سرویس حاشیه نگاری: «بیستویک روز بعد» ملودرامی اجتماعی به نویسندگی مشترک سیدمحمدرضا خردمندان و احسان ثقفی است. داستان این فیلم زندگی نوجوانی را روایت میکند که در راه تحقق آرزوی ناکام پدرش، با چالش بسیاری روبهرو میشود. تهیهکننده این فیلم محمدرضا شفاه است. محمد رضا خردمندان کارگردان بیستویک روز بعد با این فیلم در سیوپنجمین جشنواره فیلم فجر حضور داشت.
برای اولین بار در سیوپنجمین جشنواره فیلم فجر بخش نگاه نو با سودای سیمرغ ادغام شده بود. خردمندان در نشست خبری فیلمش در مورد این ادغام گفته بود که «در ابتدا این ادغام به نظر من خیلی خوب بود و فکر میکردم تدبیری هست که فیلم اولیها در کنار بقیه رقابت کنند و به این شکل زحمات همه عوامل در بستری حرفهای دیده میشود، اما وقتی من چهار سال تلاش کردم و فیلمنامه نوشتم و همه عوامل با جان و دل سر کار میآیند، ولی در ادامه مورد توجه قرار نگرفت این اتفاق مانند آب سردی بر جان ما بود که فکر میکنم این ادغام هم نباید اتفاق میافتاد.» اکران این فیلم در روزهای پایانی هم با اعتراض کارگردان و تهیهکننده بیستویک روز بعد روبهرو شد. خردمندان در این باره گفت: «وقتی جدول نمایش آثار را دیدیم و فهمیدیم فیلم در روز آخر و بعد از اعلام نامزدها به نمایش درمیآید، خیلی سوال پرسیدیم اما جوابی پیدا نکردیم.»
فیلم بیستویک روز بعد یکی از متنخبین آرای مردمی سیوپنجمین جشنواره فجر بود که این روزها در حال اکران است. در ادامه پای صحبتهای کارگردان و تهیهکننده فیلم بیستویک روز بعد نشستیم.
آیا دغدغه عدالتخواهی موجب شد تا سراغ سوژه فیلم بیستویک روز بعد بروید؟
شفاه: آقای خرمندان حتما جواب بهتری برای سؤال شما دارند، اما نکتهای که وجود دارد این است که هنرمند باید از درون به موضوعی که به آن میپردازد، معتقد باشد و موضوع را زندگی کرده باشد. اگر هنرمند موضوع را زندگی کرده باشد، دیگر نیازی نیست که سازمانی بگوید که درباره مثلا عدالتخواهی برای من فیلم بساز.
خرمندان: آقای شفاه به نکته درستی اشاره کردند. حرفهای من و آقای شفاه خیلی با هم فرق ندارد. ما از یک روزنه به مسائل نگاه میکنیم و اساسا از موضوع به مضمون میرسیم. هر مسئلهای که ما را درگیر کند به آن ورود پیدا میکنیم و کمکم فکر کردن و نوشتن راجع به آن موضوع شروع میشود. این ورود سبب میشود که کمکم مضامینی که عمیقا به آنها باور و اعتقاد داریم خودشان را نشان دهند. موضوعاتی مثل عدالتطلبی در ناخودآگاه ذهن ما هستند و همیشه با آن درگیر هستیم. کارنامه هنری ما نشان میدهد که ناخودآگاه به سراغ مسائل اجتماعی رفتیم و عدالتخواهی از مطالبات غالب پرداختهای اجتماعی ما بوده. پارسال خودمان در نمایش کوتاه «دوئل» تعمدا به این موضع نپرداخته بودیم، ولی بعدا متوجه شدیم که مطالبه این فیلم را هم میتوان ذیل عدالتخواهی تعبیر کرد و فهمید.
یعنی چون عدالتخواهی در درون آقای خرمندان نهادینه شده، مثل گذشتهاش از این بعد هم هرچه فیلم بسازد در رابطه عدالتخواهی خواهد بود؟
خردمندان: به احتمال زیاد این اتفاق میافتد. ممکن است رویکردمان به این مسئله تغییر کند، ولی عدالتخواهی از مضامین اصلی ماست و همیشه به آن فکر میکنیم.
