
دکتر عادل پیغامی استادیار دانشکدۀ معارف اسلامی و اقتصاد دانشگاه امام صادق(ع) است. وی عضو انجمن علمی بینالمللی مدرسان اقتصاد، انجمن علمی اقتصاد اسلامی، انجمن علمی اسلام و توسعه اقتصادی و انجمن علمی اقتصاددانان هترودکس است. با او درباره نفوذ استکبار از پنجره اقتصاد به کشورها سخن گفتهایم.
***
سیاستهای استکبار در قبال جمهوری اسلامی در سالیان گذشته را چگونه ارزیابی میکنید؟
انقلاب ایران به دلیل ماهیت انسانی و اسلامی که داشت از همان ابتدا با برخی از نظامها و ساختارهای استکباری، طاغوتی و باطل جهان سرِ ستیز داشت. انقلاب اسلامی ایران در زمانی به وقوع پیوست که جهان با سرعت به سمت مادیگری در حرکت بود. جنگ دو قطب چپ و راست به نوعی ارزشهای انسانی و دینی را زیر سوال برده بود. به طور خاص نظام اقتصادی منبعث از چنین انقلابی نیز نمیتوانست با نظامهای اقتصادی دنیای غرب سرِ سازش داشته باشد به همین دلیل جنگ اقتصادی دنیای استکبار با انقلاب اسلامی به موازات جنگ در سایر حوزهها از همان روزهای اول شکلگیری آغاز شد.
اما از ده سال پیش با دوراندیشی رهبر انقلاب، ایشان متوجه شدند دشمن در عرصههای فرهنگی، نظامی و سیاسی دیگر نمیتواند اقدام جدیدی را بیازماید و هر چه داشته را آزموده و نتیجه نگرفته است و مانورهایی که در این حوزهها میدهد ایذایی است. اکنون یکی از بحثهای مهم برای دشمن، اقتصاد و نفوذ اقتصادی است.
سیاستهای اقتصادی آمریکا نسبت به ایران در طول تاریخ چگونه بوده است؟
ممکن است به ذهن برخی بیاید که آمریکا در دوران شاه از نظر اقتصادی اجازه پیشرفت را به ایران میداده است اما وقایع تاریخی، خلاف این را ثابت میکند. آمریکا حتی در دوران پیش از انقلاب نیز با ایران تعامل دوستانهای نداشته و اجازه نمیداده که اقتصاد ایران از مصرفی بودن خارج شود. حتی ما ذوب آهن را که در زمان شاه وارد کردیم از روسیه به صورت تجهیزات دست دوم وارد کشور کردیم و آمریکا در حوزه تکنولوژیک هیچگاه با ما تعامل دوستانه نداشته است و روزبهروز بیشتر تلاش میکرده که از ایران به عنوان یک بازار مصرف بزرگ استفاده کند. بعد از نوشتن برنامههای توسعه در ایران در زمان محمدرضا پهلوی که با مشاوره اقتصاددانان آمریکایی صورت گرفت، میبینیم برنامههایی که اجرا شد حتی با تئوریهای بدیهی علم اقتصاد نیز در تضاد بوده است. حتی در سال 1960 یعنی تقریباً همزمان با حضور مشاوران آمریکایی برای تدوین برنامههای توسعه کشور، در خود آمریکا نظام آموزش و پرورش آنجا تصمیم میگیرد که در کتب درسی و آموزشی در درس تاریخ، تاریخ کارآفرینان آمریکا را بگنجانند که بچههایشان را با تجربههای کارآفرینی در کشورشان آشنا کنند اما گروه آمریکایی در ایران هیچگونه مشاورهای در خصوص این بحثهای نو برای توسعه کشورها به ایران نمیدهند و همانطور که میدانیم هنوز هم تاریخ ما مبتنی بر ظهور و سقوط سلاطین در کشورمان نوشته شده است. لذا برای بنده که در حوزه اقتصاد تحقیق میکنم این امر به روشنی پیداست که آمریکا در حوزه اقتصادی هیچگاه به عنوان دوست ما نبوده و همیشه تلاش کرده که کشور ما را در حوزههای اقتصادی عقب مانده نگه دارد.
نفوذ در روابط بین کشورها به چه معناست؟
در جهان امروز مسأله نفوذ به موضوعی متداول تبدیل شده است و کشورهای مختلف سعی میکنند در حوزههای مختلف نفوذ خود را در اقصی نقاط جهان گسترش دهند. نفوذ به چند دسته تقسیم میشود. یک نمونه روشن از نفوذ، نفوذ امنیتی است. نمونه دیگری از نفوذ، نفوذ اقتصادی است که در این حالت دشمن سعی میکند با تسخیر بازارها و از طریق پول و سرمایه بر کشور ما مسلط شود. و مورد آخر و مثال آخر از نفوذ، بحث نفوذ فرهنگی در جامعه است که از طریق تبلیغات و رسانهها سعی میکند سبک زندگی و ارزشها و ایدهآلهای خود را میان مردم و مسئولین ترویج دهد.
در تکمیل بحث این را هم بگویم که مخاطبین نفوذ هم میان مردم پیدا میشوند و هم مسئولین. به این معنا که وقتی رهبر انقلاب از اشتباه محاسباتی میان نخبگان و مسئولین کشور سخن میگویند، اشارهای به بحث نفوذ دارند و یا بحث تحول علوم انسانی که در سالهای اخیر بارها بر روی آن تأکید کردهاند از مصادیق نفوذ در میان نخبگان است.
