلصی بودهاند. تعبیرات دیروز رهبر معظم انقلاب از این مردم به خوبی جایگاه بلند آنان را نشان داد. بلوچ در دو استان مرزهای شرقی ایران، با جمعیتهای بلوچ آن سوی مرز، همسایگی دارد و توانسته تأثیرات عمیقی بر آنان داشته باشد. بلوچ ایرانی هر چند در سرشماری جمعیتی، اقلیت خوانده میشود، به واسطه حل در مفهوم بلند و افتخارآمیز «ایران»، به اکثریت تبدیل شده است اما در آن سوی مرزها، در مقایسه با ایران، ملیتی متکی به سابقه تاریخی وجود ندارد؛ یک کشور با 76 سال و دیگری با حدود 150 سال سابقه.
بنابراین بلوچ ایرانی با قدمت زندگی در کشوری چند هزار ساله، راهنمای دو اقلیت همکیش در آنسوی مرز است و چه خیانتکارند مدعیانی که با فتنهگری میخواهند ثبات و افق بلوچ و سیستان را مشوه کنند. آنان البته راه به جایی نمیبرند. آنان بیش از هر چیز به قومی جفا میکنند که به دلیل اتصال به ایران، دارای موقعیت اکثریت است. از اینرو از ابتدای انقلاب اسلامی، آنان که بلوچ را اقلیت متفرق و درگیر میخواستند از سوی مردم بلوچ جاروب شدند. آنان در مسیری گام میزنند که به اردوگاه دشمنان بلوچ منتهی میشود و صدالبته این اقدامات جاهلانه غباری بر قامت رشید بلوچ نمینشاند.