امروز سالروز درگذشت محمد حسین بهجت تبریزی متخلث به شهریار، شاعر بزرگ معاصر کشورمان است. ۲۷شهریور ماه به مناسبت سالروز درگذشت استاد شهریار روز شعر و ادب پارسی نام گرفته است. امسال که ۲۷ شهریور ماه مصادف شده است با دهه اول محرم و عزاداری حضرت سیدالشهداء علیه السلام چند شعر از شهریار که به اباعبدالله الحسین تقدیم شده است را خواهیم خواند.
حال که روزهای اشک و ماتم بر سالار شهیدان کربلا و سردمدار آزادگان عالم را سپری می کنیم شاید بهتر این باشد که کمی خیال خود را به نسیم کربلایی جاری در شهرهایمان بسپاریم و کمی از ریشه این فرهنگ عمیق عاشورایی مطلع شویم و بارش قطرات اشکمان را بر ورق های نازک کتاب تجربه کنیم. چه بهتر که در کنار تمام مرثیه ها و اقامه عزایی که داریم مدتی هم به پای کتاب های این فرهنگ غنی بنشینیم تا به بهترین وجه از این ایام مبارک استفاده کنیم.
چند روزی است بانگ عزای اباعبدلله الحسین در کوچه و خیابان های شهرها و روستاهای مختلف کشور طنین انداز شده است. در گوشه گوشه شهر ها هیئات مذهبی بپا شده و بازهم همه جا سیاه پوش عزای سید و سالار شهیدان است. هیئات مذهبی با هم مثل همیشه تمام افراد و اقشار مختلف جامعه با سلایق و تفکرات مختلف را گرد هم جمع کرده اند و همه یک دل و یک صدا شده اند تا مراسمات عزای امام حسین علیه السلام را هرچه با شکوه تر برپا کنند.
سر انجام مامون تصمیم به قتل امام گرفت، زیرا دریافته بود که به هیچ روی نمی تواند امام را آلت دست خویش قرار دهد، و عظمت امام و توجه جامعه نسبت به آن گرامی نیز روز افزون بود، و با تمام کوششهای مامون که مایل بود بر شخصیت اجتماعی امام لطمه یی وارد سازد، شخصیت و احترام امام روزاروز اوج بیشتری می گرفت، و مامون می دانست هر چه وقت بگذرد حقانیت امام و تزویر مامون بر ملاتر می شود.
جاحظ که یکی از دانشمندان به نام اهل تسنن است نیز می گوید: «مردم با همه اختلاف مذاهبشان در مورد ایشان دارای وحدت نظر بودند و هیچ کس در تدبیر او تردید نداشت و احدی در تقدیم او بر دیگران در همه زمینه ها شک نداشت». و مهم تر از همه شافعی که خود یکی از پیشوایان چهارگانه اهل تسنن است می گوید: «همانا علی بن الحسین فقیه ترین اهل بیت است»
با شمر و یزید نمیتوان با رویه تساهل کنار آمد. نمی شود هم یار حسین بود و هم مددکار یزید. میدان حق و باطل میانه ندارد. نمی شود رابطه با یزید را با خوشبینی و امید حل کرد. امید بستن به حسن نیت یزید، ساده انگاری محض است. چشم داشتن به کمک به شائبه یزید، حماقتی نابخشودنی ست. میدان حق و باطل، میانه ندارد. صف های عیان پیکار، تسامح بردار نیست! با دیپلماسی کوفیانه نمی شود به سوی قله های سربلندی حرکت کرد و بسوی آسمان عزت پر کشید. سالار شهیدان آموخت به ما کسی چون حسین با فردی مثل یزید بیعت نخواهد کرد!
امان به چه قیمتی؟ به قیمت رفتن و ندیدن غارت خیمهها و اسارت اهل حرم؟ به قیمت تنهایی و بی یاری مولا؟ هیهات! غیرت عباس اجازه نمیداد، خیمهها را سوزان و در حال غارت ببیند و در سایه سار نخلهای کوفی آسوده خاطر بنشیند. اصلا بی حسین زندگی چه ارزشی داشت برای عباس؟ وقتی صدای العطش از حرم حسین برخواسته بود، وعده تعلیق تحریم آب آن هم بصورت مشروط به چه کار عباس میآمد؟ وقتی در آن تحریم ظالمانه، گلها یک به یک در حال پژمردن در خیمهها بودند، وعده آسایش باغها و کاخهای کوفی التیامبخش کدامین غم دل عباس میشد؟
بیا چون علیاکبران حسینی، روشن باشیم تا یک به یک آتش فتنههای دشمن را خاموش کنیم! باید روشن باشیم تا دشمن از میدانداریمان عصبانی شود. باید همچو مصطفی - که مقتدایش علیاکبر بود - روشن باشیم تا دشمن برای از میان برداشتنمان ساعتها و روزها وقت خود را صرف کند تا برایمان نقشهها بکشد. بیا آنقدر روشن باشیم که فوت بیهوده دشمن برای خاموش کردن ما، سوسوی هزاران مشعل را شعلهور کند! همچون اکبر حسین، باید برای ولی، علی باشیم!
تا زیر پرچم استکبار نروی، هیچ تحریمی قطع نخواهد شد، مگر آنکه تسلیم مطلق امرشان شوی؛ اگر نه، از حیاتی ترین حقوق خود نیز محروم خواهی شد. این تحریم روزگاری شامل آب می شود و روزگاری شامل دارو و اقلام حیاتی دیگر! از آن روزها تا بحال خوی شان تفاوتی نکرده، مرغ استکبار یک پا دارد از قدیم! بی شک تا جبهه مقابل عبد شیطان است و پایه های حکومتش - چون کاخ خضرای یزید - طاغوتی است، هیچ مذاکره ای نفع حسینی ها را در بر نخواهد داشت.
یادت که نرفته؟ قرار بود اگر دشمن فشار بیاورد حادثه عاشورا را تکرار کنیم، کجا بودیم و چه کردیم در این فاصله که نرمش قهرمانانه تکرار شد؟ براستی کجا رفتند فهمیده ها؟ کجا هستند قاسم های زمانه؟ اگر امروز وقت صلح حسنی ست، فردا نوبت عاشوراست. دوباره هنگامه نبرد است یاران. وقتش رسیده جام زهر را به جام عسل بدل کنیم! بیایید به قاسم بن حسن اقتدا کنیم، تا علی دوباره فریاد نزند، أین عمار...؟
اگر مبنای فکر و عملمان را عاشورایی کنیم، دیگر منتظر دستور و خواهش و دعوت نخواهیم نشست. بر ما روا مباد که در این امنیت در آسودگی بسر ببریم تا ناگاه، صدای غریبانه ولی ما را متوجه خود کند. بیایید قدری تأمل کنیم و ببینیم امروز حضور جهادی ما در کدام عرصه ضروری است و انتظار ولی از ما چیست.