به گزارش حلقه وصل، ترور شهیدسلیمانی و 2 سطح واکنش ملی و نظامی ایران به این اقدام ارتش آمریکا بر تمام معادلات فضای بینالمللی تاثیری غیرقابل انکار گذاشته است. هر چند در عمده تحلیلها میان واکنشی که مردم سوگوار ایران در خیابانها نشان دادند و پاسخ موشکی سپاه پاسداران در حمله به پایگاه عینالاسد تفکیکی نسبی شکل گرفته است اما نمیتوان منکر آن بود که این دو واکنش هرچند در 2 سطح مختلف بوده اما تاثیری مستقیم بر یکدیگر داشتهاند.
به گونهای که حضور خیابانی مردم و نمایش «انسجام ملی» تبدیل به اهرمی برای اطمینانبخشی به موفقیت پاسخ نظامی ایران شد و این پاسخ نظامی مجددا «هویت ملی» ایرانیان را به باوری جدی در توانایی ایستادن نظامی مقابل ارتش آمریکا ارتقا داد. کتمان آمار تلفات در «عینالاسد»، عقبنشینی آشکار ترامپ در مقابل واکنش بیسابقه نظامی جمهوری اسلامی و تظاهرات بیسابقه روز گذشته مردم عراق برای اخراج آمریکا از کشورشان، همگی گویای این نکته حیاتی است که هرگونه فهم و تفسیر آینده بدون نظر داشتن به واکنشهای سخت و نرم ایران، ناقص و فاقد اعتبار است. در چنین فضایی شناختن ظرفیتهای بالقوهای که بعد از واکنش مردم و نهادهای نظامی به این ترور شکل گرفت، از مهمترین صورت مسألههای سیاسی کشور به شمار میرود.
***
پس از پاسخ موشکی ایران به ترور سردار سلیمانی، این سوال مطرح شد که آیا این پاسخ در مقایسه با اقدام آمریکاییها متناسب بود یا خیر. برای پاسخ به این سوال باید ابعاد مختلف موضوع را بررسی کرد و سپس به این سوال پاسخ داد که در ادامه آمریکا چه مسیری را در پیش خواهد گرفت و ایران در مقابل باید چه اقدامی انجام دهد.
* اصل حمله به آمریکا جرأت و جسارت میخواست
اقدام آمریکاییها یک اقدام منطقهای بود و شاید کشورهایی که در منطقه یا در جهان هستند، ارزش این پاسخ را بهتر درک کنند. احتمالا بسیاری از کسانی که به کشورهای شرق مانند ژاپن یا کرهجنوبی سفر کردهاند، بدانند قصه از چه قرار است. اواخر دهه 70 یا اوایل دهه 80 شمسی، یک سرباز آمریکایی یک زن جوان کرهای را از کنار همسرش ربود و در نهایت او را به قتل رساند. بر اساس قانون کاپیتولاسیون، آن سرباز را به آمریکا برگرداندند و 2 هزار دلار غرامت برای آن زن تعیین کردند. چند روز مردم مقابل سفارت آمریکا تحصن کردند تا اینکه دادگاه تجدیدنظر، غرامت را از 2 به 30 هزار دلار تغییر داد. اما اتفاق جالب بعد از این ماجرا رخ داد؛ فردای آن روز دوستداران آمریکا در میدان اصلی شهر تجمع کرده و از آمریکا که زن کرهای را برده، او را کشته و غرامتش را داده است، تشکر کردند.
در خیابانهای سئول هم اگر مردی تنها با قیافهای شبیه آمریکاییها دیده میشد، زنان و دختران از او فاصله میگرفتند و مسیر خود را منحرف میکردند که مبادا در تور او بیفتند. برخی کارکنان وزارت امور خارجه ایران که گاهی به دلیلی گذرشان به روستاهای کرهجنوبی میخورد یا با افراد مسنتر کرهای مواجه میشدند، آنها فقط به این دلیل که ایرانیها جرأت دارند علیه آمریکا صحبت کنند از ایرانیها استقبال میکردند و با مشتهای گره کرده به ایرانیها میگفتند «خمینی میگوک آهآه»، یعنی خمینی جرأت کرده به دهن آمریکا بزند.
آنها، ژاپنیها و دیگر کشورهای منطقه که حتی جرأت نمیکنند از بدیهای آمریکا بگویند، احتمالا معنی این اقدام عملی ایران در قبال آمریکا را خوب درک میکنند. بنابراین اصل شکستن هیمنه آمریکا کم دستاوردی نیست و نباید آن را دستکم گرفت. البته این تنها بخشی از دستاورد این اقدام ایران است. برخی دستاوردهای دیگر را هم ایران با رعایت برخی جزئیات مثل اطلاع به طرف عراقی یا دقت موشکهایش به دست آورده است.