حتی اگر قرار باشد فیلم کمدی بسازید؟
خردمندان: کمدی یعنی اینکه با خنده و طنز حرفتان را بزنید و این منافاتی با مطالبه عدالت کردن در این ژانر ندارد و اگر موضع عدالتخواهی را در قالب طنز مطرح کنی، چیز غریبی نخواهد بود.
آقای شفاه! شما چند سالی است که در حوزه هنر و سینما هستید، چه شد که به فکر ساخت فیلم سینمایی افتادید؟
شفاه: واقعیت این است که من فعالیتم در حوزه هنر و سینما را با بچههایی که بهترینهای نسل خودشان هستند، شروع کردم. شبیه قطاری بود که حرکتش را شروع کرد و مسیرش را ادامه داده است و امروز شاهد خروجیای بهنام بیستویک روز بعد هستیم. حرکت این قطار ادامه خواهد داشت. ما هیچ وقت دنبال این نبودیم که فیلم سینمایی بسازیم، حتی الآن که بیستویک روز بعد را ساختهایم باز هم ساخت فیلم سینمایی هدف ما نبود. رویکرد ما ساخت تیزرهای یکی دو دقیقهای بود. در فیلم بیستویک روز بعد، همان درد و رنجی را که در تیزرهای یکیدو دقیقهای روایت میکردیم، روایت کردیم. به قول آقای خردمندان بیستویک روز بعد خودش گفت که من باید فیلم سینمایی باشم و موضوع فیلم کشش را داشت و پرداخت سینمایی را از ما طلب میکرد.
امروز هم ساخت فیلم سینمایی هدف ما نیست. چه بسا ما دو فیلم دیگر هم بسازیم و بعد به این نتیجه برسیم که اصلا زندگی ما از سینما نمیگذرد و باید کار دیگری انجام دهیم. میخواهم بگویم سینما برای ما به معنای فیلم ساختن صرف اصالت ندارد. امروز ممکن است شرایط اقتضا کند و ما فیلم سینمایی بسازیم، فردا ممکن است نیاز باشد که سریال بسازیم. بیشتر دنبال مطرح کردن خواسته و بیان دغدغههای خودمان هستیم، مطالبات و دغدغههایی که برآمده از درون آرمانهای انقلاب و جامعه است. قالبی مثل سینما برای ما فقط ابراز حکایت است. البته امروز ساخت فیلم سینمایی را شروع کردیم و حتما سعی میکنیم که این مسیر را ادامه دهیم. اما هیچ وقت اینطور نبوده که خود سینما برای ما اصالت داشته باشد و بخواهیم به هر قیمتی که شده فیلم بسازیم. اعتقاد دارم این نگاه برخلاف فضای حاکم بر سینماست. چون امروز خیلیها فقط به دنبال ساخت فیلم هستند و از همان ابتدا بدون هیچ هدفی فقط میخواهند فیلم بسازند. ما عملا دنبال این مسئله نبودیم و فیلمی هم که ساختیم خودش را به اینجا رسانده است.
یکی از نقاط قوت کار شما گروهی بودن آن است و گروه شما هم تقریبا تمام مراحل شاگردی را در باشگاه فیلم حوزه هنری گذرانده است. کار بیستویک روز بعد و روند شکلگیری آن را توضیح بدهید؟
خردمندان: ما با آقای شفاه از دوران دانشجویی با هم بودیم و با هم فعالیتهای دانشجویی مشترک زیادی داشتیم. من و ایشان به همراه بسیاری از بچههای فعلی باشگاه سوره یک فرآیند طولانی 13 سالهای را با هم طی کردیم. تخصص اصلی آقای شفاه «سینما»ست و در بحث مدیریت فرهنگی-سینمایی ایشان تنها کسی است که خیلی خوب حوزه سینما و چگونگی مدیریت آن را میشناسد. از طرف دیگر ایشان با فیلمسازانی که قرار است با آنها کار کند، زندگی میکند و این نکته در پیشبرد کارها خیلی راهگشا بود.
