سال 93 را میتوان پرحاشیهترین سال موسیقی کشورمان در طی سالهای اخیر دانست. در سال گذشته تعداد قابل توجهي از کنسرتها برگزار شدند، اما کنسرتهاي زيادي هم بودند که به دلایل مختلف لغو شدند. ارکستر سمفونيک تهران تمام روزهای سال پیش را در خواب زمستانی به سر میبرد و همچنین چهرههای بسیاری از جمع اهالی موسیقی برای همیشه به تاریخ پیوستند.
اما بدون شک چالشیترین موضوعی که گریبان موسیقی را در این سال گرفته بود، موضوع لغو کنسرتهای مجوزدار بود؛ موضوعی که هم اهالی موسیقی سنتی را با خود درگیر کرد و هم خوانندگان پاپ را وادار به اعتراض کرد.
در همین راستا خبرگزاری تسنیم مصاحبهای با حجت الاسلام رضا غلامی، رئیس مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا انجام داده است و در مورد نکتههای فقهی لغو کنسرتهای موسیقی از ایشان سوالاتی را پرسیده است که با هم میخوانیم:
برآورد خود را از نوع نگاه فرهنگ اسلامی به مسأله موسیقی را تبیین بفرمائید. مولفههای اساسی و کلیدی که با دقت بر آنان میتوان به دریافتی حقیقی و دقیق از نوع نگاه اسلام در مواجهه با موسیقی رسید، چیست؛ هم از جهت فردی و هم از جهت حکومتی؟
همانطور که میدانید موسیقی در فرهنگ اسلامی به دو قسم حلال و حرام تقسیم میشود. پس اینگونه نیست که اسلام با اصل موسیقی مخالف باشد. واقعیت این است که فرهنگ اسلامی مخالف آن موسیقیای است که در خدمت پلیدی هاست؛ در خدمت گناه است؛ زمینه ساز یا مقوم فساد و فحشاست. فروبرنده انسان در غفلت و جدا کننده انسان از راه خداست. با چنین موسیقیای اسلام هیچگونه سازگاری ندارد چراکه اسلام نمیتواند مؤید تباهی انسان و جامعه انسانی باشد. در نقطه مقابل، انواعی از موسیقی با کلام یا بیکلام وجود دارد که میتواند به جای غفلت زایی، غفلت زدایی کند؛ میتواند به جای منحرف ساختن انسان از راه خدا، در دعوت انسان به سمت خدا مؤثر باشد، میتواند به احیاء و اشاعه ارزشهای انسانی در جامعه کمک کند؛ میتواند کرامت انسانی را یادآوری کند؛ میتواند روحیه انسان را برای مجاهده در راه خدا تقویت کند؛ طبیعی است فرهنگ اسلامی نه تنها با این نوع موسیقی مشکلی ندارد بلکه به گسترش آن کمک هم میکند کما اینکه از بدو پیروزی انقلاب اسلامی تا الآن، جمهوری اسلامی به تولید موسیقی حلال، مفید و سازنده کمک کرده است. گرچه استماع موسیقی، یک امر فردی است لکن حاکمیت اسلامی نمیتواند در خصوص تولید و عرضه موسیقی حرام و مخرب بیاهمیت باشد. اصولا اسلام نسبت به بهداشت فضای اجتماعی فوق العاده حساس است؛ بنابراین، حتما برای محدود شدن تولید موسیقیهای حرام و مضر برنامه دارد.
نگاهی واقعگرایانه به جامعه نشان میدهد که حجم مصرف موسیقی در جامعه ما بالاست. مسأله موسیقی و فقه سالهاست که پاسخ جامعی نگرفته است، اما بارها شنیدیم که رهبر معظم انقلاب در دروس خارج خود موضوعات مهمی در این زمینه بیان کردند که بیانگر یک دیدگاه جامع در مواجهه با این مسأله است، علاقمندیم برای ما گوشهای از دیدگاههای ایشان را بیان فرمائید.
بنده خودم در درس خارج معظم له در موضوع موسیقی حضور نداشتم و لذا اشراف کامل به جزئیات دیدگاه فقهی مقام معظم رهبری ندارم، لکن آن طور که از مطالعه بخشهایی از متن درس خارج ایشان در موضوع موسیقی متوجه شدم، رهبر بزرگوار انقلاب، موسیقی لهوی مضل عن سبیل الله را حرام میدانند. موسیقی لهوی یعنی آن موسیقیای که ضمن سوق دادن انسان به پوچی، او را دچار غفلت میکند.
