سرویس پرونده_ محسن لبخندق: نویسنده در این یادداشت، ابعادی از ورود یک تشکل فرهنگی به فعالیت سیاسی تشریح میکند که کاملاً عملیاتی و تجربی است. او به جد معتقد است تشکلهای فرهنگی باید به فعالیت سیاسی روی آورند. این ورود از حیث تشکیلاتی برای خود اعضا مفید است. البته او در نگاهی جامع به آسیبها و هشدارها نیز میپردازد. این فعال فرهنگی برای تبیین دیدگاههای خود از اندیشه امام (ره) و رهبری سود جسته است.
فقط شعار دادهایم
اگر بخواهیم سابقه حضور مجموعههای فرهنگی و تشکلهای مذهبی در عرصه سیاست را بررسی کنیم، باید دامنه بررسی را به دو مقطع کلی قبل و بعد از انقلاب تقسیم کنیم. آموزه کلان «سیاست ما عین دیانت ما است» از مجموعه اندیشه و ادبیات امام (ره) مهمترین و بنیادیترین محور بررسی در مقطع پس از انقلاب است. البته متأسفانه این آموزه در قالب شعار باقی ماند و بسیاری از ابعادش هنوز ناشناخته است. در مقام نظر همه این جمله را تأیید میکنند، اما در بحث مصداقی و عینی، کار مشکل میشود. متأسفانه ما معمولاً در اتفاقاتی که رخ میدهد، بیتوجه هستیم؛ و تنها در مواجهه با یک واقعه سیاسی چالشی هوشیار میشویم.
فرهنگ و سیاست و اقتصاد، یک پدیدهاند
از مجموع بیانات امام (ره) و مقام معظم رهبری این گونه استنباط میشود که حضور در عرصه سیاست به هیچ عنوان جدا از فعالیت فرهنگی نیست. اصولاً تفکیک عرصههای فرهنگ، سیاست و اقتصاد از یکدیگر یک رهاورد اندیشه غربی است. اندیشه دینی و اسلامی چنین تفکیکی برنمیتابد. در حیات دینی، تمامی عرصهها در یکدیگر تنیده و ممزوج است. البته در هم تنیدگی فرهنگ و سیاست و اقتصاد در مقام عینیت و عمل نیز دیده میشود. برای مثال، کانونیترین نهاد تربیتی جامعه که در تحول فرهنگی آن بسیار مؤثر است، خانواده است. از مهمترین مؤلفههای تربیتی در رشد و پرورش فرزندان، توجه به «رزق حلال» است. رزق حلال، در ادبیات علمی زیر مجموعه کسب درآمد و در نهایت، زیر مجموعه اقتصاد قرار میگیرند. به عبارت بهتر، در نگاه دینی اقتصاد بر تربیت مؤثر است؛ در حالی که این ارتباط و اتصال، در تئوریهای روانشناسی غربی دیده نمیشود. بدون تردید، مثالهایی از حوزه ارتباط بین سیاست و فرهنگ، سیاست و اقتصاد نیز میتوان بر شمرد.
تجارت تکلیفمدارانه
اگر بپذیریم فرهنگ و سیاست و اقتصاد به هیچ عنوان از یکدیگر جدا نیستند، الزاماً باید همه متدینین و مسلمانان در تمام این عرصهها حضور فعالانه داشته باشند و این موضوع، یکی از کلیدیترین محورهای قرائت اسلام ناب حضرت امام (ره) محسوب میشود. اما متأسفانه ما چنین نگاهی حداقل در مورد اقتصاد نداریم. نگاهی که ورود تکلیفمدارانه به این عرصه را به دلیل اصلاح حیات اقتصاد جامعه را ترویج میکند و رسالت انقلابی را در تولید ثروت و اشتغالزایی میبیند. بنابراین باید دانست نه تنها سیاست ما عین دیانت ما، بلکه فرهنگ و اقتصاد و اجتماع و تربیت ما نیز عید دیانت ماست.
