سرویس پرونده: دکتر مهدی تلوری انتخابات را یک فرصت برای تشکلها میداند تا بتوانند نیروهایشان را رشد دهند و ظرفیت شنیدن حرف های مخالف را پیدا کنند. او معتقد است باید از فرصت انتخابات برای تعالی مجموعه استفاده کرد. تلوری شدیدا اعتقاد به تعیین مصداق در انتخابات دارد و آن را عامل حیات و بالندگی مجموعه های فرهنگی می داند.
در ادامه گفتگوی خواندنی حلقه وصل با دکتر تلوری را ملاحظه خواهید کرد:
آیا فعالیت فرهنگی را باید از فعالیت سیاسی جدا کرد؟
اگر بخواهیم به مبانی نگاه کنیم و با شعار «سیاست ما عین دیانت ما است» پاسخ بدهیم، طبیعتاً فعالیتهای فرهنگی، ورزشی، هنری، ادبی و حتی فعالیتهای اقتصادی باید همگی سیاسی باشد. مجموعه فرهنگی هم چون از مبنای دینی تغذیه میکنند، از سیاست جدا نیست. البته بعضی از فعالان فرهنگی به دلایل مختلف مانند علاقه به کار سیاسی یا کاراکتر شخصیتیشان، کار و فعالیت خود را در تمام طول سال متوجه فعالیتهای سیاسی میکنند. مسلم است کسانی که کاراکتر فرهنگی، هنری، ادبی دارند، هنگام دفاع از اررشهای بنادین نظام مانند دفاع از ولایت فقیه، سیاسی میشوند و کار سیاسی میکنند؛ اما به طور کلی، بعضی از افراد علاقه کمتری به فعالیت سیاسی دارند. عرصهها و محیطهای فعالیت فرهنگی هم در زمان، نحوه ورود و کیفیت و کمیت فعالیت سیاسی تأثیرگذار است. همه این عوامل، بستگی دارد به اینکه محیط دانشگاهی، یا حوزوی باشد؛ یک محله باشد و یا یک مسجد باشد. در نتیجه، نحوه فعالیت سیاسی تشکل فرهنگی به حساسیتها و مقتضیات درونی تشکیلاتی آن مجموعه باز میگردد.
این ورود در فعالیتهای سیاسی چه قاعدهای دارد؟ به سلیقه و روحیه مدیریت یک تشکل ارتباط دارد؟
قطعاً فقط تابع سلیقه مدیرنیست بلکه اهداف و اساسنامه آن مجموعه هم اثرگذار است. البته مدیر یک تشکل، بایستی شرایط و مقتضیات بیرونی را با وضعیت درونی تشکیلات خودش تطبیق بدهد و این کار، به معنی آن نیست که دارد سلیقه خودش را اعمال میکند. برای مثال، در انتخابات ریاست جمهوری اعضای یک تشکل، سلائق گوناگونی دارند و تشکیلات هم بسیار شکننده است؛ ورود مصداقی باعث مرگ آن تشیکلات میشود. اگر مدیر به این نتیجه برسد که ورود مصداقی باعث میشود تاریخ مصرف تشکیلات کم شده و به حذف عملی تشکیلات منجر میشود، آن مدیر بایستی از ورود مصداقی اجتناب کند. اما اگر این تهدیدات متوجه تشکیلات نیست، همه بایستی در تشخیص اصلح کمک کنند.