اگر بخواهم دقیقتر توضیح دهم، «لهو»، آن چیزی است که آدمی را از آنچه برای او لازم و مهم است، بازمیدارد. به بیان دیگر، لهو، به معنای مشغول شدن توأم با غفلت است؛ البته در بعضی از کتابهای لغت، لهو را به معنای لعب (بازی) هم دانستهاند و چون لعب چیزی است که نفس آدمی را بهسوی خود جذب نموده و از کارهای عقلایی و واقعی و دارای اثر بازمیدارد، یکی از مصادیق لهو نیز هست. دقت داشته باشید که لعب، کاری است که هیچ هدف عقلانی ندارد، ولی دارای هدف خیالی است، ولی لهو نه هدف عقلانی دارد و نه هدف خیالی. به هرحال، بر اساس رای مقام معظم رهبری، موسیقی لهویای که انسان را از راه خدا منحرف و گمراه کند، و آدمی را از نزاهت مورد نظر اسلام بیرون ببرد، حرام است. گاهی اوقات موسیقی اینگونه نیست اما محتوا و ترانه آن -اگر با کلام باشد- اینگونه است. از نظر ایشان، چنین موسیقیای هم حرام است.
ویدئویی معروف از جلسه تعدادی از مدیران دولت دوم خرداد با رهبر معظم انقلاب بارها در فضای مجازی نشر یافته است با محوریت اینکه ایشان نسبت به «ترویج موسیقی» تذکراتی را خطاب به دولت وقت بیان میکنند. این تلقی از این تذکر که این مسأله یک حکم کلی و در تمامی جزئیات لازم الاجراست و به هیچ عنوان نباید موسیقی ترویج شود، صحیح است یا اینکه این نظر نیازمند نسبتسنجی در این است که کدام نوع موسیقی ترویج شود و کدامیک نشود؟ این تذکر خطاب به آن گروه خاص و نوع موسیقی و سیاسیتی که در ترویج گونههای ناصحیح در دستور کار بود، بیان شده یا عمومیت دارد؟
گمان میکنم بر اساس قرائن، منظور رهبر بزرگوار انقلاب، اولا ناظر بر موسیقی حرام و متمایل به حرام است؛ ثانیا، ناظر بر اولویتهای فرهنگی دولت در محیطهای دانشگاهی است. به بیان دیگر، صرف بخش مهمی از انرژی دولت در موسیقی و رها کردن نیازهای مهم دانشجویان قابل قبول نیست. از طرف دیگر، توجه داشته باشید که طی چند دهه گذشته، غلبه موسیقی همواره با موسیقیهای نامطلوب و مضر بوده است. علاوه بر این، مرز میان موسیقی حلال و حرام،گاه به اندازه یک مو باریک است. بر همین اساس، دولت اسلامی باید در موضوع موسیقی محتاط باشد و ضمن پرهیز از فعالیتهای کمی، کیفیت گرایی را مبنای کار خود قرار دهد.
گفته شده بود که در جلسه با آقای ابراهیمی ترکمان، رهبر معظم انقلاب فرموده بودند که به جای موسیقی پاپ که یک گونه وارداتی است، بهتر است برای خارج کشور گونه موسیقی سنتی و گروههای فعال در آن توسط رایزنیهای فرهنگی ترویج و صادر شود. همین طور اخبار تمجید ایشان از حامد زمانی، مهدی سیار (ترانهسرا)، استاد اسفندیار قرهباغی و … نوعی رویکرد فعال در بهرهگیری از هنر موسیقی در پارادایم گفتمانی جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی را نشان میدهد. این برداشت صحیح است یا خیر؟ برخی مراجع بالکل موسیقی را حرام و تخدیرکننده اذهان و عقول میدانند، اما با تکیه بر این نگاه آیا اساساً میتوان به این نتیجه رسید که موسیقی صرفاً یک ساختار، هنر و ابزار است و بسته به سوژه و محتوا میتوان حتی از آن در پرداخت به آرمانها و بیان دیدگاهها اثرگذار بود و با مخاطب سخن گفت؟ این نگاه چه ملزوماتی را باید رعایت کند؟ چارچوب آن چیست؟ چه گونهای دارای این ویژگیهاست؟ آیا تنها گونههایی که منطبق بر این چارچوب باشد پذیرفتنی است؟ یعنی اساساً موسیقی مانند آنچه که در سینما به واسطه سرگرمی هم میتواند بازار داشته باشد، مجاز به تولید محصول نیست؟ ولو اینکه چارچوب موازین و قوانین را رعایت کند اما صرفاً برای سرگرمی باشد، چه اشکالی دارد؟
هر گونه موسیقی پاپ حرام نیست. از طرف دیگر، هر گونه موسیقی سنتی نیز حلال نیست؛ بنابراین، مهم، احراز معیارهای حرام و حلال در یک اثر موسیقیایی است. با این وجود، روشن است که عمده تولیدات سنتی به دلایل گوناگون به موسیقی حلال نزدیک است. توجه داشته باشید که موسیقی سنتی معرف فرهنگ ملی ماست و طبیعی است، جایی مثل سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی نباید به جز معرفی جلوههای فرهنگ ایرانی اسلامی در جهان، داعیه دیگری داشته باشد. برای خارجیها نیز اجرای موسیقی پاپ از سوی ایرانیها، جذابیتی ندارد. آنها خودشان مبدع پاپ هستند! لکن موسیقی سنتی ایرانی برایشان جذاب است. اینکه سئوال فرمودید آیا موسیقی صرفا یک ابزار خنثی است؟ پاسخ بنده این است که ما کمتر میتوانیم ابزار کاملا خنثی پیدا کنیم. موسیقی به ویژه در عرصه غیر سنتی، حتی از نوع حلالش هم تاثیرات فرهنگی خاص خود دارد و بر روی سبک زندگی انسان اثر میگذارد. به هر حال تکرار میکنم که در کشور ما، کسی با موسیقی حلال مشکلی ندارد لذا سازندگان موسیقی میتوانند ضمن دست شستن از ارائه آثار موسیقیایی ناسالم و مضر، از فرصت تولید موسیقی حلال استفاده کنند. در جمهوری اسلامی، کسانی در تنگنا قرار دارند که احترامی برای ارزشهای دینی مردم قائل نیستند و میخواهند فضای فرهنگی کشور را آلوده کنند.
