سرویس جنگ نرم حلقه وصل - جنگ در سوریه در حالی در سرازیری پایان قرار گرفته است که آمریکاییها همچنان خود را در تأثیرگذاری بر تحولات این کشور و تعیین سرنوشت جنگ، ناتوان میبینند. در مقابل، محور مقاومت از یک سو و کشورهایی مانند روسیه و ترکیه از سوی دیگر (و اخیراً حتی متحدان سابق آمریکا نظیر آلمان و فرانسه[۱]) با برگزاری نشستهای چندجانبه در حال تصمیمگیری درباره سرنوشت سوریه هستند؛ و کشورهایی مانند ایران[۲] و روسیه[۳] نیز پا را فراتر گذاشته و در فکر آینده و بازسازی سوریه پس از نابودی کامل تروریستها هستند.
نکته پررنگی که در این میان توجه کارشناسان آمریکایی را به خود جلب کرده، پیروزیهای متعدد محور مقاومت و نقش محوری ایران در این پیروزیها و همچنین تعمیق نفوذ ایران در منطقه و جهان در پی تحولات اخیر در خاورمیانه و به خصوص سوریه است. یکی از اندیشکدههای شناختهشده آمریکایی که اخیراً به همین موضوع پرداخته، اندیشکده «مرکز مطالعات استراتژیک و بینالملل» است. این اندیشکده گزارشی تحت عنوان «طلوعِ محور [مقاومت]: استراتژی منطقهای و شراکتهای غیردولتیِ در حال رشد ایران در خاورمیانه[۴]» در همینباره را به قلم «برایان کتز» منتشر کرده است. مرکز مطالعات استراتژیک و بینالملل، در معرفی کتز، او را کارمند دولت آمریکا معرفی میکند که در حال حاضر در مرخصی موقت است و مواضعش، مواضع رسمی دولت آمریکا نیستند. این مقام آمریکایی تا کنون نقشهای مختلفی را در دستگاه امنیتی و سیاست خارجی آمریکا ایفا کرده است که از جمله آنها مدیریت امور مربوط به سوریه در دفتر وزیر دفاع بین سالهای ۲۰۱۶ تا ۲۰۱۷ بوده است[۵]. آنچه در ادامه میآید، مهمترین نکات گزارش مرکز مطالعات استراتژیک و بینالملل است.
لازم به ذکر است که حلقه وصل صرفاً جهت اطلاع نخبگان و تصمیمگیران عرصه سیاسی کشور از رویکردها و دیدگاههای اندیشکدههای غربی این گزارش را منتشر میکند و دیدگاهها، ادعاها و القائات این گزارش لزوماً مورد تأیید حلقه وصل نیست.
رشد «مقاومت»، از محور تا اتحاد
مرکز مطالعات استراتژیک و بینالملل گزارش خود را با معرفی کلی مسئله نقش منطقهای ایران و تحولات این نقش طی سالهای اخیر و به شکل خلاصه اینگونه آغاز میکند:
◄ مداخله ایران در جنگهای سوریه، عراق و یمن، قدرت و دامنه «محور مقاومت» (شراکت چنددههای میان ایران، حزبالله و حکومت سوریه) را متحول کرد. تهران پایگاههای نظامی، شرکای متعهد و نفوذ پایدار را در هر یک از این عرصهها برای خود تضمین کرده است.
◄ انگیزههای تهران طی هر یک از این درگیریها، گسترش پیدا کرد. ایران [کار خود را] با اهداف عمدتاً تدافعی برای دفاع از متحدان و حفظ محور مقاومت آغاز کرد، و سپس به اهداف تهاجمی علیه اسرائیل، آمریکا و عربستان سوق روی آورد.
◄ معرکه جنگ موجب شد تا توان نظامی، مشروعیت سیاسی و تفکر منطقهای جدیدی در شرکای ایران به وجود بیاید. این گروهها، تهران و یکدیگر را به عنوان شرکای میدان جنگ، متحدان ایدئولوژیک و ناحیههای متفاوت یک جبهه مشترک منطقهای میبینند.