شفاه: به اعتقاد من انتهای همه این شعارها و چیزهای دیگری که به ما یاد دادند این است که آدمها برای خدمت به همدیگر تلاش کنند و هیچ چیز را قربانی این حقیقت نکنند. بدون تعارف، همیشه این خواست خدا بوده که به یک موفقیتهایی رسیدیم و بعد از خدا هیچ چیز به اندازه حرف زدن، با هم مرتبط بودن، درد و دل کردن و حتی نکات منفی را به یکدیگر گفتن، نمیتواند به ما کمک کند. در فیلم بیستویک روز بعد اینقدر همکاری بین گروه با هم صمیمی بود که من این فیلم را کاملا محصول خودم میدانم، درصورتی که خالقش آقای خرمندان و همکارشان آقای ثقفی که در نوشتن کمکشان کردند، هستند و آنچه در این فیلم میبینیم دیدگاه اصیل خود ایشان است.
آقای شفاه شما چرا فیلم را اینقدر دوست دارید؟
شفاه: چون این فیلم دقیقا سفارش کامل من است و تا به حال هیچ وقت درباره سفارش این فیلم با هیچ کس از جمله کارگردان حرف نزدم. این سفارش در طول زندگی ما شکل گرفته است و همین نگاه مشترک است که باعث میشود بتوانیم اینقدر خوب با هم کار کنیم. اگر این توصیف که هماهنگی خیلی خوبی بین بچههای مجموعه ما وجود دارد اغراقآمیز نباشد، به این برمیگردد که سعی میکنیم کار فرهنگی را به شکل واقعیاش انجام دهیم و میدانیم که در کار فرهنگی باید صبور بود. در کار فرهنگی اگر صبور نباشی کم میآوری و سقوط میکنی.
شما میفرمایید که همه بچهها با هم هماهنگ هستند و دارید جلو میروید و فیلم سینمایی مقصد ما نیست و... پس قرار است به کجا برسید؟
شفاه: نمیگویم که هدف نداریم، ما حتما مقصودمان ساختن بوده که انجامش دادیم، ولی خیلی از بچههای سینمایی هستند که هدفشان از زندگی کردن این است که فیلم بسازند. حرف من این است که هدف غایی هیچ کدام از بچههای ما، فیلم ساختن نیست، اما همه فیلمساز هستند. مثل بچههای نسل اول انقلاب که فیلمساز شدند. هیچ کدام از آنها اصلا فیلمساز نبودند. مثل ابراهیم حاتمیکیا که در دهه شصت فیلمساز نیست، رزمندهای است که فیلمسازی بلد است. رسول ملاقلیپور فیلمساز نیست، محسن مخملباف هم فیلمساز نیست. پس فیلم حتما مشغله ماست، ولی هدف ما نیست. لذا ما از رفتن روی فرش قرمز خیلی نباید ذوق کنیم. روی فرش قرمز میرویم، ولی اینطور نیست که وقتی روی فرش رفتیم بگوییم که دیگر تمام شد. هدف ما اصلا این نیست. حتما به سمت اینها حرکت میکنیم و برنامهمان هم این است که حرکت کنیم و قرارمان هم اینجا این است که همه بچههایی را که میخواهند به این نقطه برسند، کمک کنیم اما همیشه میگویم که ما با کسی که هدف بزرگ زندگیاش فیلمسازی است، کاری نداریم.
هر دو بزرگوار با جشنواره مردمی فیلم عمار عجین هستید و این جشنواره را بهخوبی میشناسید. آیا این جشنواره میتواند فیلمسازانی را تربیت کند که فیلمسازی را دوست داشته باشند، ولی فیلمسازی هدف اصلی آنها نباشد؟
خردمندان: من معتقدم ما حق نداریم حتی هزار تومان از پول بیتالمال را برای کسی که استعداد سینما ندارد، هزینه کنیم. سینما یک زبان هنری است مثل نقاشی، داستاننویسی، عکاسی و مثل هر هنر دیگری. حرف زدن با این زبان، نیاز به استعداد دارد که در برخی افراد این استعداد بهصورت خدادادی وجود دارد و در برخیها هم وجود ندارد. اگر کسی از این استعداد برخوردار باشد و خودش هم آماده تلاش باشد، میتوان روی او هزینه کرد. جشنواره عمار هم باید به این مسئله توجه کند.