بسیاری از علما از جمله رهبر معظم انقلاب، غنا را حرام میشمارند، اما تشخیص اینکه نوعی از موسیقی غنا هست یا نیست را به مکلف سپردهاند. حتی رهبر معظم انقلاب درباره تکخوانی زنان نیز این دیدگاه را به طور کامل توضیح داده و تکلیف را بر دوش مکلف گماردهاند. به نظر میرسد همینجاست که چون عرف و تشخیص فردی، اجازه ورود یافته است، سلیقه پا به میدان میگذارد و درست جایی که مسأله رنگ مدیریتی، سازمانی و حکومتی به خود میگیرد، چالشها ایجاد میشود. فکر میکنم نیاز داریم قدری بحث فقه حکومتی و فقه فردی را در اینجا باز کنیم. نوع مواجهه حکومت و دستگاههای مربوطه با تجویز و تکلیف فردی یکی است یا در مواردی بایستی تفاوت داشته باشد؟ این تفاوت از یک سو سالها قبل به این گونه بود که به مجوز ارشاد بسنده میشد و آن را حلال میدانستند اما مدتها بعد، محور استفتائات عموماً این شد که هر آنچه که ارشاد مجوز دهد یا صداوسیما منتشر کند، حلال است که عموماً همین تعیین تکلیف بر عهده فرد بودن، به عنوان پاسخ اساسی از جانب مراجع عظام مطرح شد و امروز که چالشها همچون تعطیلی کنسرتها–کنسرتها در بعضی شهرستانها تعطیل میشود در حالی که در برخی شهرهای دیگر متعدد در حال اجراست- مجوز دادن به آلبومها و …؛ درگیر مواجهه سومی است که به نظر میرسد همین که برخوردها چندگونه شده و واحد نیست، نشاندهنده این است که فصلالخطاب مشخص نیست. برای افراد شاید تکلیف چه با مجوز چه بیمجوز معلوم باشد اما برای برخی دیگر که نوع موسیقی مذکور از دیدگاهشان انحرافی ندارد، مسأله قابل هضم نبوده و اضافه کنید به این مسیر مابقی حواشی و بیانیهخوانیهای سیاسی و جناحی و متلکپرانیها به جمهوری اسلامی و …. اینجا سیاستگذار که باید باشد؟ راه حل چیست؟ حرف آخر را چه کسی باید بزند؟ مسأله حکومت و سیاست واحد و جامع اینجا ضروری مینماید اما ما خلأ آن را به شدت احساس میکنیم. با توجه به نظر مقام معظم رهبری درباره موسیقی که نه تنها موسیقی را مطلق حرام نمیدانند، بلکه از انواعی از موسیقی تمجید هم کردند، لغو این کنسرتها را چگونه ارزیابی میکنید؟ روند بایستی چگونه باشد که کمترین تعارض را در کشور شاهد باشیم؟ جایگاه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، دادستانی و قوه قضائیه، پلیس امنیت فرهنگی، فتاوای علما، نظرات ائمه جمعه و … را چطور باید در کنار یکدیگر حلاجی کرد؟ تکلیف چیست؟
همانطور که قبلا اشاره کردم، با وجود شاخصهای مشخص برای تشخیص موسیقی حلال از حرام و درک نسبتا مشترک عرف در این زمینه، مرجع و دستگاه مسئول میتواند مجوز تولید یا پخش یک اثر موسیقیایی را صادر کند و یا صادر نکند. البته مرجع این امر در کشور ما وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است و به طور طبیعی همه باید به نظر وزارت ارشاد احترام بگذارند. در عین حال، گاهی ورود مراجع قضایی و انتظامی در موضوع موسیقی از باب مسائل سطح دو و امور جنبی است. مثلا اگر در برگزاری یک کنسرت به قانون بیاعتنایی شد و عملی بر خلاف قانون صورت گرفت، طبیعی است که امکان ورود مراجع قضایی و انتظامی وجود دارد. این ورود به منزله وجود تعارض نیست. مجوز وزارت ارشاد برای کنسرتها مستلزم رعایت قانون است و لذا زمانیکه قانون شکنی صورت بگیرد، دستگاههای مرتبط به مسئولیت قانونی خود عمل میکنند.
