اگر افراد نسبت به یکدیگر شروع کردند به سوءظن پیدا کردن قدمهای اول را برای از هم پاشیدن مجموعه برداشتهاند. خصوصا کسی که سوءظن پیدا کند و نرود این سوءظن را مرتفع کند.
آدمهای خاص کسانی نیستند که تجارت و خرید و فروش نمیکنند؛ اینچنین میکنند ولی از یاد خداوند غافل نمیشوند. لحظه به لحظه به یاد خداوند هستند؛ سختی قضیه هم به اینجاست که در تمام لحظات زندگی به یاد خداوند هستند.
به میزانی که خودساختهایم، میتوانیم وارد جامعهسازی بشویم و میزانش را قلب ما میفهمد. این میزان، محصول همان تقواست، اما اگر پیش از تقوا و خودسازی وارد جامعهسازی شدیم، خراب میکنیم و ممکن است نتیجه عکس بدهد.
دغدغه اصلاح اجتماعی بدون خودسازی سر از گروه فرقان درمیآورد. کسانی که میخواستند کار کنند و بعد به انحراف افتادند چون اصلا بنیه تشخیصی اولیه نداشتند. از آنسو خودسازی بدون توجه به جامعه، سر از انزواهای سفیانی درمیآورد. هر دو تا غلط است.
اصلاً نمیشود اهل تقوا شد و انقلابی نبود. نمیشود اهل تقوا شد و بینالمللی فکر نکرد. حضرت آقا فرمودند: ما باید تمدن اسلامی بسازیم... اگر بچه حزباللهی بشوی و دنبال کادرسازی نباشی، با عقل جور درنمیآید.
عرصه مبارزه و فعالیت، فرصتی را فراهم میکند که انسان با اشکالات خود روبهرو شود. برای تأثیرگذاری بر دیگران مجبور شود از بسیاری از اسباب آسایش نفس بگذرد، یا در تلاش برای فعالیت با ضعفهای خود روبهرو شود و به اجبار به اصلاح آنها هدایت شود، یا با یافتن فضیلتی مثل شجاعت سیطره آنها را بر خود از بین ببرد.