فیلم داستان جذابی دارد و مخاطب را تا انتها، با خود همراه میکند. از همان ابتدا به نظر میرسد با داستانی آبکی و پیشبینیپذیر مواجه شویم، ولی فیلم با روایت داستانی لایهلایه، به مخاطب اجازه نمیدهد دستش را بخواند. همین موضوع را میتوان بزرگترین نکته مثبت فیلم امید شمس دانست.
"هفت بهار نارنج" یک فیلم "تمام نشو"ی دیگر از سینمای ایران که مخاطبین از دقیقه ۳۰ آن منتطر تیتراژ پایانیاش بودند اما این انتظار بیش از ۴۰ دقیقه طول کشید! این تایم طولانی در نشست خبری هم مورد سوال اهالی رسانه قرار گرفت
ابوالفضل پورعرب: کارگردان فیلم کت چرمی، نگاه ویژهای به آسیب اجتماعی داشت که اگر به این سمت پیش برویم، سینمای ما صاحب اندیشه و تحولی در قصهها میشود، همچنین کشش بیشتری پیدا میکند.
"چرا گریه نمیکنی" علیرضا معتمدی اولین فیلم اکران شده برای اهالی رسانه و منتقدین در روز چهارم جشنواره بود. اثری مبتذل که یک تنه جور تمام فیلمهای سیاه وسیاهنمای نرسیده به جشنواره امسال را میکشد و تنها سوالی که پس از پایان فیلم در ذهن ایجاد میشود این است که چگونه به جشنواره فیلم "فجر" راه پیدا کرده است.
با اکران فیلم "سرهنگ ثریا" به کارگردانی لیلی عاج در سانس دوم روز سوم پردیس ملت بالاخره موتور جشنواره چهل و یکم فجر هم روشن شد.
شمال؛ پرتغال و عشق قدیمی سه کلیدوازه تم جدیدی از آثار سینمای ایران هستند که گویا قرار است هر سال یک نماینده در جشنواره داشته باشد و "جنگل پرتقال" هم در همین دستهبندی قرار میگیرد.
"شماره ۱۰" دومین تجربه کارگردانی حمید زرگرنژاد بود که بر خلاف فیلم قبلی، کارگردان خودش را درگیر چالشهای جدی و جذابی کرده بود. انتخاب یک قصه نسبتا بکر از دل تاریخ دفاع مقدس و ساخت اثری که نمونهاش را بیشتر در سینمای هالیوود دیدهایم "شماره ۱۰" را به فیلمی جذاب برای عموم مخاطبین و قابل دفاع برای منتقدین تبدیل کرده بود.
اشتاینهاور که پروژه «همه چاقوهای قدیمی» را با محوریت ایرانهراسی به نگارش درآورده شبیه جاسوس-نویسندگانی است که در آمریکایی جنوبی و اروپای شرقی هر پرونده امنیتی را تبدیل به داستان میکنند.
جلسه هفتگی «آوینی خوانی»با حضور محمدمهدی خالقی عصر فردا 9 تیرماه در حسینیه فرهنگی قرآن و عترت مشهدبرگزار می شود.
در 10 سال اخیر با نگاه عاطفی به پدیده سخت و خشن جنگ، روایتهای هنرمندانهای از مادران شهدا تولید شده است، اما درباره همسران شهدا، کمتر اثری به چشم میخورد. «هناس» نخستین گام بلند سینمای ایران برای جبران این نقیصه است.
یاسمین، یک پزشک جوان شاغل در آلمان است. مراجعه یاسمن به ایران و سفر او به مشهد و چالشهایی که در این سفر پیش روی وی قرار میگیرد، هم یک سلوک معنوی است و هم یک استعاره از بازگشت به خویشتن.
«شادروان» بهترین نامی بود که میشد روی این فیلم گذاشت، نامی که گویا چکیدهای از کل فیلم است! در حالی که در سالهای اخیر نامهایی عجیب و بعضا زشت و غیرهنری برای فیلمها انتخاب میشد، این فیلم در نخستین برخورد خود با مخاطب، نامی درخور و زیبنده ارائه میدهد که به خوبی با محتوای آن همخوانی دارد.
استقبال گسترده مردم، نخبگان و منتقدان از این فیلم، نشان داد سینمای انقلاب و دفاع مقدس نه تنها زنده است، بلکه میتواند به سینما و فرهنگ ایران حیات بخشد. نمایش شهادت مهدی و حمید باکری و یاران آنان در «موقعیت مهدی»، گرچه یک تراژدی و سوگواره است، اما خون تازهای به رگهای خشک سینمای این دوران میدمد.
در آثار بعضی از سینماگران، افکار مخاطب به طور سیستماتیک دستکاری میشود و مخاطبان به طور فزایندهای قدرت نقادی موثر جامعهشان را از دست میدهند. در واقع صنعت فرهنگ عامل اصلی این اتفاق است.
فیلم «بیمادر» اثر پر از تردید و ترسویی است. تردید از این باب که میان گفتن و نگفتن، میان اخلاق و نسبیگرایی اخلاقی وامانده است و مشغول ادای دین به فیلمهایی با موضوع رحم اجارهای است.
«ملاقات خصوصی» فیلمی برای حال خوب و لطافت طبع نیست، بلکه اندوهناکت می کند، چرا که اصولا برای همین ساخته شده تا حقایقی را درباره همین شهر، به یاد ما بیاورد.
روح جمعی ایرانی در وضعیت کنونی، هر گونه روایت سینمایی افشاگرانه علیه «مفسدین اقتصادی» را، به ویژه گروههایی که با موجهنمایی و ظاهرسازی و اتصالات درون-حاکمیتی، شبکههای فساد تشکیل می دهند، می پسندد.
داوود مرادیان در نشست تخصصی جشنواره عمار گفت: کسی که نفهمد در فیلمهای کیارستمی در هر پلان داستان را در پلان بعدی حرکت میدهد، فکر میکند کیارستمی کارت پستال گیر بوده است! لذا کارکرد هر پلان گفتن داستان و جلو بردن آن در مستند و داستانی است.
در گذر از لایه اول فیلم، صفت «بی همه چیز» گرچه خطاب به «امیر» بر دیوار مقابل مغازه او نوشته شده، اما همه قرائن دال بر الصاق آن بر مردم روستاست، مردمی که در هجوم به بقالی همچون گله کفتار تصویر شدهاند.