ضمن اینکه یک سلیقه سیاسی باعث قوام یک مجموعه فرهنگی میشود، چرا که مجموعه فرهنگی باید نسبت به آینده سیاسی خودش کاملاً حساس باشد. مجموعه فرمایشاتی که ما از حضرت امام(ره) و حضرت آقا داریم، ما را به این نقطه میرساند که مجموعهها بایستی وارد بحث مصداقی هم بشوند، برای آنکه بتوانند مردم را در این مسیر هدایت کنند. منتهی نحوه ورود مهم است. همه مجموعهها مجبورند با تحولات سیاسی خودشان را هماهنگ بکنند. یعنی هم انجام وظیفه بکنند و هم حفظ موقعیت. مجموعه فرهنگی نمیتواند در مقابل تحولات جامعه خنثی باشد. حتی تشکلها و مجموعههای فرهنگی که گاهی اوقات شعار جدایی دین از سیاست سر میدهند، این شعار را هم به جهت سیاسی انتخاب کردهاند؛ زیرا میخواهند تاریخ مصرفشان را طولانیتر بکنند، میخواهند سریع در افکار عمومی غرق نشوند، به بقای خودشان فکر میکنند. بنابراین نحوه ورود بایستی کاملاً متناسب با مقتضیات و شرایط سیاسی و وضعیت عمومی خود تشکل باشد. نسبتسنجی محیط درونی و محیط بیرونی تشکیلات، یکی از مباحث مهم در تشخیص استراتژیها و راهبردها به ویژه در موقعیتهای سیاسی است.
به نظر شما نوع و جنس یک تشکیلات در نحوه ورود به مسائل سیاسی تأثیرگذار است؟ مانند هیئتها یا مطبوعاتیها و وبلاگنویسان؟
طبیعتاً کسانی که که در حوزه خبر فعالیت میکنند و با حوزههای سیاسی ارتباط بیشتری دارند، مثل بچههایی که در مطبوعات و فضای مجازی مشغولند، نسبت به کسی که در یک دارالقرآن مشغول صوت و لحن و قرائت و تجوید و حفظ قرآن است؛ از جهت جنس حضور و یا انعطاف تشکیلاتی در مسائل سیاسی با یکدیگر فرق دارند. آن کسانی که در حوزههای مرتبط سیاسی بیشتر کار میکنند، اساساً حیات تشکیلاتی آنها به موضعگیری آنها در مصادیق برمیگردد و کسانی که در حوزههای فراگیرتری یا بر حسب ظاهر، دورتری نسبت به مسائل سیاسی فعالیت دارند؛ مانند فعالیت قرآنی یا تربیتی در حوزه نوجوانان برای آنکه موقعیت و مخاطب خود را از دست ندهند، چندان ورود مصداقی نخواهند کرد. اگر هم بحثی از مصداق داشتند، تشکلشان را به ستاد تبلیغاتی تبدیل نکنند و خیلی پررنگ وارد نشوند. بعضیها هم این ملاحظه را دارند که اگر چنانچه فردی که مورد نظر آنهاست، در انتخابات رأی نیاورد؛ با کاندیدای دیگر که حالا قدرت را در دست گرفته، در جذب منابع مالی، تمدید مجوز یا چنین کارهای اداری و سازمانی مشکل پیدا نکنند. صرفنظر از تشکلی مانند بسیج که به لحاظ ساختاری قوام فوقالعادهای دارد، بقیه تشکلها واقعاً نگران هستند و اگر آرمانگرایی آنها نبود و تنها به واقعیتها نظر داشتند، چه بسا اصلاً وارد مسائل سیاسی نمیشدند.