سینما صرفا محتوا نیست. این هنر، دو بال دارد و اگر هر دو بال آن یعنی فرم و محتوا در کنار هم قراربگیرند، میتواند برای عمار موفقیت بیاورد. اگر محتوای خوب از فرم خوب بیبهره باشد، به ضد خودش تبدیل میشود. اتفاقی که همین الان دارد میافتد و فیلمهایی با هزینه کلان بیتالمال و با هدف بیان مفاهیم ارزشی ساخته میشوند، اما هیچ ثمری نمیدهند و هدف غایی آنها که جذب مخاطب است، محقق نمیشود. وقتی این اتفاق نمیافتد باید بهخاطر اینکه اشتباه هزینه کردید، بهخاطر اینکه صلاحیت ساخت این نوع فیلم را نداشتید، جواب پس دهید. عمار باید به این نکته خیلی توجه کند. البته جشنواره عمار هزینهای ندارد و جشنواره فقیری است، اما بهعنوان جشنوارهای که تأثیر اجتماعی گستردهای را در تمام کشور میگذارد و تنها جشنوارهای است که برای استانها، شهرها و روستاهای کشور الگو ارائه میدهد، باید مراقب باشد که چطور سرمایهگذاری میکند.
شفاه: عمار یک هدف خوب دارد و آن اینکه فیلمسازانی را که توجهی به آنها نمیشود، تشویق میکند تا انگیزه پیدا کنند و کارشان را ارتقا دهند. این هدف، هدف خوبی است، اما این هدف آسیبی دارد که اگر به آن دقت نکنیم ممکن است بر ضد خودش عمل کند. این جشنواره در بحث حمایت کردن باید اصول داشته باشد. شما در نظر بگیرید که کسی، فردی را که بد فیلم میسازد، تشویق کند. نتیجهاش چه میشود؟ دوستانی را میشناسم که ظاهرا از فیلمسازان انقلاب هستند، ولی بد فیلم میسازند.
یادم است از نیمه دوم دهه هفتاد، یکی از معضلات بچههایی که دغدغهمند و علاقهمند به نظام، انقلاب و ارزشها بودند این بود که یک دفعه گفتند که دیگر نمیشود فیلم جنگی ساخت! آنها فکر میکردند که یکسری مخالفند و نمیگذارند. شاید هم این مسئله بود، ولی از آن مهمتر این بود که همین رفقای خودمان کار را سخت کرده بودند. چون آنها آنقدر فیلم جنگی بد ساخته بودند که به هر کس میگفتی فیلم جنگی بساز، میگفت که من و فیلم جنگی؟! هیچ کس به ما قول نداده که دوباره این موضوع تکرار نشود و این بلا دوباره سر موضوعات ارزشمندمان نیاید. هر چقدر یک موضوع را بیشتر دوست داشته باشیم، باید در پرداختن به آن احتیاط و دقت بیشتری داشته باشیم.
این در حالی است که حوزه موضوعی عمار، بسیار استراتژیک و حیاتی است. اگر آدمی را که در شهر کوچکی فیلم میسازد، به سینما فلسطین دعوت کنید و روی سن برود و فانوسی را از روی اشتباه به او بدهید، این آدم را بدبخت کردید! به دو دلیل بدبخت کردید؛ یک، اینکه فکر میکند فانوس دارد و دیگر کارهای قبلیاش را نمیکند و دوم، اینکه این آدم از فردا میخواهد با بودجههای جدیتر فیلمهای جدیتری بسازد و ممکن است در اولین اثرش با مغز زمین بخورد. تازه اگر این اتفاق نیفتد و موفق شود اثری را جمع و جور کند، حتما به مضامینی که مضامین مهمی هم هستند ضربه میزند. تمام حرف من این است که فیلمی با مضمون خوب اگر خوب ساخته نشده است، نباید اکران شود. من فکر میکنم بچههای عمار در این زمینه اختلاف نظر دارند، میگویند فیلم با مضمون خوب، حتی اگر بد هم ساخته شده است باید اکران شود. نباید اجازه دهیم اتفاقی که برای مضامین خوب در دهه 70 افتاد، دوباره تکرار شود.