◄ همچنانکه اعضای محور مقاومت تقویت شده و رشد کردهاند، روابطشان با تهران نیز تقویت شده و رشد کرده است. گروههای وابسته [به تهران] در قالب طیفی متغیر در رابطه با ایران (از متحد تا نیروی نیابتی) فعالیت میکنند که نوع این رابطه به ظرفیتها، تاریخ و نفوذ آنها در ایران بستگی دارد.
◄ محور مقاومت، امروز، بیش از آنکه شبیه به یک رابطه «حامی و نیروی نیابتی» باشد، یک اتحاد به رهبری ایران با محوریت امنیت جمعی و بازدارندگی گسترده [یا بازدارندگی چَتری و قابلتعمیم میان یک کشور و متحدانش] با اتکا بر قدرت اعزام فرامرزی نیرو است.
◄ تبدیل محور [مقاومت] به یک اتحاد، اولاً نشان میدهد که جامعه امنیت ملی [آمریکا] باید در درک خود درباره چالش ایران و گروههای وابسته به این کشور یک تغییر اساسی ایجاد کنند، و دوماً، چالشهای پیچیدهای را برای سیاستگذاران و متحدان منطقهای آمریکا ایجاد میکند.
مرکز مطالعات استراتژیک و بینالملل در توضیح بیشتر، نقش ایران را به تفکیک در سوریه، عراق و یمن به این شکل توصیف میکند:
سوریه: حکومت اسد ابتدا در سال ۲۰۱۳ با فشار رو به افزایشی از سوی معارضان سوری مواجه شد و این فشار سال ۲۰۱۵ پس از هجوم داعش به غرب سوریه تشدید شد. پس از آنکه حکومت سوریه (مهمترین عضو محور مقاومت) با خطر سرنگونی مواجه شد، ایران و حزبالله وارد این کشور شدند. محور مقاومت با کمک مداخله روسیه [در سوریه] در سال ۲۰۱۵ و پس از به اوج رسیدن [نفوذش در سوریه] در سال ۲۰۱۶ با تسخیر حلب، ورق جنگ را برگرداند و توانست اسد را در دمشق، حزبالله را در لبنان و اِعمال قدرت ایران را در منطقه شام حفظ کند. ایران پس از آنکه به اهداف اصلی خود رسید، در سال ۲۰۱۷ اقدام به تقویت موضع استراتژیک محور در مقابل آمریکا و اسرائیل کرد. در همین راستا، نیروهای طرفدار حکومت اسد، در شرق به سمت رودخانه فرات پیش رفتند تا جلوی پیشرویهای آمریکا را بگیرند، و در جنوب پیش تاختند تا هم ظرفیتهای محور را گسترش دهند و هم جبهه ثانویهای در کنار لبنان، مقابل اسرائیل تشکیل بدهند.
عراق: سال ۲۰۱۴ و پس از جولان داعش در سراسر عراق، ایران با تهدید تشکیل یک دولت سلفی-جهادگرا در همسایگی خود، از دست دادن نفوذ عمیق استراتژیکش [در عراق] و کشتار جمعی شیعیان مواجه شد. تهران با درک این تهدید استراتژیک، تسلیحات و مستشاران خود را برای کمک به بخشهایی از نیروهای بسیج مردمی [حشد الشعبی] فرستاد و برای متوقف کردن پیشروی داعش، روی شرکای شبهنظامی اصلی خود یعنی سازمان بدر، کتائب حزبالله و عصائب اهلالحق تکیه کرد. سال ۲۰۱۶ و پس از آغاز عقبنشینی داعش در عراق، ایران و شرکایش در حشد الشعبی اهداف خود را گسترش دادند و اقدام به مهار نیروهای آمریکایی در عراق، تقابل با ائتلاف تحت رهبری آمریکا در راستای رود دجله، و گسترش کنترل خود به سوی مرز سوریه کردند و به این ترتیب یک کوریدور زمینی را از ایران تا سوریه ایجاد نمودند.