برخی ورود به عرصه سیاست را طاعون میدانند و از همان آفاتی که شما مطرح کردید، نام میبرند. آیا این یک تدبیر و حزم محسوب میشود؟
متأسفانه ما هنوز در فرهنگ عمومی افراط و تفریط داریم. در موضعگیریهای سیاسی نیز از این آسیب رنج میبریم. هیچ اشکالی ندارد یک مجموعه فرهنگی فعال در حوزه حجاب، موضعگیری مصداقی هم داشته باشد. اما باید طوری ورود پیدا کند که همراه با ادب و تکریم شخصیت و اخلاق اسلامی باشد. اگر قرار باشد تشکلها آنچنان در صحنه بیایند که اگر فرد مورد نظر آنها رأی نیاورد، فریاد وا اسلاما و وا محمدا سر بدهند، دیگر نمیتوان نام فرهنگی بر آنها گذاشت. اگر ظرفیت گفتمانی درون تشکیلاتی وجود نداشته باشد که در این مجموعهای که در حوزه حجاب کار میکنند، افراد با علایق سیاسی مختلف نتوانند همدیگر را تحمل کنند و با گفتگو به تحلیل صحیح نرسند، دیگر چه جای کار فرهنگی؟ امروز بچههای یک مجموعه با یکدیگر مباحثه نمیکنند، در نتیجه جو حاکم بر تشکیلات چنان سنگین میشود که افراد، جرأت اظهارنظر ندارند و در نتیجه تصمیم میگیرند آرام آرام از این تشکیلات خارج بشوند.
اولین باری که این اتفاق در سطح تشکلها افتاد سال 76 بود که عمده فعالان فرهنگی تشکلهای مذهبی که به جناح راست معتقد بودند، بین شخصیت آقای ناطقنوری و ریشهری دچار یک تحیری شدند و حتی بعضی از آن گروهها به آقای خاتمی گرایش داشتند. آنجا دیدیم که تشکلی در یک مسجد مثل کانون مسجد و پایگاه مقاومت مسجد به شدت دچار اختلاف شدند و همه به این دلیل که فکر میکردند اگر کاندیدای مورد نظرشان رأی نیاورد اسلام از دست میرود و انقلاب دچار انحراف میشود. نهایت آن هم این شد که وقتی انتخابات تمام شد، خیلی از افراد مؤثر، از آن تشکیلات فاصله گرفتند. مجموعههای فرهنگی دچار انشعابات زیادی شدند. حتی این انشعابات رسانهای هم نمیشود. این انشعابات به چشم نمیآید اما مجموعه این انشعابات خلائی را در همه مجموعههای فرهنگی به وجود میآورد که مجموعه فرهنگی را فشل میکند.
چه اشکالی دارد تشکلی که وارد این عرصه میشود به پیروز آن انتخابات تبریک بگوید و اعلام کند بنده آماده هستم با فرد پیروز این عرصه که بالاخره مقام معظم رهبری تنفیذ میکند و از فیلتر شورای نگهبان گذشته است و مردم به آن رأی دادهاند، همکاری میکنم. آنگاه مدیر فرهنگی که در وزارت ارشاد یک شهرستانی مدیر کل میشود، وقتی میبیند با چه تشکیلات فرهیخته و هوشمندی روبهرو است چرا باید بودجه آن را قطع کند زیرا آن فرهیختگی و عقلانیت را در آن تشکیلات میبیند.
اما در وضعی که معمولاً همه همدیگر را تکهپاره و تخریب میکنند و نگاههای بغضآلود دارند، یک مجموعه فرهنگی که آنقدر فعالیت فرهنگی برای همه مردم و برای همه جامعه کرده ولی در تشکیلات خودش این کار را نکرده است و ظرفیت شنیدن همه صداها و همه موضعگیریها را ندارد؛ پس باید گفت این کار را نکنید. خودتان را تخریب نکنید و از بین نبرید. رأیتان را جداگانه بدهید و تبلیغات هم بکنید ولی واقعاً در وضعیت آرمانی اصلاً مطلوب نیست.
ولی در وضعیت آرمانی به سر نمیبریم. ما از وضعیت موجود صحبت میکنیم و باید برای این وضع راهکاری اتخاذ کرد.
