سرویس حاشیه نگاری: محمدحسین مهدویان (کارگردان فیلم ایستاده در غبار) در اینستاگرام خود نوشت: خیلیها میپرسند چرا حرفی از نسخهٔ سریال ایستاده در غبار نزدم؟ پاسخاش خیلی ساده است. چیزی که هنوز خودم ندیدهام را به کسی توصیه نمیکنم. نه اینکه نگذاشته باشند که ببینم. نه. خودم ترجیح دادم نبینم.
ایستاده در غبار برای من همان فیلم صد و چهار دقیقهای است که در سینماها اکران شد. این سریال براساس یک توافق قدیمی آماده شد و من هم به دلایلی باید تن درمیدادم. چارهای نبود. الان هم واقعا درست نمیدانم این نسخهٔ نادیده اصلا خوب از آب درآمده است یا نه. اما حتی با فرض اینکه عالی هم از آب درآمده باشد باز علاقهای به دیدناش ندارم.
ایستاده در غبار از نگاه من همان فیلم سینمایی یکصد و چهار دقیقهای است که گفتم. این فیلم نسخهٔ دیگری ندارد.
در حالی که شب گذشته مهدویان این مطلب را منتشر کرد، امروز ذوقی مدیر روابط عمومی مؤسسه فرهنگی رسانهای اوج مطلب وی را بیپاسخ نگذاشت و متنی را به شرح زیر منتشر کرد:
مهدویان عزیز سلام!
متنت را که دیدم می خواستم تماس بگیرم که با هم بنشینیم،چایی بخوریم و گپی بزنیم. ولی از صبح خیلیها سئوال کردهاند از من درباره ی پست اخیرت، و این چندمین بار بود که پست گذاشتی برایمان و ما را رنجاندی و سئوالات خلق الله را به سویمان گسیل داشتی.این بار هم مثل خیلی اتفاق های دیگر بهترین راه سکوت است.
ولی چند خطی از برادر کوچکت:
حاج احمد مرد جهاد و عمل بود. درست همانطور که تو با ذوق و شوق بعد از۲سال تحقیق درباره ش گفتی و ما کیفور شدیم. و از خدایمان بود که کسی بیاید و یک کاری سینمایی بکند برای حاج احمد. بدون حرف و ادعا، این بار عمل، برای اولین بار در این سی و چند سالِ نبودن حاج احمد.
و بعد از آنهمه تحقیق، مستند و... اهل فن، درباره این شیر مرد جهاد و بعد از پژوهشهای خودت و باتجربهای که از «آخرین روزهای زمستان» داشتی، گفتی بهترین راه برای روایت اینهمه تحقیق، یک سینمایی و یک سریال است. ما با هم نشستیم. گفتی که سینمایی بسازیم، و بعد که دیده شد تازه سریال را پخش کنیم. و ما با هم حرف زدیم، و از همه مهمتر به هم تعهد دادیم که یک فیلم سینمایی و یک مینی سریال درباره حاج احمد تولید کنیم. ما هم به سیاق بقیه برنامه هایمان به صداوسیما "تعهد" دادیم که یک سریال جذاب به نام ایستاده در غبار برایتان کنار گذاشته ایم. و البته که برایم عجیب بود که در مورد تهیه سریال گفته بودی: «من هم به دلایلی باید تن در می دادم!»
حالا خدا خواست و تو بعد از ایستاده در غبار شدی «محمدحسین مهدویان»ی که همه سینما مثل ما دوستت دارند. و بعد که در مورد سریال حرف زدیم، تو لابد تصمیمت عوض شد یا هرچه، و نیامدی پای سریال. هر چه گفتیم برادر حسین! بیا قربانت برویم، بیا دور سرت بگردیم، نیامدی که نیامدی. بر خلاف آن تعهد!
و سالگرد ربایش حاج احمد نزدیک بود و کم کم داشت آشِ خوش رنگ و لعاب ایستاده در غبار از دهن میافتاد، خب چه انتظاری از ما داری؛ جز این که بعد از این همه مماشات، یا علی بگوییم و سریال را برسانیم؟ سریالی که تعهد تو بود که حالا دلت نمی خواست باشد.
آخر مَشتی! مگر خودت نبودی که خط اصلی تدوین سریال را دادی؟ کسی دخالتی در بخش بندی سریال و گرفتن راش های سریال داشته جز خودت؟! از روی بخش های جدید سریال هم معلوم است که به نیت یک مینی سریال و یک سینمایی ضبط کرده بودی.
البته هنوز هم دیر نشده رفیق جان!
ما همچنان بر عهد خود هستیم. خدای ما بعد از سیمرغ های جشنواره هم خدای «اوفوا بالعهد» است. تو دوست دیرین مایی. اگر فرصت کردی بنشینیم و سریال را ببینیم و گپ بزنیم و کیف کنیم از دیدن و شنیدن حاج احمد.