به گزارش حلقه وصل، این مربی 70 ساله که برای تحقق رویاهای مدیران تراکتور از آغاز فصل به تبریز آمده بود، بعد از 12 بازی به همان سرنوشتی دچار شد که فصل گذشته به سر جان توشاک، محمد تقوی و جرج لیکنز آمده بود.
دنیزلی در حالی تبریز را ترک کرد که تراکتور در 7 هفته ابتدایی، یکی از تیمهای صدرنشینی بود که بدون گل خورده، لیگ را دنبال میکرد. برد 4 گله خارج از خانه مقابل نساجی، تراکتور را در بهترین موقعیت قرار داد اما از آن به بعد هرچه بود، ناکامی بود و لغزش. ابتدا یک شکست در آبادان، بعد باخت با 4 گل در تبریز مقابل استقلال و بلافاصله شکست مقابل سپاهان در اصفهان. اگر دو بازی لغو شده تبریزیها مقابل شهر خودرو و پیکان را نادیده بگیریم، تنها موفقیت تراکتور در ماههای آبان و آذر، پیروزی مقابل نود ارومیه در جام حذفی و با ضربات پنالتی بوده. دنیزلی که در ابتدا محبوبیت فراوانی روی سکوهای ورزشگاه یادگار امام پیدا کرده بود، در واقع تاوان 2 ماه ناکامیاش را پرداخت و بعد از عبدالله ویسی و وینکو بگوویچ تبدیل به سومین مربی اخراجی لیگ نوزدهم شد.
بازیهای عقب افتاده ترتیب واقعی جدول را به هم زده و تا وقتی تعداد بازیهای تیمها یکسان نباشد، نمیتوان ارزیابی درستی از جایگاه تیمها داشت اما اینکه تراکتور با این همه ستاره و اسمهای سرشناس در جدول لیگ همسایه ماشینسازی باشد که در دو فصل اخیر تبدیل به پاتوق بازیکنان «مازاد» تراکتور شده، شاید برای هواداران این تیم هم ثقیل باشد.
اما آیا اخراج مصطفی دنیزلی در این مقطع، تصمیمی منطقی و کارساز است؟ اگر سلیقه مدیران و تصمیم سازان تراکتور، همانی باشد که در دو سه سال اخیر بوده، باید با تردید به نتایج این تغییر و تحولات نگاه کرد. به نظر میرسد این همه تغییر و تحول در تراکتور و نشاندن 4 مربی روی نیمکت در کمتر از 18 ماه، بیش از آنکه تابع علم مدیریت و دانش فوتبال باشد، تحت تأثیر اتمسفر سکوها و کانالهای هواداری است. هر مربی که در تبریز به کار مشغول میشود، از همان شروع کار به شدت زیر فشار است و هر شکست یا ناکامی به منزله یک گناه نابخشودنی برای او به شمار میرود. این فشار کشنده، از «توقع قهرمانی» در هر فصل نشأت میگیرد و فضایی به وجود آمده که هرکسی در تراکتور روی نیمکت مینشیند، هر نتیجهای به جز قهرمانی برای او به منزله «ناکامی» تلقی میشود. آن هم در تیمی که هیچ وقت در هیچ سطحی قهرمان ایران نشده، تقریباً نیمی از ادوار لیگ را در دسته پایینتر بوده و تمام افتخارش محدود به یک قهرمانی در جام حذفی است. اینکه یک تیم پرتماشاگر باشد و یا مالکش تمکن مالی خوبی داشته باشد، هیچ کدام به تنهایی تضمین کسب عنوان قهرمانی نیست. شالکه یکی از پرهوادارترین تیمهای آلمان است و در هر بازی خانگی، بیش از 60 هزار تماشاگر تقریباً تمام سکوهای «فلتینس آرهنا» را پر میکنند اما این تیم از 61 سال پیش تا امروز قهرمان بوندسلیگا نشده.
تراکتور، مصطفی دنیزلی را اخراج کرد اما بعضی مشکلات این تیم همچنان پابرجا است. تیمی که برای کسب عنوان قهرمانی «بالانس» نیست و در یک پست 3 بازیکن سطح بالا دارد و در پستی دیگر، از بازیکنانی استفاده میکند که در بقیه تیمهای لیگی هم نمیتوانند فیکس باشند. تراکتور بیش از اینکه از نیمکت لطمه بخورد، در این فصل از اسمهایی ضربه خورده که تحت هیچ شرایطی از ترکیب اصلی بیرون نمیروند و به زحمت تعویض میشوند. و از همه مهمتر، فشار بیدلیلی که در هر بازی روی کادر فنی است و هر بازی سادهای در لیگ، برای مربی تراکتور تبدیل به فینال جام قهرمانان آسیا میشود. یک لحظه تصور کنید استراماچونی که این روزها صدرنشین جدول است، در آغاز فصل مربی تراکتور بود و در 5 هفته ابتدایی، آن نتایج ناامیدکننده را میگرفت. آیا استراماچونی رنگ هفته ششم لیگ را میدید؟ بسیار بعید است!