هنر هم باید سیاسی باشد
از آنجا که حوزههای کلان اقتصاد و فرهنگ و سیاست از یکدیگر تفکیکپذیر نیستند، خرده نظامهایی که ذیل هر کدام از آنها تعریف میکنیم، نمیتواند و نباید فارغ از یکدیگر باشند. برای مثال، در ادبیات رایج، تشکلهای فرهنگی، گروههای هنری و انجمنهای ادبی ذیل فرهنگ تعریف میشود، نه ذیل سیاست؛ حال آنکه اگر بپذیریم فرهنگ و سیاست از یکدیگر جدا نیستند، طبیعتاً کنشهای گروههای هنری و انجمنهای ادبی یا تشکلهای تربیتی مانند کانونهای پرورش فکری نوجوانان یا کانونهای مساجد نمیتواند فارغ از عنصر سیاست باشند. به تعبیر بهتر، تمامی این مجموعهها با هر عنوان و نامی که دارند، الزاماً باید کنشهای سیاسی فعالانه داشته باشند. با این نگاه است که امام خامنهای، هنر برای هنر را انکار میکنند و تأکید دارند هنر حتماً باید جهتی داشته باشد و وسیله و ابزاری برای تبلیغ ارزشهای انقلابی و اسلامی باشد.
کار سیاسی را از کجا باید آغاز کرد؟
با نگاه دینی، فرایندی که در فعالیت سیاسی باید انجام شود، دقیقاً همان فرایندی است که ما در فعالیت دینی انجام میدهیم؛ یعنی با نگاه تکلیف مدارانه باید از خود، خانواده و نزدیکان شروع کرد و بعد به شهر و محله رسید. از سویی دیگر، مطابق آموزههای دینی، دین یک هویت مستقل دارد و هیچ وقت با افراد، اشخاص و گروهها و و جریانها تعریف نمیشود، یعنی هر کس را باید با شاقول دین سنجید. ارزشها ذاتاً ارزش هستند، فارغ از آنکه چه کسی این ارزشها را بازگو و پیاده میکند و در نتیجه، ما باید افراد را با ارزشها بسنجیم. در عرصه سیاست نیز این قاعده جاری است. یکی از ظرافتهای مهم فعالیت سیاسی، این است که حتماً باید اصول، مبانی و چارچوب سیاسی را بشناسیم و همه را با این اصول تطبیق بدهیم. این جمله حضرت امام (ره) که میفرمایند «من هم اگر خلاف اسلام عمل کنم، ملت مرا عقب خواهند زد.» مؤید همین معناست. در تشکلها، باید فعالیت سیاسی را فارغ از تعلقاتی که به تشکل یا جریان و گروه خود داریم، انجام دهیم.
بهانهای به نام بلوغ سیاسی
نباید به این بهانه که افراد و اعضا به بلوغ سیاسی نرسیدهاند، از کنش سیاسی خودداری کرد. تمامی نخبگان باید کوشش کنند عموم مردم جامعه را از لحاظ سیاسی ارتقاء دهند، فعالان فرهنگی به واسطه جایگاه و نقش مؤثری که دارند، در این فرهنگپذیری و آموزشگیری اولویت دارند. تکلیف سیاسی از هیچ شخص و گروه و تشکلی حتی در زمینههای هنری و ادبی و ورزشی ساقط نیست. برخی استدلالات برای جلوگیری از ورود به فعالیت سیاسی ریشه در عافیتطلبی دارد. ویژگی تکلیف این است که تکلفها و تصنعها را کنار میزند و ارزش و باطن هر ادعایی را هویدا میکند. ما نمیتوانیم به بهانه کار بنیادین فرهنگی، تکلیف سیاسی به ظاهر پیش پا افتاده امروزی خود را به تعویق بیندازیم، چه بسا انجام آن تکلیف به ظاهر خرد و غیربنیادین مسیر و فضای کلی جامعه را تغییر دهد و مجاهدت فرهنگی طولانی شما را به ثمر برساند.