فعلاً مجبور هستیم همین کار را انجام دهیم ولی فرصت خوبی است که شما در «حلقه وصل» این تذکر را بدهید. بنده مشاهده کردهام که در این سه چهار سال تشکلهای فرهنگی که خیلی مذهبیتر هم بودهاند، شدیدتر به این مصیبت گرفتار شدند که تعدادی از اعضایشان را از دست دادهاند و نتوانستند بعد از انتخابات جمعوجور کنند به خصوص وقتی که کاندیدای مورد نظر رأی نمیآورد. بحث بنده ملی نیست، بلکه بومی است و کاندیداها کاملاً با اینها ارتباط دارند. فراموش نکنید وقتی در مورد فعالیت یک مجموعه فرهنگی صحبت میکنیم مجموعه فرهنگی مدیرانی دارد، کارکنانی دارد، اعضایی دارد و مخاطبانی که ممکن است عموم مردم باشند. عضوی که در این تشکیلات است، فامیل و بستگانی دارند و آنها هم نظرات مختلفی در مسائل سیاسی دارند. این نظرات مختلف سیاسی خانوادهها، داخل یک تشیکلات منتقل میشود و گاهی وقتها بین نظری که داخل تشکیلات وجود دارد و نظر داخل خانواده تعارض وجود دارد. بین خودش و خانوادهاش گیر میکند. یک مدیر آنقدر باید توانمند باشد که این تعارضات را به نحو مطلوب مدیریت کند.
این تعارضها بعد از انتخابات خودش را نشان میدهد که یا باعث میشود ایمان بیشتری به تشکیلاتش بیاورد و احساس کند سهم بیشتری در حوادث سیاسی داشته یا مشکلات فردی و روحی برای آن فرد و مشکلات تشکیلاتی برای مدیر تشکل ایجاد میشود که چه طور این جمع از هم گسیخته را که در ظرف تبلیغات هفتهای تا یک ماهه و بحثهای بعد از آن با یکدیگر درگیر شدند و گاهی اوقات مسائل اخلاقی را رعایت نکردند، تقوا را زیر پا گذاشتند و ادب را زیر پا گذاشتند کنار هم جمع کند. شبیه به حوادثی که هنگام انتخابات در خانوادهها میافتد. همان اتفاقی که در صدر اسلام افتاد. امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه میفرمایند: پیامبر که آمد برادر به برادر شمشیر کشید فرزند به روی پدر شمشیر کشید. در سال 84 این اتفاق افتاد یعنی تعارضات داخل خانواده هم راه پیدا کرد. حالا پدر خانواده باید چطور بین دو تا پسرش مدیریت بکند.
پیشنهاد بنده این است که مدیران تشکلهایی که ظرفیت برای گفت و شنود و طرح اندیشههای مختلف دارند، اجازه دهند این سلیقهها اعلام و حتی به بحث مصداقی هم کشیده شود؛ ولی مدیرانی که چنین ظرفیتی در مجموعه خودشان یا در خودشان نمیبینند، وارد بحثهای مصداقی نشوند. این برایشان یک خطر است. اما اولیها چرا باید اینطور عمل کنند زیرا بالاخره ما باید به سمت آن نقطه آرمانی حرکت کنیم. وقتی ما میگوییم باید به سمت دولت و تمدن اسلامی برویم، سرمایه انسانی عامل مهمی است برای اینکه ما به دولت اسلامی و به تمدن اسلامی برسیم آن سرمایه انسانی بایستی از حداکثر کرامتهای اخلاقی برخوردار باشند؛ بدانند چگونه در یک حادثه بایستی مواجهه بکنند آن هم در سطح انتخابات ریاست جمهوری. مجموعههای فرهنگی بایستی بدانند قبل از اینکه بخواهند مخاطبان خودشان را رشد بدهند بایستی اعضای خودشان را رشد دهند و اگر نتوانند اعضای خودشان را رشد دهند در آینده یا تبدیل به منافقین میشوند که «لم تقولون ما لاتفعلون» آنها را مورد خطاب خودش قرار میدهد. از این نفاق به انشعابات زیادی میرسند، درگیریها و چالشهای تشکیلاتی یک بروندادی خواهد داشت و مرگ تشکیلاتی فرا میرسد. انشقاق در تشکیلات به وجود میآید.
