به گزارش حلقه وصل، مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: امیدوارم انشاء الله خداوند به این مملکت موعظه حسنه عطا کند البته نمیتوانم بگویم که بطور کلی نیست. چون قرآن هست. اما مجلس موعظه نیست. مجلس وعظ هست، بعد هم خطابه. از وعظ هم پایینتر آمد، شد خطابه. خطاب به چه کسی! چه کسی به چه کسی! تو وقتی خطاب میکنی، من هم از زیر آن در میروم دیگر! این است که اسامی آن هم عوض شده است. البته من مذمّت نمیکنم اینها مال جهل بشر است. مال کوتاهی ماست، مال قدر ندانستن ماست. نعمت موعظههای حسنه را قدردان نبودیم تا اینکه به تدریج اسم آن هم عوض شد. اول شد مجلس وعظ و بعد خطابه. و حال آنکه اسم آن موعظه بود. آن هم موعظه حسنه. موعظه خودش یعنی سخن گفتن لطیف و با ادب. این موعظه اگر با خصوصیات حسنه هم همراه باشد میشود آن چیزی که باید باشد.
اُدعُ اِلی سُبیلِ رّبِّکَ بالحکمَهِ وَالموعِظَه الحَسَنه. اصلاً ما که میهمان هستیم از این دعوت خیلی بهره میبریم. میهمانان خیلی کیف میکنند. تا شنیدم که به حبیبش اینطور میفرماید: اُدعُ اِلی سَبیلِ ربکَ بالحکمه و الموعظه الحسنهِ، شال و کلاه کردیم. خدا به حبیبش میفرماید: ایحبیب من مردم را دعوت کن به سوی ربّ خودت. از آنها وعده بگیر و آنها را دعوت کن. با موعظه حسنه با ملایمت. ملایم با آنان حرف بزن. یک وقت نگویی چرا یانجور هستید چرا آنجور نیستید؟ با موعظه حسنه آنها را به راه ربّت هدایت کن. اصلا اگر صورت دعوتنامه را نگاه کنی بیاختیار شال و کلاه میکنی. انسان وقتی میبیند صاحبخانه اینطور دعوت کرده و به حیبیبش میفرماید بندگان مرا به سوی طریق ربّ خودت با ملایمت و با لطافت دعوت کن و موعظه را به ملایمت بخوان، اینجور که من میبینم انسان اگر درست گوش کند همان لحظه که دارد گوش میکند، شال و کلاه میکند.
هرچند در راه خدا بایستی همه اینها را بِکَنَد. وقتی رو به زمین میآیی شال و کلاه کن. اما وقتی رو به خدا میروی شال و کلاه را بِکَن. چون دیگر شال لازم نیست، کلاه لازم نیست. دوستانی که مکه رفتهاند دیدهاند دو قطعه پارچه بس است. چون اگر آن هم نباشد آفتاب پوست بدن را میسوزاند. این هم برای همان است و الاّ آن را هم لازم ندارد. مگر با بایمان در بهشت چیزی به تن داشت! نه پیراهنی، نه عبایی، نه قبایی. این دنیاست که اینجور به سر ما آورده است.
کتاب طوبای محبّت جلد دوم– ص 181
مجالس حاج محمّد اسماعیل دولابی