به گزارش حلقه وصل، سید محمدعماد اعرابی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: ۷ مهر ۱۳۹۲ وقتی محمدجواد ظریف در اولین حضورش در نیویورک به عنوان وزیر امور خارجه ایران با این سؤال مجری شبکه آمریکایی ABC مواجه شد که: «وبسایت رهبر عالی ایران به افسانه هلوکاست اشاره کرده است. شما نظر آیتالله خامنهای را تصدیق میکنید؟ آیا هولوکاست افسانه است؟» اینطور پاسخ داد: «نه؛ هولوکاست افسانه نیست. هیچکس درباره افسانه صحبت نمیکند. اگر آن سایت [چنین چیزی] گفته؛ این یک ترجمه بد است و متفاوت از محتوایی که داشته ترجمه شده است.» آقای ظریف نتوانست از منطق روشن نظام اسلامی ایران در موضوع هولوکاست دفاع کند. این رویداد، شروع خوبی برای وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران نبود. کسی که در سالهای بعد باید یکی از حساسترین مذاکرات تاریخ انقلاب را با اروپا و آمریکا راهبری میکرد. حالا سؤالی اساسی مطرح میشد: آیا فردی که قادر به دفاع از روشنترین مواضع جمهوری اسلامی ایران درباره هولوکاست در یک گفتوگوی تلویزیونی نیست، توانایی دفاع از خطوط قرمز جمهوری اسلامی ایران را در مذاکرات هستهای دارد؟
گذر زمان نشان داد تردیدها درباره توانایی و قدرت چانهزنی وزیر خارجه و تیم مذاکراتی او چندان هم بیراه نبود. در طول این مدت موارد مشخصی توسط رهبر انقلاب به عنوان خطوط قرمز ایران ترسیم شد که وزارت خارجه از آنها عبور کرد و البته در برخی موارد نیز قادر به حفظ آنها شد. شاید اولین مورد به آبان ۱۳۹۲ بازگردد. در ماههای آغازین دولت یازدهم و پیش از توافق ژنو در آذر ۱۳۹۲ رهبر انقلاب در دیدار با دانشآموزان و دانشجویان اولین خط قرمز مذاکرات را برای تیم مذاکره کننده ایرانی اینگونه ترسیم کردند «[این مذاکرات] فقط در مورد مسائل هستهای است.» اما پس از صدور قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل و گنجانده شدن برخی مفاد مربوط به برنامه موشکی ایران در آن مشخص شد علیرغم تأکید رهبر انقلاب تیم ایرانی نتوانسته بود مذاکرات را در چهارچوب موضوع هستهای محدود کند و رایزنی درباره موشکهای دفاعی ایران ولو به صورت محدود و غیرالزامآور به این مذاکرات راه پیدا کرده بود. حد فاصل توافق موقت ژنو در ۳ آذر ۱۳۹۲ تا شروع مذاکرات لوزان در ۲۵ اسفند ۱۳۹۳ رهبر انقلاب جزئیات بیشتری از خطوط قرمز نظام برای مذاکرات هستهای را تبیین کردند.
۲۰ فروردین ۱۳۹۳ سخنان رهبری در دیدار با مدیران، متخصصان و کارشناسان سازمان انرژی اتمی حاوی دو راهبرد مشخص برای تیم مذاکراتی ایران بود: «مذاکرهکنندگان ایران باید بر ادامه تحقیقات و توسعه هستهای پافشاری کنند» و دیگر اینکه «روابط آژانس بینالمللی انرژی اتمی با ایران نیز باید بهصورت متعارف و غیرفوقالعاده باشد.» با این حال فرآیند تحقیق و توسعه هستهای در برجام با محدودیتهای جدی مواجه شد. بر این اساس ایران حق تحقیق و توسعه فناوریهای جداسازی ایزوتوپی اورانیوم با روش غیرسانتریفیوژ گازی نظیر فناوریهای لیزری، الکترومغناطیسی، ایرودینامیکی و... را نداشت. حتی تحقیق و توسعه غنیسازی اورانیوم با روش سانتریفیوژ گازی نیز تا ۱۰ سال تنها به چهار ماشین IR۴، IR۵، IR۶ و IR۸ محدود شد. علاوه بر این تحقیق و توسعه «غنیسازی اورانیوم در فردو»، «بازفرآوری سوخت مصرف شده» و «فعالیتهای فلزشناسی اورانیوم و پلوتونیوم» تا ۱۵ سال ممنوع شد. برجام رابطه ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی را نیز به شکلی فوقالعاده و منحصر به فرد درآورد تا جایی که رئیسجمهور وقت آمریکا رژیم بازرسیهای موجود در آن را «بیسابقه» توصیف کرد.
