به گزارش حلقه وصل، مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: سر و کار با عزیزان است – آدمی راه دارد. امیدوارم هرچه گرفتاری و ناراحتی داری، هر وقت که دیدی دارد انباشته میشود، با خدا صحبت کنی. به قرآن نگاه کن که تا نگاه کنی همه را حل میکند. هر وقت دیدی کدر شدهای، هر دعا و ذکری که از پدر و مادر یاد گرفتهای، همان را با لبت تذکر بده. چرا لبت را روی هم بگذاری تا درونت دم کند و خستهات کند؟ خدا دوست ندارد که دوستان و نزدیکانش غمناک باشند، او میخواهد آنها مسرور باشند، با بودن خودش. خدا غیور است. اما اینها ادب دارند و نمیگویند و یا یاد نمیکنند. لذاست که به غم، میسازند. با این همه، آخرش هق هق بیرون میزند و خدا فرج میدهد.
امیدوارم همین که گَردی پیدا میشود یک سُبحانَ اللهِ بگویید – آن گرد، کنار میرود. هرجا هم فیضی و نعمتی به شما رسید: اَلحمدُاللهِ. چون شکرش را به جا آوردهای، گَرد نمیگیرد. و هر وقت خطایی خطور کرد و خواست کدرت کند: استغفرُاللهَ. این سه ذکر را که بلدید. هر وقت دیدی غم دارد تو را میگیرد با او صحبت کن. صحبت کردن با او ذات غم و حزن را میبرد. اگر یک دوست داشته باشید، وقتی با او صحبت میکنید از همه غصّهها خالی میشوید. چه دوستی از خدا، از پیامبر(ص) از امامانمان(ع) از حجت و ولی خدا(ع) بهتر؟ وقتی وقتی به دوستان حقیقی برسی که همانها هستند. اما فعلا که به آنها نرسیدهام و میخواهم تنها غصّه بخورم خوب است صحبت کنم. وضو بگیر و دو رکعت نماز بخوان.
در حدیث قدسی، از پیامبر(ص) است که خداوند فرمود اگر کسی از خواب بیدار شود و وضو نگرفت، به من جفا کرده است. وقتی آدمی غصّهدار میشود، از خواب بیدار شده است، هشیار میشود که انگار اینجا خیلی جای بد و خطرناکی است. همین طور است وقتی که خوشحال میشود و اگر وضو گرفت و دو رکعت نماز نخواند به من جفا کرده است. اگر نماز خواند و دعا نکرد، با من صحبت نکرد که خدایا چنین و چنان کن، مومنین را ببخش، و احتیاجش را نگفت، به من جفا کرده است و اگر من دعای او را اجابت نکردم من به او جفا کردهام یعنی من خدای جفاکار نیستم و خلقم را اذیّت نمیکنم. همه این مقدمهها برای این جمله آخر است تا به ما بفهماند که جفا کار نیست و خالقی است که خلق را برای اذیّت شدن نیافریده است.
اولیائش هم، مثل خودِ او هستند. لذا کار ما روی غلتک است. امیدوارم در خواب و بیدرای همواره ذاکر او باشی که آخرِ کار، ذاکرِ خودت میشوی. کسی که ذاکر خدا بشود، ذاکر نفسِ خود است و کسی که خدا را فراموش کند نفس خود را فراموش کرده است و به خود ضرر زده است. آیا ندیدهای که قرآن وقتی کفّار را تعریف میکند میفرماید: تَسوُاللهَ فاتسیهُم اَنفُسَهُم (سوره حشر آیه19) «خداوند را فرموش کردند پس خداوند هم خودشان را از یادشان برد». پس معلوم میشود اگر ذکر خدا را میکردند ذکر نفس خودشان را کرده بودند. نسیان و ذکر، ضدّ هماند. مومنین ذاکر خدا شدند و ذاکر عزّت خود شدند، سبب حیات و عزّت و رفع فقر و احتیاج خود شدند.
کتاب طوبی محبت؛ جلد3 – ص 89
مجلس حاج محمد اسماعیل دولابی