یمن: سال ۲۰۱۵، یک سال پس از آنکه شورشیان حوثی، صنعا را تسخیر کردند، ائتلاف تحت رهبری سعودی، شروع به عقب راندن حوثیها از مناطق پیشرویشان نمود و با بیرون راندن آنها از عدن، به پایگاههای حوثیها در شمال یمن حمله کرد. اگرچه تهدید مستقیمی علیه خود نمیدید، اما کمک به یک متحد شیعه را ضروری و فرصت را برای متوقف کردن جاهطلبیهای سعودی مناسب دید و حمایت نظامی خود را [از انصارالله] تقویت کرد. سال ۲۰۱۶، زمانی که حوثیها کنترل پایتخت و شمال یمن را به دست داشتند، ایران اقدام به تقویت بیشتر ظرفیتهای حوثیها در بلندمدت و انداختن ریاض در یک باتلاق عمیقتر کرد. حوثیها با حملههای زمینی و موشکی به درون مرزهای سعودی و به چالش کشیدن سعودیها در دریا، نفوذ خودشان و ایران را درون و اطراف شبهجزیره عربستان گسترش دادند.
ویژگیها و روابط اعضای محور مقاومت
کتز در گزارش خود پس از اشاره به تقویت روابط ایران با گروههای غیردولتی و تبدیل شبهنظامیان متحد با تهران به بازیگران منطقهای در نتیجه تجربهاندوزی در جنگ، سه ویژگی اصلی را نیز برای محور مقاومت متصور است:
رویکرد شبهنظامی: رویکرد عملیاتی ایران شبهنظامی است و این کشور از نیروی قدس (نیروهای ویژه سپاه پاسداران) برای آموزش، مشاوره و توانبخشی به بازیگران محلی استفاده میکند. چنین رویکردی برای ایران کارآمدی (به معنای توانایی انجام عملیاتهای بزرگتر از معمول در عین به جا گذاشتن ردپایی کوچک و کمهزینه)، انعطافپذیری (به معنای توانایی کاهش یا افزایش حجم حضور ایران [در کشورهای دیگر] با توجه به نیاز)، و تداومپذیری (به معنای توانایی ایجاد قدرت و وفاداری در شرکا برای تضمین منافع در بلندمدت) را به ارمغان میآورد.
اعزام فرامرزی: ایران و شبهنظامیان وابسته به این کشور آموختهاند که چگونه در کشورهای دیگر عملیاتهای نظامی را انجام و تداوم بدهند. به عنوان نمونه، حزبالله اقدام به انجام مأموریتهای مشورتی در یمن با حوثیها و در عراق با حشد الشعبی کرده و یک عملیات زمینی طولانیمدت را نیز در سوریه به عهده گرفته است، جایی که ایران و حزبالله رهبری نیروهای شبهنظامی شیعه از عراق، سوریه، افغانستان و پاکستان را در حملات حکومت [بشار اسد] عهدهدار بودهاند.
همکاری میانگروهی: ایران در حال حاضر مجموعه متنوعی از نیروهای انسانی جنگدیده با تجربه مبارزه مشترک [در یک جبهه واحد] را در اختیار دارد. ایران و نیروهای محور مقاومت، مهارتهای جنگی را در طیفی از انواع عملیاتهای نظامی به دست آوردهاند: جنگ شهری، در حلب و تکریت؛ عملیات پاکسازی کوهستان و کویر، به ترتیب، در غرب و شرق سوریه؛ و حمله برونمرزی، از یمن به درون عربستان.
نویسنده در بخش دیگری از گزارش، برخی از گروههای متحد یا شریک با ایران را در قالب طیفی که پیشتر برای روابط آنها با تهران توصیف کرده بود، به ترتیب برمیشمارد. در این طیف، حزبالله به عنوان یک «متحد»، برخی گروههای شبهنظامی به عنوان «نیروی نیابتی» و انصارالله به عنوان یک «شریک مستقل» معرفی شدهاند. کارشناس مرکز مطالعات استراتژیک و بینالملل و مقام دولت آمریکا در اینباره اینگونه توضیح میدهد:
حزبالله: حزبالله نزدیکترین متحد ایدئولوژیک و نظامی ایران است. ایران برای تدوین و اجرای استراتژی روی حزبالله اتکا میکند، این گروه را قادر میسازد تا اولویتهای نظامی و سیاسی خود را دنبال نماید، و برای ایجاد یک توازن میان حمایت از ایران و انجام تعهدات داخلی، به این سازمان اعتماد دارد.