بهترین بیانیه سیاسی هر تشکیلات، افراد آن است. خروجی یک تشکل، بیانیههای کاغذی و رسانهای نیست، آدمهایی است که تربیت شدهاند. مجدداً عرض میکنم که نقطه آرمانی و مطلوب این است که کلیه فعالان فرهنگی و کلیه مجموعههای فرهنگی هم از اشخاص حقیقی و هم اشخاص حقوقی در عرصه فرهنگ، حداقل در بعضی از عرصههای انتخاباتی و به ویژه انتخابات ریاست جمهوری باید نمود مصداقی پیدا کنند اما تا زمانی که آن ظرفیت در یک شخصیت حقیقی و یا حقوقی وجود نداشته باشد، مدیریت متناسب با مقتضیات حاکم بر تشکل و مجموعه فرهنگی خودشان بایستی ملاحضه کنند که ورود مصداقی نداشته باشند.
اگر بخواهیم آفتهای اساسی ورود تشکیلات فرهنگی به عرصه سیاسی را برشماریم چه نکاتی را میتوان اشاره کرد؟
گاهی وقتها تشکلها ورود مصداقی میکنند و مثلاً دفترشان ستاد انتخاباتی کسی میشود و مجموعه فرهنگی همه امکانات سختافزاری و نیروهایش را بسیج میکند، اما بعضی اوقات، همه میگویند که اینها به فلانی رأی میدهند. پس در این دو حالت، هر کدام آفتهای خاص خودش را دارد به تناسب نحوه ورود نرمافزاری و سختافزاری. آفات مشترکی دارد یکی همانی بود که عرض شد عامل افتراق و جدایی میشود.
دومی آنکه اعتماد عمومی نسبت به تشکیلات ممکن است سلب شود؛ تشکیلاتی که بزرگترین سرمایهاش اعتماد عمومی مردم است. فرض میکنیم هیئتی که محرم و صفر در حال فعالیت است و هر ساله هم پذیرای مردمان بیشماری است که از سطح شهر برای حضور در مراسم عزاداری این هیئت شرکت میکنند. آنها به اعتماد عمومی مردم نیاز دارند و نباید دستگاه اباعبدالله(ع) را که یکی از ریشههای اصلی قوام این نظام و بروز انقلاب اسلامی و تداوم نظام و انقلاب است را به راحتی مخدوش کنند. بنابراین اعتماد عمومی گاهی اوقات به این شکل است.
یا یک تشکل قرآنی که در حوزه آموزش قرآن، روخوانی قرآن، روانخوانی، تجوید، حفظ، صوت، لحن در حال فعالیت است و معارف قرآنی را نشر میدهد؛ معارف قرآنی عرض عریضی است که نباید به سادگی مخاطبان خودش را از دست بدهد. البته ورود مصداقی باعث نمیشود که مخاطبان خود را از دست بدهند، نحوه تبلیغ و نحوه ورود آدمها است که مخاطبان را از دست میدهد و الا یک تشکل قرآنی و یک تشکل هیئتی هم تبلیغ میکند اما در نهایت ادب. پس مسئله دوم این است که اعتماد افکار عمومی را نباید نسبت به خودش مخدوش بکند که معمولاً این اتفاق به وجود میآید.
مسئله سوم این است که اعضاء دچار تناقضها و تعارضات خیلی زیادی میشوند. یکی تعارض عملکرد مدیران آن مجموعه و اعتقادات و شعارهایی که قبلاً داده میشده است. مثلاً مدیران تشکل در انتخابات طوری ورود پیدا میکنند که هدف اصلی را توجیه نمیکند و دچار تعارض میشوند؛ مثلاً نماز اول وقت اولی است بر همه رفتارهای دینی ولی در انتخابات مشاهده میکنند که کلیه نمازها در آخر وقت به جا آورده میشود زیرا آنها در حال فعالیت هستند. میگویند کار را باید برای خدا انجام دهیم، اشخاص مهم نیستند؛ بعد نگاه میکنید میبینند که دقیقاً اشخاص مهم هستند. از این تعارضها فراوان یافت میشود و این تعارضها به خصوص وقتی کاندیدای مورد نظر آن تشکیلات رأی نیاورد، دیگر به اوج خودش میرسد.
