به گزارش حلقه وصل، پرویز امینی فعال سیاسی اصولگرا طی یادداشتی در کانال تلگرامی خود نوشت:
انتخابات اسفند نود و هشت در راه است و متناسب با انتخابات به عنوان یک رقابت یا مسابقه سیاسی، بحث پیروزی در آن نیز برجسته و پررنگ است.
این پرسش همواره مطرح بوده است و از دو موضع مختلف، پاسخ های مختلف به آن داده شده است.
از موضع عام حاکمیت، معیار پیروزی، مشارکت حداکثری و حضور گسترده مردم در پای صندوق های رای تعریف شده است. چرا که مشارکت انتخاباتی چشمگیر از یک طرف قابل تفسیر به مقبولیت و رضایت نسبی مردم است و از طرف دیگر در حکم به رخ کشیدن پشتوانه اجتماعی نظم سیاسی برای معارضان داخلی و خارجی است.
اما شاخص پیروزی از موضع دومی هم تعریف شده است و آن جریان ها و جناح های سیاسی به عنوان بازیگران محوری انتخابات است. از نظر آنها معیار پیروزی، غلبه آنها بر تمام یا اکثریت کرسی های مجلس یا در اختیار گرفتن کرسی مهم ریاست قوه مجریه( رئیس جمهور) است.
اما اینک بعد از تجربه چهل ساله جمهوری اسلامی در حکمرانی و برگزاری انتخابات های متوالی و نیز تغییر طرف های پیروز در انتخابات، مسایل و مشکلات حل ناشده بسیاری بر جا مانده و حتی تراکم و انباشت پیدا کرده است. اینک جمهوری اسلامی در حال سپری کردن یک نارضایتی اجتماعی گسترده و عمیق از مسائل حل نشده، مطالبات محقق نشده و نیازهای تامین نشده است. در یک استعاره می توان گفت همچنانی که ایران به لحاظ زمین شناسی بر روی گسل زلزله است، از نظر اجتماعی بر روی گسل نارضایتی و اعتراض است و بنابراین با هر تکانه اجتماعی و سیاسی مثل افزایش سیصد درصدی بنزین در بستر تورم چهل درصدی. آثار زلزله آسای خود را نشان می دهد. آنچنان که نشان داد.
در این شرایط باز محدود کردن معیار پیروزی به مشارکت بالا و پیروزی جناح های سیاسی دیگر معنا دار نیست. این بار از موضع سوم یعنی از موضع مردم که زیر بار چرخ های ناکارآمد فعلی حکمرانی در حال له شدن هستند، باید شاخص پیروزی را تعریف کرد.
در این موضع، پیروزی انتخاباتی زمانی است که از دل انتخابات، پارلمانی شکل بگیرد که الگوی حکمرانی کشور را در دستگاه قانون گذاری بهتر کند و این بهتر کردن به معنای تخفیف یا حل محسوس مسایل و مشکلات مردم باشد و نسبت کاملا روشنی با حل مسائل مردم داشته باشد. چیزی که به شکل خیلی واضح در مجلس و دولت کنونی دیده نمی شود و مشکلی که کم و بیش در مجالس پیشین نیز وجود داشت.
برای مردم باید این مسئله کاملا محسوس باشد که رای دادن با رای ندادن، و به این جریان یا به آن جریان رای دادن، چه تاثیری مشخص بر روی زندگی آنها دارد؟ تحقق این مسئله منوط به این است که مردم بدانند که هر جریان سیاسی چه ایده حکمرانی برای حل چه مسائلی از آموزش، بهداشت، مسکن، فساد و... دارد و تاثیر ایده حکمرانی آنها بر روی زندگی آنها چیست؟
به طور مثال اگر دولت و مجلس فعلی تصمیم بنزینی فعلی را کارشناسی و قابل دفاع می دانند باید همان موقع انتخابات آن را به عنوان ایده خود طرح میکردند و از این طریق تکلیف مردم برای رای دادن یا ندادن به آنها کاملا مشخص بود و تکلیف این ایده نیز در اجرا معین بود.
بنابراین اگر انتخابات آینده بخواهد به مجالسی نظیر مجلس کنونی یا حتی شبیه مجالسی که اصول گرایان در آن اکثریت داشتند شکل بگیرد و تصمیمی شبیه تصمیم گرانی ۳۰۰ درصدی بنزین با این نتایج تلخ را به همراه داشته باشد، و لو این که مشارکت نیز در سطح قابل قبولی باشد باز باید در پیروزی انتخاباتی چه برای حاکمیت و چه برای جریان های سیاسی تردید کرد!
منبع: بخشی از سخنرانی در دانشگاه امام صادق(ع)، سومآذر ۹۸