«رافائل گروسی» مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز با اوباما همنظر بود و به نشریه اشپیگل گفت: «رژیم بازرسی گستردهای داریم... تیمهای ما همیشه و هر ۳۶۵ روز سال آنجا هستند.» و البته محمدجواد ظریف به عنوان وزیر خارجه و رئیس تیم مذاکراتی ایران نیز این مورد را تأیید میکرد: «بیش از ۹۲ درصد از مجموع بازرسیهای بینالمللی آژانس در ایران انجام شد.» در این مورد باز هم تیم مذاکرهکننده ایران نتوانسته بود خواستههای رهبر انقلاب را عملی و خطوط قرمز نظام را رعایت کند. ۱۶ تیر ۱۳۹۳ رهبر انقلاب مجددا بر فعالیتهای تحقیق و توسعه هستهای تأکید کرده و مشخصا از مجتمع فردو نام بردند: «مسئله تحقیق و توسعه که قطعاً باید رعایت بشود؛ حفظ تشکیلاتی که دشمن قادر به تخریب آن نیست. روی «فردو» تکیه میکنند، چون غیرقابل دسترسی است برای آنها؛ میگویند جایی که ما نمیتوانیم به آن ضربه بزنیم، نباید داشته باشید!» اما به موجب برجام نه تنها فعالیت غنیسازی اورانیوم در فردو که حتی هرگونه تحقیق و توسعه مربوط به غنیسازی اورانیوم در این مجتمع متوقف شد. تنها شش آبشار شامل ۱۰۴۴ ماشین IR۱(قدیمیترین نسل سانتریفیوژهای ایران) در فردو باقی ماند که از این تعداد چهار آبشار ساکن(بدون استفاده) و دو آبشار دیگر (۳۴۸ ماشین IR۱) بدون اورانیوم به چرخش ادامه میداد. با پذیرش این شرایط فعالیتهای غنیسازی ایران در مجتمع نطنز منحصر شد که به سبب موقعیت جغرافیایی آسیبپذیری بالایی نسبت به فردو داشت. مجتمعی که پس از برجام دست کم دو بار هدف اقدامات خرابکارانه قرار گرفت و قسمتهایی از آن صدمه دید.
۲۲ مرداد ۱۳۹۳ رهبر انقلاب در دیدار با کارکنان وزارت خارجه چهارچوبی که برای ارتباط دولتمردان ایران با مقامات آمریکایی تعیین و به آنها ابلاغ شده بود را گوشزد کردند: «بنا شد مسئولان تا سطح وزارت خارجه تماسها، نشستها و مذاکراتی داشته باشند.» اگر تماس تلفنی غیرقابل توجیه حسن روحانی با باراک اوباما را که پیش از این سخنان در ۵ مهر ۱۳۹۲ صورت گرفته بود، نادیده بگیریم. دیدار محمدجواد ظریف با اوباما ۶ مهر ۱۳۹۴ در سازمان ملل مصداق مشخص دیگری از زیر پا گذاشتن خطوط قرمز مذاکرات بود. دیداری که اگرچه «اتفاقی» خوانده شد اما قابل پیشگیری بود. یک هفته پس از تفاهم لوزان در ۱۳ فروردین ۱۳۹۴ و مشخص شدن چهارچوب کلی توافق ایران با ۱+۵،
رهبر انقلاب باز هم به پرهیز از نظارتهای فوقالعاده توسط آژانس و ادامه تحقیق و توسعه هستهای تذکر داده و درباره تحریمها اضافه کردند: «تحریمها بهطور کامل و یکجا بایستی لغو بشود... تحریمها بایستی در همان روز توافق بهطور کامل لغو بشود.» اما در توافق نهایی موسوم به برنامه جامع اقدام مشترک(برجام) که به امضای وزیر خارجه ایران رسید این مورد نیز رعایت نشد. دستکم دو بار در یکی از اصلیترین ضمایم برجام از لفظ «تعلیق» برای تحریمها استفاده شد و طرف اروپایی و آمریکایی که متولی برداشتن تحریمها بود با گنجاندن برخی لغات تفسیرپذیر در متن برجام این عبارات را به جای «لغو» به «توقف» و «تعلیق» تحریم ترجمه کرد. حتی برداشتن تحریمها نیز به صورت «یکجا» صورت نگرفت و فواصل زمانی ۵ و ۸ ساله برای اروپا و آمریکا در نظر گرفته شد در حالی که ایران تمامی تعهدات خود را در روز اجرای توافق انجام داده بود. این مورد یعنی منوط شدن برداشتن تحریمها به اجرای تعهدات ایران نیز یکی دیگر از خطوط قرمز زیر پا گذاشته شده توسط دولتمردان بود. با اوجگیری مذاکرات