آفت چهارم این است که مدیران هر تشکلی واقعاً ظرفیت مورد نیاز برای احراز آن سمت را ندارند. ببینید یک تشکلی که فرهنگی تعریف میشود آدمی را در رأس خودش میپسندد و میپذیرد ولی لزوماً این آدم توانایی کارهای سیاسی هم ندارد. ظرفیت کار سیاسی ندارد. جنبه کار سیاسی ندارد. این آدم برای آن مأموریت ذاتی و آن تشکل و آن مجموعه فرهنگی مناسب است، مثلاً استاد قرآن است و در روخوانی و روانخوانی صاحب سبک است یا حافظ کل قرآن است اما لزوماً به این معنا نیست که ظرفیت سیاسی و بینش سیاسی مناسبی دارد یا بصیرت سیاسی خوبی دارد و در تشخیص مصداق اشتباه نمیکند. در واقع انتخابات یک مقدار آدمها را لو میدهد، همه را لو میدهد. بعضیها مواضع سیاسیاشان و شخصیتشان در انتخابات روشن میشود.
یک آدمی که در حوزه مداحی و مولودی در حال فعالیت است، مداح خیلی خوبی است، همه مقاتل سیدالشهدا(ع) را هم حفظ است،خوب هم اشک میگیرد، نفس حقی دارد اما باز در مسائل سیاسی جنبه و بینش سیاسی ندارد. نمیتواند اعضاء را در یک پوشش سیاسی جهت بدهد. بعد از انتخابات عدم توانمندیها و ظرفیتهایش لو میرود. باز افراد به یک آسیب بزرگتری میرسند؛ ایمانشان نسبت به مدیریت و رهبری تشکیلات از دست میرود. پس ایمان و باوری که افراد نسبت به مدیریت تشکیلاتشان دارند، کلاً تضییع میشود.
آسیب پنجم این است که فرد بین خودش و خانوادهاش میماند. بعضی از خانواده زده میشوند و بعضیها از تشکل زده میشوند. به یک تعارض میرسند. مخفیکاری میکنند و در کنار خانواده یک طور صحبت میکنند و اینجا طوری دیگر صحبت میکنند. اینها تعارضهایی است که ما با آنها مواجه هستیم. بالاخره خانواده اعضای یک تشکل، لزوماً ارزشهای آن سازمان را حفظ نمیکنند به عنوان مثال همه چادری نیستند، همه مسجدی نیستند و همه نماز نمیخوانند. همه عروسیهایشان به سبکی که باب میل اینها باشد، نیست. ما در حال حاظر تعارضهای اینچنینی در نیروهای انسانی و تشکلها زیاد داریم. انتخابات اگر این فضا را در تشکل به وجود آورد، مشکل و آفت پنجم را تشدید میکند.
اگر بنده میگویم ورود مصداقی بشود فرصت بسیار خوبی است که ما این آفتهای پیشرو را تبدیل به یک فرصت کنیم، فرصتی برای رشد و تعالی بچههایمان. انتخابات بسیار فرصت مغتنمی است. یک مدیر، زمانی مدیر توانمندی است که تهدیدها را تبدیل به فرصتها بکند. ما از این زاویه نگاه میکنیم. فرصت خوبی است بگذارید بچهها حرفهایی که در خانوادهها شنیدهاند، بیایند بگویند. اگر اینجا بازگو نکنند، کجا بازگو کنند.
پس میتوان گفت تشکل باید محل این گفتمانها و شنیدن این حرفها باشد.
