سرویس حاشیه نگاری- علی شیخالاسلامی: اعترافات ذهن خطرناک من فیلم جدید هومن سیدی است که در جشنواره فیلم فجر سال گذشته رونمایی شد. در این فیلم داستان مردی به تصویر کشیده شده که هویت خود را از دست داده و به دنبال این گم شدن هویت، زندگی خود را نیز به نوعی باخته است. خانهاش در آتش سوخته، همسرش در تیمارستان بستری شده و او نیز آس و پاس و زخمی در شهر سرگردان است. او که صاحب یک باند توزیع و فروش مواد مخدر است به دست زن و مردی که برای او کار میکنند دچار بیهویتی و فراموشی شده و به همین دلیل از گذشته خود چیزی به یاد ندارد و به تدریج حقایقی برایش آشکار میشود ولی دار و ندارش توسط این زن و مرد غارت میشود و حتی شناسنامه که نشانگر هویت اوست نیز توسط آنها باطل شده است.
این زن و مرد نیز خود گذشته آشفتهای دارند. مرد در کودکی قتلی ناخواسته انجام داده و همکلاسیاش را کشته است. زن نیز در خانوادهای آشفته به دنیا آمده است و در یک حادثه رانندگی زن و مردی را کشته! هر دو بر اثر یک اتفاق با هم آشنا شده و ازدواج کردهاند و برای شخصیت اول داستان توزیع و فروش مواد مخدر را انجام میدادند. با هم تصمیم میگیرند دار و ندار این مرد را بالا بکشند و به کشوری غربی مهاجرت کنند. راهی که بر میگزینند بیهویت کردن اوست. آنها وی را معتاد کرده و با خوراندن داروهایی دچار فراموشی میکنند. زمانی که مرد بعد از خوردن داروها از خواب بر میخیزد هیچ هویتی ندارد و خود را نمیشناسد و هیچ گذشتهای از خود به یاد ندارد و آنها هر آنچه خود بخواهند به عنوان هویت وی به خورد او میدهند.
در این فیلم نهاد خانواده همچون دیگر فیلم این فیلمساز(سیزده) نمادی آشفته و از هم پاشیده است. شخصیتهای داستان هیچ یک خانواده مستحکمی ندارند و شاید تنها خانواده غیرآشفته فیلم، خانواده مستخدم خانه، نیز در ابتدا از فیلم خارج میشود و خود را از صحنه آشفته فیلم بیرون میکشد تا از آسیب در امان بماند و در واقع راه حل آسیب ندیدن را فرار میداند. همچنین در این فیلم شخصیتها و ارتباطات ایشان بگونهای است که صداقت و اعتماد در روابط وجود ندارد. دروغ و فریب در تمام فیلم به تصویر کشیده میشود و حتی مخاطب گیج میشود و نمیتواند به درستی حقیقت را از غیر حقیقت تشخیص دهد و این ابهام تا انتهای فیلم با مخاطب است. آدمهای فیلم به هم احترام نمیگذارند، الفاظ زشت به کار میبرند، متوسل به خشونت میشوند، تهدید میکنند، حریمی برای هم قائل نیستند، سر هم کلاه میگذارند و به هم دروغ میگویند.
نمایی که از جامعه در این فیلم به تصویر کشیده میشود نمایی آشفته و ناامن است. در این فیلم جامعه فاقد امنیت است. افراد در این جامعه به دنبال فریب هم هستند و روابط آدمها نیز بیشتر بر مبنای مادیات و فاقد پایداری لازم است. از دید این فیلم جامعه فاقد ارزشها و اخلاق اجتماعی است. جامعهای پر از خشونت که در آن جان انسانها فاقد ارزش است، به تصویر کشیده میشود. قتل و کشتن انسانها به راحتی صورت میگیرد و فریب و دروغ تقریبا در سراسر فیلم و به اشکال مختلف وجود دارد.
بازی خوب بازیگران باعث میشود تا این فیلم بحران هویت انسان ساخته، همان چیزی که جامعه امروز ما نیز درگیر آن است، را به خوبی به تصویر بکشد. منتها روایت فیلم بگونهای نیست که مخاطب عام را جلب کند بلکه بیشترین اثربخشی را روی مخاطبین خاص دارد. شاید بتوان گفت مشکل فیلم پر نکردن شکاف بین مخاطب عام و خاص است. در واقع مشکل عام جامعه را در قالبی که فقط برای مخاطب خاص قابل فهم است به تصویر میکشد و این کمکی به حل مشکل نمیکند.