و نزدیک شدن به توافق نهایی رهبر انقلاب در ۲ تیر ۱۳۹۴ بار دیگر بر خطوط قرمز تعیین شده برای مذاکرات تأکید و تشریح کردند: «آنها(غربیها) اصرار دارند بر محدودیّت بلندمدّت؛ ما گفتیم ما محدودیّت ده سال و دوازده سال و مانند اینها را قبول نداریم؛ ده سال یک عمر است... محدودیّت را قبول کردهایم، امّا تعداد سالهای محدودیّت را گفتهایم ده سال و دوازده سال و این چیزهایی که این حضرات میگویند قبول نداریم.» با وجود این بیانات صریح اما باز هم مذاکرهکنندگان ایرانی نتوانستند خواستههای به حق جمهوری اسلامی ایران را در توافق نهایی عملیاتی کرده و محدودیتهای متعدد ۱۰ ساله و ۱۵ ساله تحمیل شده از جانب طرفهای غربی را پذیرفتند. در زمینه نظارتهای غیرمتعارف آژانس آنها حتی تن به محدودیتهای ۲۰ ساله و ۲۵ ساله در متن توافق دادند. تیم مذاکرات ایران علیرغم همه تلاشهایش نتوانست بسیاری از خطوط قرمز اعلام شده توسط رهبر انقلاب را در توافق نهایی بگنجاند. اتفاق تلخی که بنا بر سخنان مقام معظم رهبری، محمدجواد ظریف نیز به آن معترف شد: «وزیر خارجه محترم ما در مواردی به بنده گفت که ما [مثلاً] اینجا را یا این خطّ قرمز را دیگر نتوانستیم حفظ کنیم.»
عدم حفظ خطوط قرمز نظام در فرآیند دستیابی به توافق برجام متأسفانه پس از آن نیز در فرآیند تصویب و اجرای برجام ادامه یافت. رهبر انقلاب ۲۹ مهر ۱۳۹۴ در نامهای به رئیسجمهور برای اجرای برجام ۹ شرط معین کردند. سرنوشت این شروط ۹گانه نیز چیزی بهتر از خطوط قرمز مذاکرات هستهای نبود تا آنجا که رهبر انقلاب ۱ خرداد ۱۳۹۸ در پاسخ به سؤال یکی از دانشجویان فرمودند: «یکی از دوستان گفتند تصویب برجام را به رهبری نسبت دادهاند؛ خب بله، امّا شما که چشم دارید، ماشاءالله هوش دارید، همه چیز را میفهمید! آن نامهای را که من نوشتم نگاه کنید، ببینید تصویب چه جوری است؛ شرایطی ذکر شده که در این صورت این [توافق] تصویب میشود... بنابراین نه، برجام را به آن صورتی که عمل شد و محقّق شد، بنده خیلی اعتقادی نداشتم و بارها هم به خود مسئولینِ این کار - به آقای رئیسجمهور، به وزیر محترم خارجه، به دیگران- همین را گفتهایم و موارد زیادی را به آنها تذکّر دادهایم.»
حالا پس از گذر از آن روزها و خسارتی که به دلیل نادیده گرفتن خطوط قرمز نظام در معاهده برجام به ملت ایران تحمیل شد؛ «لغو همه تحریمها و راستیآزمایی عملی آن» حرف قطعی امروز ایران برای بازگشت به برجام است. این بار واژه «لغو» تفسیرپذیر نخواهد بود و تحریمها نیز شامل تحریمهای دوران ترامپ و اوباما و اعم از تحریمهای هستهای و غیرهستهای است. با این حال همچنان اظهارات متعارضی با «حرف قطعی» جمهوری اسلامی ایران از جانب برخی دولتمردان به گوش میرسد. ایدههایی نظیر «سیاست گام به گام» یا «همزمان» برای بازگشت به برجام و یا «راستیآزمایی سریع» به وضوح مغایر با خطوط قرمز اعلام شده است. دیگر فرصت آزمون و خطا و بازی با خطوط قرمز نیست اما به نظر میرسد تیم مذاکراتی ایران توانایی اجرای بدون تنازل سیاست قطعی جمهوری اسلامی ایران را برای بازگشت به برجام ندارد. اتفاقی که با توجه به سابقه آنها اصلا دور از ذهن نیست. در چنین شرایطی شاید بهتر باشد برای حفظ منافع ملت ایران و لغو واقعی همه تحریمها طرحی تازه انداخت و پرونده هستهای را مجددا به شورای عالی امنیت ملی بازگرداند. با این اقدام میتوان امیدوار بود خرد جمعی و بهرهگیری از نظرات کارشناسی جایگزین تعصب به مسیر خطای آزموده شده شود.