مصادیق؛ آری یا خیر؟
برخی بر این باورند که فعالیت سیاسی تنها گفتمان سازی است و نباید وارد مصادیق شد. در پاسخ باید تصریح کرد اولاً عموم گروهها و تشکلهای فرهنگی به آن بلوغ سیاسی مطلوب نرسیدهاند که به صورت صحیح مصداقیابی کنند. ثانیاً این جمله در همه شرایط زمانی و مکانی صدق نمیکند، گاهی اوقات، آرایش سیاسی به گونهای است که اگر کنش سیاسی خرد نداشته باشیم و مصداقی وارد نشویم، همان ارزشها و مبانی فرهنگی که ما برای آن مجاهدت و اهتمام داریم، به خطر میافتد. البته باید تفاوت تشکلها را نیز در نظر داشت. تشکلی مانند بسیج ذاتاً باید فراجناحی و متعلق به انقلاب باشد و در کنش سیاسی نباید وامدار هیچ احدی باشد، حتی اگرآن شخص شخصیت بسیار منحصربهفرد و فرهیخته و کارآمد و مؤمن و مدبری داشته باشد. ظرفیت بسیج باید تنها و تنها در اختیار معیارها باشد و به اشخاص به هیچ عنوان نپردازد. البته نیازی به توضیح نیست که شخصیتهای حقیقی بسیج این اختیار را دارند به طور خاص از مصادیق حمایت کنند یا جریانات سیاسی را نقد و ارزیابی نمایند.
شخصیت حقیقی و شخصیت حقوقی تشکل
تردیدی نیست که شخصیت حقوقی یک تشکل فرهنگی را تنها باید برای آرمانها و ارزشها و در جهت گفتمانسازی هزینه کرد، چرا که در صورت هزینه حیثیت و اعتبار یک تشکیلات برای یک فرد آسیبهای بسیاری دارد، از جمله ممکن است آن فرد تحت شرایط زمانی و مکانی متفاوتی تغییر کند و اینجاست که یک سیاسیکاری، مرگ تشکیلات را رقم میزند. اما شخصیت حقیقی افراد و اعضای یک تشکل میتوانند آزادانه به مصادیق بپردازند. ورود به مصادیق فعالیت سیاسی باید با نگاه فرهنگی و تربیتی باشد. گاهی اوقات دعواهای سیاسی درون یک مجموعه، اهداف متعالی تشکیلاتی را کمرنگ میکند. اختلاف سلیقه درون یک مجموعه در صورتی که مبتنی بر استدلال و اقناع و گفتگو باشد، میتواند تحمل و شرح صدر ما را افزایش دهد و ما را در انتخاب صحیح یاری رساند. برای مثال، تجربه دولت نهم و دهم به بسیاری از نیروهای فرهنگی جوان کشور آموخت نگاه صفر و یکی به هیچ یک از کاندیداها نداشته باشند، از این رو، میتوان ادعا کرد گفتگوهای سیاسی اعضی تشکلهای مختلف در انتخابات 92 به مراتب معقولتر و مستدلتر از گفتگوهای انتخاباتی 84 است، اگرچه همچنان بیاشکال نیست. نباید از نظر دور داشت که در هر حال، اگر از ترس آنکه مخاطبان خود را از دست میدهیم، به تکلیف عمل نکنیم، حتماً به پوچ شدن تشکیلات از درون کمک کردهایم.
مدیر تشکل، مراد سیاسی نیست
مدیر یک تشکل، نقش بسیار تعیینکنندهای در ارتقای بینش و کنش سیاسی اعضای تشکل فرهنگی دارد. اگر مدیر در راهبری و مدیریت مجموعه توانمند، همهجانبهنگر و فهیم باشد، میتواند حتی مصداقهای فعالیت سیاسی مورد نظر خود را به اعضا انتقال دهد. اما اگر رابطه مدیر و عضو یک تشکل فرهنگی، کاملاً کارمندی و سازمانی یا از سویی دیگر مرید و مرادی باشد که استدلال و منطق را نپذیرد، نمیتوان انتظار داشت پیش و پس از رخدادهای سیاسی عظیم مانند انتخابات انسجام و بازدهی اعضای تشکل یکسان باشد. بنابراین، مدیر فرهنگی بایستی حتماً نخبه فرهنگی باشد که ارتباطات خود را با اعضا براساس یک رابطه صحیح و معقول تدوین نماید. هر دو حالت کارمندی و مرید و مرادی، تنش و اختلاف میان اعضا را بالا میبرد و فضای تشکل را به سیاستزدگی میکشاند.
