به گزارش حلقه وصل، «عبدالله متولیان» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت:
اعتبار یک سلبریتی به میزان تعداد طرفداران اوست. سلبریتیها عمدتاً فاقد استقلال اندیشه بوده و به دلیل پایگاه و جایگاهی که از یکسو در بین مردم دارند و نیازی که صاحبان قدرت (اعم از قدرت سیاسی و اقتصادی) از سوی دیگر به نفوذ آنان دارند، همواره مورد طمع قرار گرفته و برای کسب درآمد بیشتر، جوگیر شده و در معادلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، مورد سوءاستفاده قرار میگیرند و در واقع قدرتمندان برای استثمار مردم از این چهرهها بهرهبرداری میکنند و این یک معامله دوطرفه است. سلبریتیها نوعاً برای کسب درآمد، خود را در اختیار صاحبان قدرت قرار میدهند و از این طریق «شهرت بیشتری به دست میآورند»، «با اتصال به باندهای قدرت موقعیت خود را تثبیت میکنند» و «به این ترتیب درآمد بیشتری کسب میکنند».
سلبریتیها مولود نظام سرمایهداری بوده و قدمت آنان به پیدایش نظام سرمایهداری باز میگردد. صاحبان قدرت سیاسی و اقتصادی برای سلطه بیشتر بر مردم با پشت پا زدن به شرافت انسانی، به تولید و تجارت سلبریتی در تمامی حوزههای متصور (دنیای سینما، خوانندگی، ورزش و...) پرداخته و با به کار گیری سلبریتی ها، با تغییر ذائقه مردم، ذائقهسازی و ترویج مصرفگرایی بیشتر، کالای خود را به مردم قالب میکنند. سلبریتی وقتی به شهرت رسید باید «اقتضائات نظام سرمایهداری را پذیرفته»، «به اعتقادات و باورهایش پشت پا بزند» و «با پوشیدن لباس تزویر و مردم فریبی و نفاق» در خدمت و نوکری نظام اشرافیگری و سرمایهداری درآید. سلبریتی باید دغدغه مردم، فرهنگ و ارزشها و آرمانها را داشته باشد، اما دغدغه پول، شهرت و فرنگیمآبی دارد. دنیای سلبریتی دنیای وادادگی فرهنگ خودی و دلبستگی به فرهنگ بیگانه است.
امروز چهرهسازی (سلبریتیسازی) بهویژه در دنیای مجازی به یک حرفه تبدیل شده و افراد حقیقی و حقوقی، ضمن چهره یابی و یافتن افرادی که شهوت شهرت دارند، با گرفتن پولهای کلان، آنان را نزد افکار عمومی مشهور میکنند و سپس آنان را بهعنوان کالا در اختیار صاحبان قدرت قرار میدهند. چنین انسانی پس از مشهور شدن از عدالت، پاکدامنی، شرافت، باورها و ارزشهای ملی و فرهنگ مردم فاصله میگیرد و در خدمت اشرافیگری در میآید. کنش و رفتار اجتماعی سلبریتی تمام زحمات، رنجها و مرارتهای یک ملت و مسئولان فرهنگی کشور را در راستای حفظ فرهنگ یکجا بر باد میدهد.
نظام سرمایهداری و مروجان اسلام امریکایی و مرفهین بیدرد برای تحقق مقاصد خود، سلبریتیها را بهعنوان الگو به مردم معرفی میکنند و در این راستا عملکرد سلبریتیها نشان میدهد که آنان متأسفانه هیچگاه در خدمت نظام و باورها و فرهنگ ملی نبوده و خواسته یا ناخواسته در پی نابودی سبک زندگی ایرانی اسلامی و ترویج سبک زندگی غربی بوده و در این راه به «ارزشهای ملی»، «امنیت ملی»، «منافع ملی»، «اخلاق اجتماعی»، «وحدت و انسجام ملی»، «فرهنگ و آداب و رسوم»، «نظام خانواده» و... آسیب زیادی زده و میزنند.
برای ملت قابل قبول نیست که سلبریتیها با سرمایه مردم و با استفاده از ظرفیتهای رسانه ملی به شهرت دست پیدا کنند، اما در خدمت مطامع و منافع احزاب و جریانات سیاسی و بنگاههای اقتصادی قرار بگیرند و در این راه، گاهی هم در تور سرویسهای جاسوسی بیگانه گرفتار شده و بعد از رسوایی و تحمیل خسارات فراوان، جلای وطن کرده و به دامن همان سرویس، پناهنده و لباس نوکری دشمن را به تن میکنند و مروج امپراتوری دروغ و تزویر و فریب مردم خود میشوند.