کمی درباره محتوای فیلم صحبت کنیم. محتوای بیستویک روز را باید متعلق به کدام دسته فیلمها بدانیم؟
خردمندان: نوجوان این فیلم که مرتضی نام دارد، جزو همان دسته از نوجوانانی است که میخواهند فیلم بسازند. او یکسری ایدههایی دارد که ایدههایش خیلی ایدههای عمیقی نیستند و بیشتر جنبه سرگرمی و شوخی دارد. او میخواهد راجع به این ایدهها فیلم بسازد، اما کمکم در روندی که طی میکند به معنا میرسد.
استقبال مردمی از فیلم را چطور دیدید؟
خردمندان: آرای مردمی برای ما موضوعیت دارد و برای همین، اینکه بدانیم فیلم چقدر مورد پسند مردم قرار گرفته، برایمان مهم بود و هست. میخواستیم با بازخوردگیری ببینیم که زبان سینمایی که کارگردان برای اثرش انتخاب کرده است، چقدر درست انتخاب شده و آیا به مقصد رسیده است یا نه؟ نظر مردم خیلی برایمان موضوعیت داشت و ذوق این را هم داشتیم که با مردم فیلم را ببینیم و ببینیم که مردم بعد از دیدن فیلم، راجع به فیلم چه میگویند؟ خدا را شکر رضایت خیلی خوب بود و میزان رضایت بالایی را در مردم دیدیم. وقتی فیلم تمام شد، بارها این دیالوگ را شنیدم که گفتند «ما همه فیلمها را دیدیم و این خیلی بهتر بود» یا «فیلمتان یکی از بهترینهاست و اگر من بخواهم انتخاب کنم، حتما یکی از انتخابهایم این فیلم است». از این دیالوگها زیاد شنیدیم و این برای ما کافی است. نکته جالب و عجیب و البته کمی خندهدار این بود که بعضی از فیلمسازان تلاش میکردند تا فیلمشان برنده شود، ولی من حقیقتا این کار را دوست نداشتم و اگر این کار را میکردم جواب سؤالم داده نمیشد.
آقای خرمندان! من فیلم را دیدم و نظرم در موردش این بود که فیلم شما یک فیلم داورنپسندِ مردمپسند بود؛ یعنی فکر میکنم اگر داوران جشنواره امسال هر گروه دیگری هم بودند به این فیلم جایزه نمیدادند. میخواستم بدانم که تجربه اکران مردمی عمار، تأثیری در اینکه رگ خواب مخاطب دستتان بیاید داشت یا نه؟
خردمندان: اکران مردمی عمار که شاهکار است و من بارها هم گفتم که پیشرفتهترین سیستم اکران هیئتی را عمار دارد. حامد بامروت سر رفاقتی که با هم داریم عکسهای اکران عمار را از طریق تلگرام برایم ارسال میکند. من با دیدن این عکسها خیلی انرژی میگیرم. امسال با یک خانم اکرانکننده کازرونی صحبت میکردم. ایشان میگفت که کسانی که فیلم من را دیده بودند، ازشان خواسته بودند که دوباره و چندباره فیلم را پخش کنند. این یعنی فیلم درگیرشان کرده است.
گرفتن این بازخوردها به فیلمساز کمک میکند و انرژی میدهد. فیلمساز تا زمانی که دارد فیلمش را میسازد خودش است، خودش و آن جهان تنهایی که با فیلمش تجربه میکند، ولی بعد از اینکه فیلمش تمام میشود و در معرض ارائه قرار میگیرد، دیگر تنهاییاش تمام میشود و منتظر است که ببیند چه اتفاقی میافتد و چه تأثیری گذاشته است و کجاها خوب عمل کرده و کجاها بد رفته است. عمار در بحث اکرانها و بازخوردهایی که از طریق آن به من داده است در شناخت رگ خواب مخاطبم به من کمک کرده است. فیلم را هم در سالنهای مختلف با مردم دیدم و تقریبا دارم به نکات خوبی میرسم که امیدوارم از آن فاصله نگیرم و بتوانم از این تجربیات در کارهای بعدیام استفاده کنم.