سرویس معرفی: شهید حاج سعید سیاح طاهری در سال 1336 در شهرستان آبادان به دنیا آمد. دوران نوجوانی او مصادف با اوجگیری مبارزات حقطلبانه مردم ایران بر علیه حکومت خودکامه پهلوی بود. روح بزرگ شهید سیاح طاهری، او را به سمت مبارزه بر علیه سلطه استعمار و استبداد در کشورمان سوق داده و مجاهدت در راه ریشهکن کردن نظام طاغوتی و برپایی حکومت اسلامی بهرهبری حضرت امام خمینی(ره) را بر اخذ بورسیه و تحصیل در آمریکا ترجیح داد.
پس از انقلاب در عرصههای مختلف دفاع از کشور، از جمله غائله ضدانقلاب در کردستان، خط التقاط و فتنه منافقین و بنیصدر مشارکتی فعال دانست، با شروع تجاوز دشمن بعثی به میهن عزیزمان بههمراه پدر و دو برادرش داوطلبانه به دفاع از نظام مقدس جمهوری اسلامی و میهن عزیزمان در مسئولیت فرماندهی ردههای مختلف رزمی پرداخت، در طول 8 سال دفاع مقدس مردم عزیزمان، همواره در جبهههای مختلف حضور داشت، بارها در عملیاتهای مختلف مجروح گردید و با از دست دادن قسمت زیادی از سلامتی و اهدای یک چشم خود به افتخار جانبازی 70% نائل آمد.
شهید سیاح طاهری پس از دوران دفاع مقدس در عرصههای مختلف فرهنگی در ترویج فرهنگ غنی دفاع مقدس کوشید و اقدامات مؤثری را در این راه، از جمله ایجاد موزه دفاع مقدس آبادان و برگزاری یادوارههای شهدا و عملیاتهای جنگ تحمیلی به انجام رسانید. اشتیاق شدید ایشان به خدمت و شهادت در راه خدا سبب گردید، با مورد تهدید قرار گرفتن حرم اهلبیت(ع) در سوریه، به صف جهاد بر علیه گروههای تکفیری و ضداسلام در مسئولیت مستشاری بپیوندد و روز چهارشنبه 23 دی ماه پس از سالها صبر و بیتابی در پیوستن به همرزمان شهیدش، به شهادت رسید.
در مراسم تشییع و خاکسپاری شهید سیاح طاهری پرویز پرستویی و حمید فزخ نژاد ضمن شرکت در این مراسم، به ذکر خاطراتی از همکاریهای فرهنگی خود با این شهید پرداختند .
در زمان خاکسپاری در گلزار شهدای آبادان و در میان انبوه چند هزار نفری تشییعکنندگان، پرویز پرستویی در پشت تریبون قرار گرفته و با لحنی متاثر این متن را قرائت کرد:
در برابر چشمان ما شهیدان زنده؛ یعنی جانبازان آرام آرام وتک تک پر میگشایند و به ملکوت آسمانها عروج میکنند.آنها کم کم شهید میشوند، گویا خداوند میخواهد کمی از دور دلدادگی انها را تماشا کند و بهشت را در طول این دلدادگی آذین ببندد برای قدوم سبز این لالههای سرخ.
تو آسمانی بودی و از همان روز که مجروح شدی نامت بر کرانههای ابدی انسانیت و شهادت نقش بست. تو با سخاوتی بیبدیل زیباترین قسمت وجودت، چشمانت را به میهمانی خدا و دیدار او رهسپار کردی تا نزد او بماند و مردمان بتوانند با دیدنت بوی خدا را از نفست و کلامت و هر قدمت حس کنند.
تو سکوت کردی بر رنجهای جانبازیت و از اندوهی که از زیستن غریبانه همرزمان جانبازت در دل داشتی. سکوت کردی بر فراموشی مردم نسبت به شهدا و درک ناقص آنها از چرایی جنگیدنت و دفاعت. سکوتت چون فریادی بود به وسعت گستره آسمانها آنهنگام که آرزو میکردی از زمین جدا شوی و به آسمانیان بپیوندی. احساسی که برای ما مجهول و نامعلوم بود چون از درک آنچه تو میدیدی عاجز بودیم.
چشمانت را در همان خاکریزهای بیریای جبهه به امانت به بزرگی نام مولایت ابالفضل(ع) بخشیدی و به انتظار نشستی که دستان بیدست اما پر سخاوتش روزی شیرینترین شربت عالم هستی را به تو پیشکش کند.
روحت وارسته و بزرگ ودلت بسته به مهر خداوند آرام ومطمئن بود؛تنت مجروح و شکسته و وجودت عابری از نور بود که در برابر چشمان کم سو و بیتفاوت ما به سرعت عبور کرد و از زمینیان جدا شد و قسمتی از نور خداوند و آسمانها گشت.
چون شهیدان گمنام مظلوم و بیقاعده و زیبا در جنگ با تعصبی کور و خشن به نام داعش، رو به مقصدی مهم و ابدی شتافتی تا در کنار مولایت حسین(ع) شاهدی باشی بر حقانیت آزادگی و عظمت نام شهید.
حاج سعید عزیزم، برادرم، آتش حسرتی که از داغ جدایی تو بر دل دوستانت باقی ماند به زبان قابل وصف نیست. سرخی خونت فریادیست بر تاریکیها وجهل این روزگار که آواز پاکی تو برای همیشه آسمان را آیینهدار خون تو کرد. به پاکی خونت قسم به یاد نفسهای پیامآورت میمانیم و دلتنگ شمیم معطر وجودت که بوی کربلا و زهرا(س) وجبهه و خدا را میداد؛ خواهیم ماند تا روزی که دستمان را بگیری که وجود پر از تاریکی ما محتاج شفاعت نورانی تو خواهد بود.
در شب همین مراسم و در کنار پرویز پرستویی ، حمید فرخنژاد نیز با حضور در صدا و سیمای آبادان و در کنار همسر و فرزند آن شهید چنین گفت :
من امروز تا ساعت 5 صبح در سر فیلمبرداری در تهران بودم و با هزار مصیبت دل نگران آنکه به مراسم حاج سعید عزیز نرسم. به هرحال این شهید و یارانش بیادعا و واقعا خالصانه در همهجا برای این مملکت کارهای بزرگی کردهاند که هیچکس از آن خبر ندارد. بر همه ماست که بی هیچ اغراقی، دل مشغولی و دردمندی آنان را ستایش و ادامه دهیم. از دیدگاه یک همشهری و ایرانی میتوان هزاران نکته از او یاد گرفت. من حقیقتا خود را مدیون او وراهش میدانم و صبری عظیم برای خود و خانوادهاش آرزومندم. در آخر میگویم که حاج سعید عزیز ما دقیقا مردی بود جامانده از تبار همان شهیدان جنگ که ما همیشه و تا ابد باورشان داریم .