حشد الشعبی: شبهنظامیان تحت حمایت ایران در حشد الشعبی در سراسر طیف از شریک تا نیروی نیابتی قرار میگیرند. گروههای شبهنظامی و سیاسی توانمند، مانند سازمان بدر و عصائب اهلالحق به متحدان نظامی و سیاسیای شبیه به حزبالله تبدیل شدهاند. گروههای دارای محوریت نظامی مانند کتائب حزبالله و حرکه حزبالله النجباء به عنوان شرکای ایران در میدان جنگ در عراق و سوریه و تحت رهبری نیروی قدس سپاه پاسداران فعالیت میکنند. برخی گروههای شبهنظامی کوچکتر درون حشد الشعبی نیز در واقع نیروهای نیابتی ایران هستند و مأموریتهای خاصی مانند حفاظت از مکانهای مقدس شیعه یا تقویت نیروها در عملیاتهای نظامی را انجام میدهند.
شبهنظامیان شیعه: فاطمیون افغانستان، زینبیون پاکستان و چندین گروه شبهنظامی شیعه در سوریه نیز نیروهای نیابتی ایران هستند. تهران این شبهنظامیان را به خدمت گرفت، آموزش داد، و به سوریه اعزام کرد تا تحت فرمان ایران یا حزبالله مبارزه کنند.
انصارالله: حوثیها یک متحد برای ایران به شمار میروند، اما نسبت به حزبالله در تصمیمگیری مستقلتر هستند و در عملیاتهای نظامی کمتر [با نیروهای ایرانی یا تحت امر ایران] ادغام میشوند. این رابطه عمدتاً به شکل یک مأموریت «آموزش، مشاوره و کمک» برای ایران با هدف حمایت از شریکی است که در تفکر با تهران همسو، اما از ایران مستقل است.
پیامدهای تقویت محور مقاومت برای آمریکا و متحدانش
مدیر سابق امور سوریه در دفتر وزیر دفاع آمریکا، در ادامه، نکاتی را خاطرنشان میکند که معتقد است دولت آمریکا و متحدان منطقهای این کشور باید درباره ایران به آنها توجه کنند. وی مینویسد: «ایران نفوذ و جای پای خود در عرصههای کلیدی خاورمیانه را تضمین کرده و اکنون تقویت شده و به یک استراتژی تهاجمیتر علیه رقبای منطقهای خود است. طلوع محور مقاومت، آزمونی دشوار برای استراتژی آمریکا در خاورمیانه، تهدیدی مستقیم برای متحدان و منافع منطقهای واشینگتن، و چالشی کلیدی برای سیاستگذاران در کاخ سفید است.» کتز سپس این موارد را به سیاستمداران آمریکا و متحدانش این کشور یادآوری میکند:
درک جدید از «جنگهای نیابتی»: تجزیه و تحلیل جنگهای سوریه، عراق و یمن به عنوان «جنگهای نیابتی» ایران، در خوشبینانهترین حالت، تحلیلی «ناقص» است. انگیزههای متعددی (تدافعی و تهاجمی، استراتژیک و ایدئولوژیک، عملگرایانه و تنبیهی) در پشت مداخله ایران در این کشورها وجود دارد. به چالش کشیدن رقبای منطقهای «یکی از» اهداف ایران هست، اما شاید هدف اصلی نباشد. اولویتهای میدان جنگ را اغلب نیازهای شرکای ایران (و نه خود این کشور) است که تعیین میکند. تدوین یک استراتژی مؤثر [برای مقابله با ایران] نیازمند تشخیص دقیق ماهیت این جنگها و انگیزههای طرفهای این جنگهاست.
انعطاف اعضای محور مقاومت: با توجه به قدرت و انعطافپذیری اعضای محور مقاومت، قطع حمایت تهران از شرکایش در این محور، برای تضعیف نفوذ منطقهای ایران ضروری است، اما احتمالاً کافی نیست. این گروههای غیردولتی در حال حاضر نیروی نظامی، سیاسی و جناحی لازم برای تحمل کاهش حمایتهای ایران را دارند. مقابله با نفوذ ایران، مستلزم یک استراتژی گسترده و منطقهای برای مهار و تضعیف محور مقاومت، و چندین استراتژی متناسب محلی برای تضعیف و تخریب هر یک از شرکای تهران است.