انتخابات جایی است که ما دقیقاً میآییم سراغ آنکه امام منظورشان چه بود، رهبری نظرشان چه بود. میرویم سراغ پیدا کردن موازین و معیارها. انتخابات جایی است که سعی میکنیم اینها را حداکثری بر کسی تطبیق دهیم. انتخابات تنها فرصتی نیست که یک نفر به ریاست جمهوری برسد، تشکلها بایستی در راستای حیات سیاسی نظام به سمت تشخیص اصلح، انتخاب اصلح و دفاع از اصلح پیش بروند. تشکیلات وظیفه دارد در انتخابات اعضاء خودش را رشد دهد. امام میخواستند مردم رشد سیاسی داشته باشند. وقتی یک جریانی به وجود میآمد و میگفتند تشخیص مصادیق به عهده مجتهد است، مجتهد باید تشخیص بدهد که اصلح چه کسی است، امام یک سخنرانی خیلی جدی داشتهاند که یک روزی میخواستند بگویند دین از سیاست جدا است، امروز میخواهند مردم را از سیاست جدا بکنند و این خطرش از اولی بیشتر است.
آقای دکتر! مدیران و دلسوزان تشکل، چه کار باید بکنند تا دوباره فردای انتخابات، این افراد دور هم جمع شوند و مجموعه فرهنگی از هم نپاشد؟
حضرت آقا را شبیه سازی کنند. آقا بعد از هر انتخابات، با سیاسیونی روبهرو است که همدیگر را تکهپاره کردهاند؛ مگر غیر از این است؟ به عنوان مثال خیلیها انتظار داشتند بعد از جریان فتنه، آقا، هاشمی را از ریاست مجمع تشخیص کنار بگذارد. مگر آقا این کار را انجام دادند؟ همین اتفاق به صورت بزرگ و وسیع، خودش در سطح کلان به وجود میآید زیرا همه اشخاصی که در انتخابات شرکت کردهاند، چه آن هشت نفری که تأیید صلاحیت شدهاند چه آنهایی که صلاحیتشان احراز نشد، آدمهای همین نظام هستند. اینها مکدر هستند، دلخوریهایی بینشان به وجود آمده است با یکدیگر درگیر شدهاند. در این حالت ما چه انتظاری از رهبری داریم؟ انتظاری که از رهبری یک تشکل است مشابه آن است. اصلاً بحث ولایت هم همان است. اینجا اگر کسی ولایتپذیری را بخواهد تعریف کند، باید بگوید شما در حال حاضر نگاه کنید که رهبری چطور جریانات سیاسی را کنار یکدیگر نگه میدارد. بر خلاف آنکه خیلیها میخواهند فقط یک سلیقه سیاسی در کشور حاکم باشد و اتفاقاً خیلی از آنها هم سنگ ولایت را بر سینه میزنند ولی حضرت آقا اینطور فکر نمیکنند. هم امام و هم رهبری تا به حال اجازه ندادهاند که فقط یک سلیقه در انتخابات مطرح بشود.
حالا در این انتخابات و در این تشکل هم همینطور است. در یک تشکل مذهبی اصولگرا، چند نفر هم رفتهاند به یک اصلاحطلب رأی دادهاند، خب رأی بدهند مگر چه اتفاقی افتاده است؟! اینکه بخواهیم آنها را حذف کنیم آخر از چه چیزی آنها را حذف کنیم؟ یک کشور یا یک نظام یا یک حکومت که مدعی تشکیل حکومت اسلام است و میخواهد بوداییها و سیکها و مسیحیها و یهودیها را هم تحت دین در بیاورد، آن وقت فرد مسلمانی را که به ولایت فقیه و قانون پایبند است و به کس دیگری رای داده، نمیتواند تحمل کند؟ این سعه صدر نیست. ما از رهبری سعه صدر میبینیم. رهبری بحثش اصولگرا و اصلاح طلب نیست، بحث خودی و غیرخودی است.
