انگلیسیها آورده بودندش تا نسل حکومت و سلطنت در ایران تازه شود و آدمی سرِ کار بیاید که همه جوره پا به رکابشان باشد اما قلدر هم باشد؛ هرچند تا آخرش نوکر آنها نبود و نوکر دیگران هم شد.
شاهان قبلی چندان به پوشش و شکل و ظاهر مردم وقعی نمیگذاشتند شاید هم کمی تقید به دین و کمی ترس از علما مانع میشد که دست به کاری بزنند که دوست دارند، اما رضای میرپنج که آمد نه تقیدی داشت و نه ترسی. بیمهابا حمله میکرد و حکم میراند و میبست و میشکست و در حبس میکرد. هرچند ابتدا با پیشانی «گِلمالی شده» و پای برهنه، دسته سینهزنی قزّاق راه انداخت و به حضور علما میرسید و ابراز ارادت میکرد، امّا به تدریج در رفتار خود تغییراتی داد و با تبعید و زندانی کردن روحانیون و کشتن برخی از آنان، چهره دیگری از خود نشان داد.
میگفتند دنیای تازه و جدید است. اسمش را تمدن گذاشته بودند که در مقابلش توحش باشد. تمدنی که به قیمت توحش آدمها تمام میشد. جالب بود که این تمدن را هم در سه کشور ایران و ترکیه و افغانستان قرار بود وارد کنند، تمدنی به زور چُماق. میرپنج به ترکیه رفت و با آتاتورک دیدار کرد و به ایران که برگشت، به جان کلاه و لباس و چادرِ زن و مرد مسلمان ایرانی افتاد. ابتدا هم از خانواده و زنان درباری آغاز کرد.
دانشسرای مامایی تهران خوب یادش است که 17 دی ماه 1314 رضای میرپنج همراه همسر و دختران بیحجاب خود -برای اولین بار- در جشن فارغالتحصیلی شرکت و رسما فرمان ممنوعیّت حجاب را برای زنان اعلام کرد. آنجا بود که از بیحجابی با عنوان «اعطای آزادی به بانوان» نام برد و اقدام به ممنوعیت حجاب را گشودن «فصل جدیدی در زندگی زن ایرانی» اعلام کرد.
به دنبال فرمان رضاخان در «منع حجاب» مأموران شهربانی و پاسبانها در کوچه و خیابانِ شهرها و روستاها به اذیّت و آزار زنان و دختران محجّبه پرداختند. مأموران، چادر و روسری و هر نوع پارچه شبیه آن را با خشونت از سر زنان میکشیدند و پاره میکردند. بسیاری از زنان و دختران خانهنشین شدند و از ترس مأموران، در نیمههای شب از کوچههای فرعی، دور از چشم مأموران برای کارهای بسیار ضروری از خانه بیرون میرفتند.
از اینجا بود که جنگی تازه با اعتقادات مردم آغاز شد.
***
حالا 80 سال از آن واقعه شوم میگذرد و انقلابی اسلامی در ایران شکوفا شده که دودمان پهلویها را بر باد داده است، اما تبعات این فاجعه فرهنگی، هنوز بر سر شهرها سنگینی میکند. امروز، جماعتی دست به کار شدهاند تا به نسل تازه انقلاب، نکاتی از حیا و عفت و حجاب بگویند که کمتر گفته شده یا با این زبان گفته نشده است. استاد شهید مرتضی مطهری در سالهای حکومت پهلوی و در مجلهای که خود، مُبلّغ بیحیایی و بیعفتی بود، اولین جرقههای این حرکت را شعلهور کرد و حالا گروههایی مردمی و خودجوش به دنبال بیانی تازه و هنری در حوزه عفاف و حجاب در تلاشند؛ البته اگر دستگاههای دولتی و سیاستهای یک بام و دو هوای فرهنگی بگذارند.
حجاب، امروزه تبدیل به خاکریزِ مقابله مستقیم با دشمن شده است اما به دلیل ظرافت و پیچیدگیِ کار، باید میان آسیبدیدههای این حمله و دشمن، تفکیک قایل شد تا خدای ناکرده تیرها به اشتباه به بیماران اصابت نکند و فقط دشمنان را هدف بگیرد. این صحنه جنگ، از آن صحنههایی است که نیاز به تأمل و ظریفکاری دارد و البته وقتی کار در اختیار خودِ مردم قرار گیرد، میدانند این ظرافتها را کجا و چگونه به کار گیرند.