قدوم نورسیده آفتاب را ملائک بیشمار، به تبریک آمدهاند و بر بام خانه دختر خورشید، بال میافشانند. از بهشتِ دامان بتول، بهاری سرزده است و خانه علی و زهرا، امروز، خانه تمام شادیها و دستافشانیهاست. خدا، لبخند میزند این روز شگفت را و مرد تنهای نخلستانها، به نسل سبز این کودک میاندیشد. به نور ممتدی که سینه به سینه، تا قیامت خواهد رفت؛ «وَلَو کَرِهَ الْکافِرُون».
بیست و پنجمین روز رجب، مرثیهخوان داغ مردی است که هر لحظه زندگیاش، خنجری بود بر قلب آنان که نخل تناور امامت را سوخته میخواستند. هفتمین پنجرهای که رو به دریا باز میشد و جزر و مدّ نگاهش، زمین و آسمان را به خضوع وا میداشت. او که بر اسب خشم خویش، لگام زده بود و رودِ گذشت و مهربانیاش، همواره در دلها جاری بود.