از نفوذ در میان نخبگان گفتم اجازه دهید اشارهای هم به بحث نفوذ در میان مردم داشته باشم. متأسفانه به دلیل اینکه آموزشهای ما در دوران تحصیل آموزشهای خیلی عمیقی نیست در جنبههای عمومی سواد تاریخی، سیاسی و بینالمللی در وضعیت خوبی قرار نداریم و این یکی از نقاط آسیبپذیر برای نفوذ در میان مردم است. اگر مردم تاریخ کشمکشهای کشورهای جهان را مطالعه میکردند و از آنها اطلاع داشتند، ذهنیت مناسبتری برای آگاهی از اهمیت مسأله نفوذ و جلوگیری از آن میداشتند.
یکی از راههای افزایش قدرت اقتصادی در برابر استکبار، درونزایی اقتصاد است، لطفاً ابعاد مختلف این مفهوم را شرح دهید.
در توضیح درونزایی اقتصاد، اول باید اشاره کنم که برخلاف آنچه که شاید در ذهن عموم تصور شود، این مفهوم به معنای درونگرایی نیست. در تاریخ کشورهای مختلف، قریب به اتفاق کشورهای موفق در این حوزه، مسیر پیشرفت خود را با تکیه بر درونزایی و عوامل مولد داخلی و بازارهای داخلی آغاز کردند. درونزایی رشد و پیشرفت، ارتباطی با انزواطلبی در تعاملات بینالمللی ندارد و از سوی دیگر درونزایی و برونگرایی هیچگونه منافات و تعارضی با هم نیز ندارند بلکه درونزایی متفاوت با درونگرایی و بریدن از تعاملات سازنده بینالمللی است و الگوی اقتصادی مطلوب برای ایران به نظر من درونزایی در عین برونگرایی و در عین برقراری تعاملات دوسویه است. نکته بعدی که میخواهم به آن اشاره کنم در توضیح درونزایی اقتصاد، بحث اعتماد به نفس ملی است که نقش مهمی در درونزایی اقتصاد دارد. این مفهوم، رابطه تنگاتنگی با اعتماد، امید و خوشبینی دارد ولی به دلیل ذهنیتهای جامانده از دوران طاغوت، اکنون برخی از ما به اقتدار اقتصاد ایران بیاعتمادیم. دشمن نیز در این شرایط تلاش میکند که با تبلیغات هدفمند و استفاده از برخی از ناآگاهان داخلی این شرایط را تشدید کند. برای مثال تبلیغ میشود که بهرهوری یک ایرانی در روز تنها 20 دقیقه است. در حالی که این آمار، مربوط به چند دهه پیش و مربوط به زمان طاغوت است. طبق آخرین آمارهای مراکز بینالمللی در سالهای گذشته، بهرهوری ایرانیها به طور متوسط از کشورهای مالزی، پاکستان، هند و حتی چین بالاتر است. البته این مسأله با کمتر بودن بهرهوری ایرانیها در نسبت با بهرهوری کارگران در کشورهای پیشرفته ارتباطی ندارد و همین فاصله نشاندهنده مسیر طولانی است که باید برای رشد و توسعه بپیماییم. یک مورد دیگر در این خصوص مثال بزنم که مثال ملموسی است. در چند سال گذشته نرخ ارز در کشور 20 برابر شده است. این در حالی است که در کشورهایی مانند ترکیه که در سالهای گذشته برنامه حذف مالیاتی را به اجرا گذاشت، نرخ ارزشش چیزی حدود 1200 برابر شد! این در حالی است که با شروع هدفمندی یارانهها در کشور ما تحریمهای گستردهای نیز به اقتصاد کشور تحمیل شد. یا مثال دیگری در خصوص وابستگی به نفت بگویم. اقتصاد ایران در سالهای اخیر مسیر خوبی را در عدم وابستگی به نفت طی کرده است و اکنون تنها بخش کمی از تولید ناخالص ملی ایران، نفت است که البته این مسیر در خلال تحریمها سرعت بیشتری نیز گرفته است.
مسأله دیگری که در درونزایی اقتصاد اهمیت مضاعفی مییابد، استفاده از ظرفیتهای جوانان و در نظر گرفتن همه ظرفیتهای اقتصاد ایران است. نکتهای که در این بین میخواهم بر روی آن تأکید کنم این است که درونزایی اقتصاد تنها به قابلیتهای بالفعلی اقتصاد ایران محدود نمیشود و حتی مستلزم خلق فرصتها و مزیتهای جدید نیز هست. ضرورتی ندارد که اقتصاد ایران مسیر کشورهای دیگر را همان گونه که آنها طی کردهاند را بپیماید و از مسیر اشباعشده آنها عبور کند بلکه میتواند با تشخیص به موقع و ورود به عرصههای جدید، در زمره اولین کشورها در آن عرصهها قرار گیرد. در این جاست که اهمیت بحث اقتصاد دانشبینان بیش از پیش خود را نمایان میکند که بتوانیم با تکیه بر علم و نوآوری، ثروت تولید کنیم و وارد بازارهای جدیدی و در فضاهای کمرقیب شویم.