استفاده از زور برای عقبنشانی: محور مقاومت، زمان، خون و ثروت خرجِ جنگهای منطقه کرده و اکنون «تحولات میدانی را در اختیار دارد.» عقب راندن نفوذ ایران و شرکایش (از راههایی مانند تخریب ساختار نظامی محور مقاومت، توانمندسازی رقبای این محور، و یا مذاکره با هدف عقب نشاندن تهران) احتمالاً نیازمند استفاده از دیپلماسی جَبری یا نیروی نظامی است. استراتژیستها[ی آمریکایی] باید [با دقت و ظرافت عمل کنند و] رشته نازکی را ببافند: فشار بیش از حد کم، برای کاهش نفوذ ایران یا اجبار این کشور به عقبنشینی کافی نخواهد بود؛ فشار بیش از حد زیاد، ممکن است موجب ایران و متحدانش را حتی از الآن هم به یکدیگر نزدیکتر کند، یا منجر به وقوع یک جنگ تمامعیار شود.
ارزیابی ریسک: تضعیف یا عقب راندن ایران در منطقه ممکن است با اهداف دیگر آمریکا در تناقض باشد. بدون وجود جایگزینهای قابلاعتماد نزد آمریکا و کشورهای میزبان [سیاستهای واشینگتن]، قطع یا کاهش حمایت ایران از متحدانش در سوریه و عراق میتواند فرصتهای جدیدی برای ظهور مجدد داعش یا القاعده ایجاد کند. مثلاً در یمن، «القاعده در شبهجزیره عربستان» ممکن است دوباره، مانند سال ۲۰۱۵، از عقبنشینی حوثیها برای گسترش نفوذ خود سوءاستفاده نماید. پیچیدگی میدانهای جنگ در خاورمیانه، اولویتبندی سیاستی و ارزیابی واقعبینانه ریسکها را ایجاب میکند.
آتش زیر خاکستر در منطقه: تعهد اعضای محور مقاومت به دفاع متقابل و پراکندگی جغرافیایی ظرفیتهای آنها این تهدید را به وجود آورده است که درگیری در هر یک از این عرصهها، به عرصههای دیگر نیز منتقل و تبدیل به یک جنگ منطقهای شود. به عنوان مثال، اقدام نظامی علیه حزبالله در لبنان ممکن است باعث شود متحدان این گروه در حشد الشعبی عراق یا حوثیهای یمن اقدام به انتقامجویی از بازیگرانی کنند که متجاوزان علیه حزبالله تلقی میشوند. در صورتی که یک درگیری تشدید شود، اعضای محور احتمالاً در موقعیتی خواهد بود که میتواند همزمان در چندین جبهه عملیات انجام بدهد.
برایان کتز گزارش خود را با هشدار به مقامات آمریکایی، اینگونه به پایان میرساند:
ایران و شمار رو به افزایشی از گروههای غیردولتی [همپیمانش] در اثر جنگهای منطقهای اکنون تبدیل به اعضای متعهد و قدرتمندی برای محور مقاومت شدهاند. اعضای تحت حمایت تهران در حشد الشعبی عراق، حوثیهای یمن و شبهنظامیان شیعه در سراسر خاورمیانه و جنوب آسیا، به اعضای اصلی این محور یعنی ایران، حزبالله و حکومت سوریه پیوستهاند و خود را بخشهای مجزا اما متحدی از یک جبهه واحد مقابل دشمنان مشترک میدانند.
[۱] Russia, Germany, France and Turkey call for lasting ceasefire, constitutional meeting for Syria Link
[۲] Iran eyes major role in post-war Syria via reconstruction Link
[۳] Russia Says It Will Rebuild Syria Like It Did Europe After World War II Link
[۴] Axis Rising: Iran’s Evolving Regional Strategy and Non-State Partnerships in the Middle East Link
[۵] Brian Katz Link