من فکر میکنم به جای آنکه اشکال را به مراجع حکومتی برگردانیم، باید ببینیم متولیان برپایی کنسرتها چقدر تاکنون حاضر بودهاند در کنار بروز انگیزههای مادی، انگیزه خود برای اجرای کامل قانون را نیز نشان بدهند؟ از طرف دیگر، خود وزارت ارشاد هم باید به صدور مجوزهای بیحساب و کتاب به کنسرتها پایان دهد. از وزارت ارشاد توقع هست، اولا صلاحیت افراد را در برگزاری قانونمند کنسرتها احراز کند و به عناصر بدسابقه مجوز ندهد. ثانیا از اعطاء مجوز به کنسرتها در مناطق خاص مانند شهرهای مقدس نظیر مشهد و قم پرهیز کند تا حرمت این شهرها کاملا حفظ شود.
حدود 9 ماه است که کلاسهای آموزش موسیقی در فرهنگسراها، تعطیل شده است. خب آنهایی که علاقمند به آموختن هستند، را چه باید کرد؟ آیا نمیتوان محفلی به دور از هر گونه آسیب و انحراف احتمالی ایجاد کرد تا مدیریتشدهتر این روند را بیاموزند؟ برخی بر این باورند که راهاندازی دقیق و مدیریتشده کلاسها در تعدادی از فرهنگسراها میتواند راه را بر کلاسهای خصوصی خانگی که احتمال آسیب در آنها بیشتر است، ببندد. نظر شما چیست؟ حتی اگر آنانی که امنیتی نگاه میکنند را بخواهیم مخاطب قرار دهیم، این پیچ اگر از جایی به بعد زیادی سفت شود، نمیبُرد؟ جایی برای تنفس نیاز نیست؟ گرایشات و علاقمندیها را چطور باید در جامعه مدیریت کرد؟ پدیده پاشایی در این زمینه حرفهایی میزد و فکر میکنم بهتر است قدری درباره شیوه مدیریت مسائل برای ما توضیحاتی بدهید. چه شیوهای در زمینه فرهنگ باید انتخاب شود؟ کدامیک کارسازتر است؟
هر سازمانی میتواند بر اساس اهداف و ماموریتهای خود، و همچنین نیازهای متنوع و متکثر مخاطبانش، به هر یک از عرصههای کاری آن سازمان وزن و تراز مشخصی بدهد. چه کسی گفته باید در سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران، بیش از نیمی از طرفیتها صرف موسیقی شود؟ مگر هنر در موسیقی منحصر شده است یا مخاطبان این سازمان به جز موسیقی نیاز و مطالبه دیگری ندارند؟ من فکر میکنم عدهای به دنبال تحمیل خواستهها و منافع خود به سازمانهای فرهنگی هستند این در حالی است که یک سازمان فرهنگی باید خواست و منافع عموم را در نظر بگیرد.
البته ما شنیدیم سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران به هیچ وجه آموزش موسیقی را متوقف نکرده است بلکه در حال ساماندهی و مضبوط سازی این آموزش هاست. این را هم عرض کنم که در کشور آموزشکدههای موسیقی مجاز و تحت نظارت به صورت خصوصی کم نیست و بعید است کسی برای یادگیری موسیقی با مشکل روبرو شود. نکته دیگری که باید عرض کنم، به اشتهای موسیقیایی در مردم باز میگردد. تقریبا همه روانشناسان و کارشناسان امور تربیتی معتقدند که مصرف نامتعادل موسیقی میتواند به شکل گیری اختلال یا بیماری روانی منجر شود. حتی موسیقی حلال هم اگر به طور نامتعادل مصرف شود به روان انسان لطمه میزند چه رسد به سایر موسیقیها؛ بنابراین، مراکز فرهنگی-هنری به ویژه صدا وسیما نباید با ورود افراطی به حوزه موسیقی، اشتهای موسیقیایی مردم را بالاتر از حد معقول آن بیاورند.