* اطلاع مسؤولان عراقی از عملیات
سوالی که درباره این عملیات مطرح میشود این است که چرا به دولت عراق از قبل اطلاع داده شده است. ایران عملیات را در کشور سوم انجام داد؛ دولتی که میخواهد با آن روابط دوستانه داشته باشد و مجلسش در حال تصویب قانون خروج آمریکاییها از آن کشور است، بنابراین دستاورد بزرگی که با شهادت همزمان شهید سلیمانی و ابومهدی داشت محقق میشد با عدم اطلاع به دولت عراق ممکن بود از دست برود و هنگام اجرای این قانون در عراق، مخالفان همین موضوع را دستاویز مخالفت خود کنند. بنابراین اگرچه ایران با اطلاع به دولت عراق شاید از اصل غافلگیری عدول کرده باشد اما از آنجایی که همه موشکها به هدف خورده است و ایران هم مانند آمریکا هدف خاصی مانند شهید سلیمانی را مدنظر نداشته است و در عملیات ایران ارسال پیام به منطقه و جهان حائز اهمیت بود نه تلفات کور از آمریکاییها، اطلاعرسانی نه فقط ارزش عملیات را کاهش نمیدهد، بلکه اقتدار ایران را به نمایش میگذارد که میتواند حتی با اطلاع قبلی به طرف مقابل حمله کند و طرف آمریکایی نمیتواند مانع اصابت موشکها شود و شاید تنها بتواند از تلفات جانی خود کم کند. این موضوع برای حضور آمریکا در منطقه، که با ادعای ایجاد سپر امنیتی برای برخی کشورهاست، یعنی فاجعه، یعنی کشورهای عربستان، امارات، قطر، اردن و... باید حساب کار خود را بکنند.
* انتقام واقعی، خروج آمریکا از منطقه
پیام حمله موشکی ایران که در واقع ناامنی برای آمریکا و کسانی است که روی کمک آمریکا حساب کردهاند، میتواند زمینهساز خروج آمریکا از منطقه باشد. حال باید پاسخ داد که آیا خروج آمریکا از منطقه میتواند انتقام واقعی از آمریکا باشد؟ در جواب به این سوال باید گفت موضوع اصلی درگیریهای ایران و آمریکا و بهطور کلی خاورمیانه، اسرائیل است، بنابراین هرگونه تحلیل بدون در نظر گرفتن این موضوع اشتباه است.
خروج آمریکا از منطقه یعنی تنها ماندن اسرائیل در مقابل جبهه مقاومت و این یعنی حذف و نابودی اسرائیل. فراموش نکنیم که آمریکا و اسرائیل 2 دشمن اصلی هویتی نظام جمهوری اسلامی هستند و به قول اسماعیل هنیه، حاج قاسم رئیس سپاه قدس بود و به این سبب مورد غضب و هدف آمریکا و اسرائیل بود. اساسا مشکل اصلی ایران با غرب مساله اسرائیل است و مهمترین دستاورد این عملیات تنها شدن اسرائیل در منطقه و حذف آن است. بنابراین باید گفت دستاوردهای این عملیات بسیار بالا بوده اما اینکه چطور باید از این دستاوردها پاسداری کرد و به گونهای هماهنگ کار را پیش برد که در نهایت در مرحله اول به جدا شدن ناگزیر آمریکا و اسرائیل بینجامد و در مرحله بعد با خروج آمریکا از منطقه، اسرائیل بهتنهایی به هدف جبهه مقاومت تبدیل شود، قطعا مسیری سخت و دشوار است که بخش عمده این دشواری هم در داخل کشور است.
* چه باید کرد؟
حاج قاسم عزیز که پس از سالها مجاهدت حاصل زحمات خالصانهاش در عراق با خیانتها در حال به تاراج رفتن بود، با حماقت محض آمریکاییها و فدا کردن جان خود، عراق را در محور مقاومت نگه داشت. پس از پاسخ موشکی ایران، آمریکا نشان داد که در حوزه نظامی توان مقابله را ندارد و ترامپ آنگونه که در کنفرانسش پس از حمله موشکی ایران اعلام کرد، دوباره سراغ نقطه ضعف ایران یعنی اقتصاد میرود و سعی میکند با این ابزار فشار و تلاش برای مذاکره که در پی این اتفاقات مسیرش مسدود شده به هدف خود برسد؛ هدفی که در داخل حتی پس از شهادت حاج قاسم هم طرفدارانی دارد. بنابراین مهمترین ضامن حفظ دستاوردهای حاج قاسم و خروج آمریکا از منطقه نجات کشور با مدلهای بومی اقتصادی و استفاده از ظرفیتهای داخلی است.
منبع: وطن امروز