به گزارش حلقه وصل، مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: شما برای حضرت باعبدالله(ع) گریه میکنید و مصائب را ذکر میکنید و در هجرت آنها اشک میریزید. آنها از دنیا هجرت کردند و به سوی امامشان رفتند. امیدوارم من و شما هم در آخر الزمان، مهاجر باشیم. هجرت یعنی فکر و همّتمان را از آنچه مانع طریقمان است کم کنیم و متوجه مقصدمان کنیم – همانجایی که همه داریم میرویم. امیدوارم مقصدهای ما همّتهای خارج از خود را بخورد – و میخورد و همه را میبرد.
راه خدا و ائمه(ع) طوری است که اگر یک شب آب بخوری، کارت کم کم و شب به شب بالا میگیرد. مرتباً از پایین کم و به مقصد قوی میشود، مرتباً هم شما از دنیا کم و به آخرت قوی میشود. زیرا درِ حق باز شده است- میبرد. هم او میبرد و هم شما میروید. شیرین و لذیذ و گوارا هم هست. این طرف را هم میشناسید که افکار و یادش زحمت آور و خسته کننده است.
امیدوارم دنیا را بخورید و بریزید و بپاشید؛ یاد نکنید. آیا میشود آدمی کاری را بییاد انجام دهد؟ نعوذبالله بعضیها نماز میخوانند ولی از آن یاد نمیکنند و در نماز هم یاد دنیایند. پس میشود که آدمی دنیا را هم بخورد و یا نماز باشد – همان گونه که از آن طرف میشود، از این طرف هم میشود. دنیا را با زن و بچهتان بخورید و در آن کار کنید، امّا همان یاد آخرت، خوب است. قلب باید به یاد خدا باشد.
من جسارت کردم و نمونه بدل آن را در مجلس گفتم. نمونه بدل را گفتم تا بدانی که نمونه حقیقی آن بعید نیست. برادر! چطور وقتی می روم نماز برای خدا بخوانم، یاد دنیا و یاد یک لقمهای که شکمم سیر میشود یا فرجم قانع میشود یا آنچه در طبیعت استفاده میکنم میافتم و این طرف میآیم؟ پس چگونه نماز میخوانم؟ نمیدانم. اگر نمیدانی، آن را این طرف هم بیاور. کار کنید و کسب کنید و خندان هم باشید، اما یاد قلبتان متعلق به آنجا باشد و قلبت با خدا باشد. من میگویم خوب است این جور باشیم – گرچه نمیتوانیم باشیم.
کتاب طوبی محبت؛ جلد چهارم - ص 34