برکات فعالیت خرد سیاسی
رشد تربیتی و اخلاقی اعضای یک تشکل، مهمترین نتیجه فعالیت سیاسی یک تشکل فرهنگی است. تنها با چنین فعالیتی است که میتوان میزان تحمل، سعه صدر، حقپذیری، بیان منطقی، انصاف، تفکیک تعلقات و حقانیت آزمود. جدا از این دستاورد بزرگ، رشد سیاسی فقط با فعالیت سیاسی میسر میشود. هزاران هزار آموزه اندیشه سیاسی در یک فعالیت سیاسی مانند انتخابات مطرح، نقد و ارزشیابی میشود. به عبارت بهتر، فعالیت سیاسی محملی است برای گفتمانسازی.
آسیبها و هشدارها
اولین آفتی که متوجه تشکل فرهنگی است، تصلب و تعصب است. ممکن است یک تشکل در یک رویداد سیاسی رویکردی اتخاذ کند یا از یک نامزد انتخابات پشتیبانی نماید. بعد از 4 سال یا بعد از گذشت زمان، به دلیل اینکه رویکرد یا فرد دچار اشکالاتی میشود، دیگر جای حمایت و هواخواهی نیست. اما تشکل فرهنگی به دلیل حفظ مخاطبان خود یا اصرار بر صحیح بودن رأی و نظرش، همچنان اشتباه را توجیه نماید. یعنی تشکل فرهنگی به حزب سیاسی تبدیل شود. دومین آسیب ورود تشکلها به سیاست، این است که ممکن است این ورود عقلانیت را از افراد بگیرد. به این معنا که اعضای تشکل هیچ پاسخی برای چرایی حمایت نداشته باشند و تنها به دلیل روانی حمایت مجموعه خود از یک نامزد از او حمایت کنند. آسیب سوم که از دو آفت پیشین، ویرانکنندهتر و خطرناکتر است، به وجود آمدن انشقاق و تنش به دلیل ناکافی بودن فرهنگ سیاسی است. به عبارت دیگر، از آنجا که ما به این جایگاه نرسیدهایم که بتوانیم ذیل گفتمان انقلاب اسلامی اندیشههای مختلف را تحمل کنیم، گفتگوهای سیاسی تشکلها و حتی خانوادهها به مجادله و کینهورزی و اختلاف میانجامد، در حالی که باید دانست دعواهای سیاسی، ارزش انقطاع این روابط برادرانه و انقلابی را ندارد.
رفاقت؛ مهمتر از سیاست
برای جلوگیری از این انشقاق و برای حفظ ارزش اصیل وحدت، باید پایههای اعتقادی و فرهنگی شخصیت افراد را محکم کرد. توجه به بیانات رهبری در این موضوع بسیار کارگشاست. ایشان میفرمایند مطالبه عدالتخواهی، یک مطالبه خانگی است. یعنی شما همه در یک خانواده هستید. در خانواده پدر نسبت به پسر چطور تذکر میدهد؟ پسر به برادر به چه نحوی ایراد دارد؟ نکته دوم اینکه از دیدگاه ایشان باید گفتمانی پیش رفت و زرنگی کرد تا حد امکان وارد مصادیق نشد. سخنان اخیر ایشان در دانشگاه امام حسین علیه السلام نیز بسیار در خور توجه است: «ممكن است تشخيص يك آقائى با تشخيص يك آقاى ديگر مخالف باشد؛ هيچ اشكالى ندارد. اين را من به همه بگويم: ممكن است شما به يكى از نامزدها علاقهمند شويد، رفيقتان به يك نامزد ديگر؛ اين موجب نشود كه شما در مقابل هم قرار بگيريد. براى انتخابات و براى گزينش عالىترين مقام اجرائى در كشور - كه بسيار هم حساس است، بسيار هم مهم است - سازوكارهاى درستى وجود دارد؛ سازوكار قانون. هيچ مانعى ندارد كه شما به يكى علاقهمند باشيد، بنده به يكى ديگر علاقهمند باشم؛ شما به او رأى دهيد، من به ديگرى رأى دهم؛ بالاخره اكثريتى هست، اقليتى هست، ضابطهاى هست، قانونى هست؛ بر طبق آن عمل خواهد شد. آحاد مردم با هم كدورت بيجا درست نكنند، به خاطر اينكه اين به آن علاقهمند است، اين به آن علاقهمند است؛ خب، باشند. خود داوطلبان محترم هم بايد رعايت كنند. كار را با حماسه، با شور، با غيرتمندى، اما بدون چالش، بدون منافرت پيش ببرند.»