سرویس حاشیه نگاری: حواشی پیشآمده برای فیلم «کاناپه» کیانوش عیاری در یکی دوهفته اخیر بسیاری از صاحبنظران و اهالی رسانه را بر آن داشت تا هرکدام از ظن خود یار این کارگردان سینمای ایران شوند و له یا علیه این موضوع مطلب بنویسند.
در تازهترین مورد این جریان هم یادداشتی امروز در رونامه «شرق» منتشر شده است که برای دفاع از این فیلم به استمداد از مرحوم آیتالله مهدوی کنی روی آورده است و رییس سازمان سینمایی را که خود دانشآموخته دانشگاه امام صادق(ع) است به خواندن کتابهای اخلاق این عزیز توصیه کرده است!
متن کامل این یادداشت را در ادامه میخوانید:
فیلم «کاناپه» کیانوش عیاری به دلیل ممیزی کنار گذاشته شد؛ بلایی که پیش از این هم سر «خانه پدری» آمد و همچنان در محاق توقیف است. نکته مهم این رویداد، اظهارنظرات غیرکارشناسی و گاهی ضدونقیض درباره موارد ممیزی فیلم است که تماشاگر کنجکاو و مطلع را دچار حیرت میکند. گفته شده است علت کنارگذاشتهشدن فیلم «کلاهگیس» شش بازیگر فیلم است که برای واقعنمایی هر شش نفر موهای سر خود را از ته تراشیدهاند و در نتیجه تصمیمگیری درباره نمایش این فیلم به علما و مراجع واگذار شده است.
واقعیت این است که استفاده از کلاهگیس در فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی برای نخستینبار به وسیله کیانوش عیاری کشف نشده است و طبعا از این نظر ایشان «قاعده ٤٠ساله» سینمای ایران را به هم نریختهاند! اگر کمی اهل مطالعه و تدقیق باشیم و نگاهی به تاریخ دستکم بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بیندازیم، بهوضوح میبینیم که از چنین سنتی در برخی از آثار نمایشی استفاده شده. مثلا بد نیست مجموعه تلویزیونی «امیرکبیر» به کارگردانی سعید نیکپور در دهه ٦٠ را به یاد بیاوریم. شمسی فضلاللهی در نقش «مادام فرانسوی» در دربار ناصرالدینشاه کلاهگیس به سر داشت. نگاهی هم به فیلم «سرب» مسعود کیمیایی در دهه ٦٠ داشته باشیم. در آن فیلم فریماه فرجامی موهای خود را از ته تراشیده بود و تازه کلاهگیسی هم به سر نداشت! کمی جلوتر قدم برداریم. فیلم آدمبرفی «داوود میرباقری» زمانی در حوزه هنری به مدیریت محمد علیزم ساخته شد که خود ایشان لباس روحانیت به تن داشتند که مدتی توقیف شد. در آن زمان بعد از اعتراض به کلاهگیسگذاشتن اکبر عبدی (تشبه مرد به زن) فیلم مورد ممیزی واقع شد. برای حل مشکل در آن زمان یکی از روحانیون به برخی از علما و مراجع دینی مراجعه کرد و با تهیه فیلمی استفتای هر یک از ایشان را به اطلاع عموم رساند و در نتیجه مشکل فیلم حل شد. یا مگر در فیلم – سریال «یوسف پیامبر» به کارگردانی فرجالله سلحشور در آرایش و گریم بانو کتایون ریاحی در نقش زلیخا از کلاهگیس استفاده نشد!
بنابراین مشکل چندان پیچیده نیست که آقایان مسئولیت این گره را از سر خود باز میکنند. چون در غیر این صورت حتما بازیگری را که در تعزیه عاشورا به قصد قربت نقش شمر ملعون را بازی میکند، باید کشت، چون از ظاهر اشقیا تبعیت کرده است؟! و با این حساب این بیت سعدی سخنور که «تن آدمی شریف است به جان آدمیت/ نه همین لباس زیباست نشان آدمیت» دیگر موضوعیت ندارد و بازیگران را باید مطابق لباس و ظاهر نقشهایشان قضاوت و حکم تکریم و تکفیرشان را صادر کرد!
آقایانِ دستاندرکار و تصمیمساز لطفا کمی تاریخ بخوانید. چون تاریخ در این بزنگاهها به کمکتان میآید. بهتر است ندانستههایمان را به حساب دیگران نگذاریم. فیلمسازان هم حق حیات هنری دارند. چنین حقی را از آنها دریغ نکنیم. در تصمیماتمان اخلاق را هم در نظر بگیریم و ترسهایمان را کنار بگذاریم تا انشاءالله در مسیر معرفتی به جلو گام برداریم. چقدر خوب است «زن در آیینه جلال و جمال» آیتالله عبدالله جوادیآملی را بخوانیم و افق دیدمان را فراتر ببریم. خوب است کتاب «اخلاق عملی در اسلام» نوشته آیتالله مهدویکنی را مطالعه کنیم تا قصورمان، تقصیر دیگران تلقی نشود! و به جای ایرادات بیدلیل، مشکلات برای خلقالله ایجاد نکنیم.
فقط در این روزها از سکوت دکتر حجتالله ایوبی در شگفتم. ایشان هم دانشآموخته دانشگاه امام صادق(ع) و پرورشیافته آیتالله مهدویکنی هستند و هم تحصیلکرده دانشگاه لیون فرانسه. لطفا سکوت نکنید. آقای ایوبی! حضور شما در این بزنگاه لازم و ضروری به نظر میرسد.