مشکل اینجاست که در کشور ما هیچ سازمان و هیچ قاعده و قانونی و هیچ خطوط قرمزی و هیچ نظام تشویق و تنبیهی برای سازماندهی، آموزش، هدایت و کنترل این دسته از افراد وجود ندارد. سلبریتی بدون هیچ محدودیتی مروج باورهای غلط میشود و به تخریب نظام خانواده میپردازد. بدون داشتن سواد و اطلاعات لازم موضعگیری سیاسی میکند و بر انتخاب مردم در انتخابات تأثیر غلط میگذارد. هیچکس با او کاری ندارد و دردناکتر اینکه گاهی اوقات برخی مسئولان و مدیران نظام به دلیل کششها و مقاصد حزبی، به جای دفاع از نظام به دفاع از سلبریتی هتاک میپردازند و نظام را متحمل خسارت کرده و سبب تخریب اعتماد مردم به نظام هم میشوند.
ما به کدام معلم اجازه میدهیم با هر لباسی که دلش میخواهد سر کلاس حاضر شود و هر آنچه که دلش میخواهد به دانشآموزان بگوید، اما سلبریتی برای انتقال القائات خود کاملاً آزاد و رها است و هیچ دستگاه و سازمانی در باره کنترل، هدایت، نظارت بر رفتار و عملکرد سلبریتی پاسخگو نیست. راننده خاطی را به روانشناس معرفی میکنیم، اما برای سلبریتیهای خاطی روانشناس سلبریتی نداریم و نتیجه این لجامگسیختگی این میشود که نهتنها از تنبیه سلبریتی خاطی خبری نیست بلکه مکرر دیده و شنیده ایم که متأسفانه اگر یک سلبریتی در مسیر فرهنگ و اهداف ملی قدمی بردارد، توسط دنیای سلبریتیها به شدت مورد هجمه قرار گرفته و هزاران انگ و برچسب به او و ناموسش حواله میشود و با منزوی کردن، او را از هستی و نان خوردن ساقط میکنند.
حقیقت این است که در کشور ما، سلبریتیها عمدتاً نهتنها در خدمت مردم و آرمانها و ارزشهای ملی و دینی نیستند بلکه آشکارا در مسیر تخریب آنها گام بر میدارند. سلبریتی باید در خدمت «آرمانها و ارزشهای ملی»، «اقتصاد مقاومتی»، «وحدت ملی»، «منافع و امنیت ملی»، «تقویت فرهنگ خدمت جهادی و انقلابی» و در مسیر «بسیج ملی علیه دشمن» باشند.
مسئولان در دستگاههای ذیربط باید با اتخاذ تدابیر لازم و ایجاد سامانهها و قوانین ضروری برای سازماندهی، کنترل و هدایت و قانونمند سازی این افراد اقدام کنند و در این راه دیدگاه امام خمینی (ره) میتواند راهگشا باشد: «تنها هنـری مـورد قبـول قـرآن است که صیقل دهنـده اسلام نــــاب محمـدی (ص)، اسلام ائمه هـدی علیهالسلام، اسلام فقـرای دردمنــــــد، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه خـوردگان تاریخ تلخ و شرمآور محرومیتها باشـد. هنـری زیبـا و پاک است که کـوبنـده سـرمایه داری مـدرن و کمـونیسـم خونآشام و نـابـود کننـده اسلام رفـاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فـرومایگـی، اسلام مـرفهیـن بـی درد و در یک کلمه اسلام امریکایـی باشـد. هنر در مـدرسه عشق، نشان دهنده نقاط کـور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، نظامی است. هنر در عرفـان اسلامـی تـرسیـم روشـن عدالت و شـرافت و انصـاف و تجسیـم تلخکامـی گرسنگان مغضـوب قدرت و پـول است. هنر در جایگاه واقعی خود، تصویر زالوصفتانی است که از مکیدن خـون فرهنگ اصیل اسلامی، فرهنگ عدالت و صفا لذت میبرند. تنها به هنری بایـد پرداخت که راه ستیز بـا جهانخـواران شـرق و غرب و در رأس آنان امریکا و شوروی را بیاموزد» (صحیفه نور جلد ۲۱ صفحه ۱٤۵ سیام شهریور سال ۱۳۶۷)