متاسفانه بعضی برخوردها منجر به طرد شدن نیروهای یک تشکل میشود. یکی از کارهایی که تشکلهای فرهنگی در طول این سالها انجام دادهاند تولید اپوزوسیون تشکیلات بوده. یعنی آنقدر زحمت کشیدهاند ولی اپوزوسیون خودشان را ساختهاند.
قوام یک تشکیلات فرهنگی به نیروهای انسانی آن است. تشکلهای فرهنگی ما مکان که ندارند، بودجه سالانه ندارند، تجهیزات ندارند و پایه و اساسشان بر آدمهایشان است پس نباید آدمها را از دست بدهند. اینجا سعه صدر لازم است. در انتخابات افراط و تفریطها به اوج خود میرسد این افراط و تفریطها در مجموعه فرهنگی بیشترین هزینهاش در منابع انسانی است. ضربه به منابع انسانی میزنند. شمار کسانی که در طول سیوچهار سال توسط مجموعههای فرهنگی خانهنشین شدهاند، کم نیست. حالا بعضی از بچههای مذهبی تحمل شنیدن چنین حرفهایی را ندارند ما بحثمان درونگروهی است بحث خودی است. داریم آسیبهای خودمان را تشخیص میدهیم. مدیران فرهنگی بایستی همانطوری که به آقا اقتدا میکنند، مجموعه سلیقهها را بپذیرند. بعد آنها را رشد دهند. آقا ادبیات گروههای سیاسی را تغییر میدهند. زمانی بحث اصلاحطلبی آمد، آقا شروع کردند بعد از یک سال و اندی واژه اصلاحطلبی را باز کردند و گفتند ما هم اصلاح طلب هستیم. بعد عدهای گفتند فصلالخطاب قانونی اساسی است، منظورشان این بود که فصلالخطاب دیگر ولایت فقیه نیست، آقا هم گفتند بله! قانون اساسی اصل 105 و 110 میگوید ولایت فقیه. چه اشکالی دارد؟ سعه صدر میخواهد.
بعد از انتخابات باید نیروهای تشکل را توجیه کنیم. به آنها میدان بدهیم. تغافل و تجاهل بکنیم. صلح و آشتی درست بکنیم. این یک عرصه بوده و ما مبتلا شدهایم. آن مدیری که توانمندی دارد به خصوص مدیرانی که کار تربیتی انجام میدهند و مدیرانی که کادرسازی میکنند و تشکلهایی که کادرسازی میکنند، چگونه مدعی کادر سازی هستند که نمیتوانند کادر خودشان را بسازند؟ بنابراین کسی که اعتقاد دارد در حیطه کاری حضرت آقا حرکت میکند، باید سلیقههای مختلف را نگه دارد.
غیر از مدیر مجموعه، افرادی که در آن مجموعه عضو هستند هم برای حفظ تشکل باید تلاش کنند. آنها چه وظیفهای دارند؟
طبیعتاً وظیفه متقابل است. «اَلناس علی دینِ ملوکهم» ما اگر از رهبری شروع میکنیم به خاطر همین نکته است. رهبریِ سیستم مهم است. بعد از آن متقابلاً نیروها هستند که باید گذشت داشته باشند. اغماض بکنند. تقوا و تدبیر داشته باشند. مأموریتهای ذاتی سازمان را فراموش نکنند. ما اینجا یک ضعف عمدهای داریم به نام ضعف فرهنگ تشکیلاتی. ضعفی داریم به نام اخلاق تشکیلاتی. در این دو تا ضعف جدی داریم که به نظر میآید نشریه شما در آینده میتواند در این زمینه خیلی کمک کند. این تقابلها انشاءالله اگر در یک فرهنگ سازمانی مناسب اتفاق بیفتند و اخلاق تشکیلاتی متناسب وجود داشته باشد، عامل رشد و تعالی و تکاپو خواهد شد.