سرویس حاشیهنگاری: مراسم راهپیمایی روز جهانی قدس جمعه ۱۰ خرداد ۱۳۹۸ با حرکت مردم روزه دار به سمت دانشگاه تهران برگزار شد. راهپیمایی مردمی روز جهانی قدس همزمان با شهرها و روستاهای کشوردر تهران آغاز و با شرکت روزه داران در نماز جمعه به پایان رسید. در همین راستا روزنامه فرهیختگان با درج تیتر «مردم علیه کاسبان ترس» به بررسی حضور متفاوت مردم در این راهپیمایی و پیام آن برای کاسبان ترس داخی و خارجی پرداخته است که در ادامه میتوانید این گزارش را مطالعه کنید:
چالش شکل گرفته میان ایران و آمریکا بعد از خروج این کشور از توافق هستهای هر روز ابعاد تازهای پیدا میکند و به اصطلاح به روز میشود. بعد از آنکه آمریکا ۱۸ اردیبهشت گذشته از برجام خارج شد و سپس تحریمهای همهجانبهای را علیه ایران اجرایی کرد. بعد از بازگرداندن تحریمها حالا نوبت به آن رسیده بود که پس از فرو ریختن توافق هستهای، ترامپ ایران را وارد یک فاز مذاکراتی جدید کند، فازی که در آن همانگونه که از دوران تبلیغات ریاستجمهوری وعده داده بود، مطالبات حداکثری این کشور از ایران در جریان سه موضوع هستهای، موشکی و منطقهای بهعنوان نقاط قوت استراتژیک و بازدارنده روی میز میآمد و با خلع ید شدن جمهوری اسلامی از این سه نقطه قوت، دیگر ایران کشور خطرناک برای دنیای تکقطبی و ظالمانه آمریکا نبود و شرایط برای تسلیم هر سرنوشتی به ایران فراهم میآمد.
در این مسیر ایالات متحده آمریکا چند فاز مختلف را عملیاتی کرد تا به عبارتی مانند تکههای یک پازل تئوری فشار حداکثری بر ایران را به صورت کامل اجرایی کند. بد نیست بخشی از این فرآیند را مرور کنیم:
فاز صفر: «همانگونه که گفته شد، درگیری ایالات متحده با ایران باید از نقطهای مهم آغاز میشد و چه نقطهای بهتر از برجام، جایی که بخشی از تنشها را به حالت تعلیق درآورده بود. ترامپ با خروج از دوران تبلیغات ریاستجمهوری و بلافاصله بعد از ورود به کاخ سفید فضای همکاری با ایران را متزلزل کرده بود و در ۱۸اردیبهشت سال ۹۷ با خروج از برجام دوباره همه چالشها را به روز کرد و مساله هستهای را نیز به دیگر مسائل اضافه کرد. او همراه با این اقدام و با وجود اینکه ایران بیش از ۱۰ گزارش مهم آژانس بینالمللی انرژی اتمی را پشت سر خود داشت و با اجرای پروتکل الحاقی و اجازه انجام بازرسیهای متعدد حتی از دانشگاههای کشور اثبات کرده بود که به هیچ عنوان به دنبال توسعه برنامه هستهای و حرکت به سمت تسلیحات هستهای نیست، مدعی شد ایران به دنبال تولید تسلیحات اتمی است و با این ادعای واهی مراتب بعدی فشارها علیه ایران را برنامهریزی کرد. در این مسیر البته باید به اقدام هماهنگ صهیونیستها با او اشاره کرد. بنیامین نتانیاهو با برگزاری یک شوی تلویزیونی تحت عنوان کشف مقر فعالیتهای هستهای در تورقوزآباد مدعی فعالیتهای هستهای اعلام نشده ایران شد، فعالیتهایی که با مراجعه به مکان ادعایی، به یک قالیشویی خلاصه میشد!»
فاز اول: «بازگرداندن تحریمها مهمترین فاز در ایجاد فشار حداکثری بر ایران بود. یکبار در میانه مرداد ماه سال گذشته و بار دوم در آبان ماه تمامی تحریمهایی که در برجام نام آنها ذکر شده و تعلیق شده بود، دوباره اجرایی شد. این تحریمها البته مکملهایی هم داشت، ازجمله قانون تحریم ویزا در آمریکا و فشارهای FATF بهعنوان یک مجموعه به اصطلاح بینالمللی که خود باعث رصد اطلاعاتی تراکنشهای مالی ایران و سپس اعمال محدودیتهای جدید برای جمهوری اسلامی میشد. لازم به ذکر است استراتژی جدید آمریکا اجرای موبهموی این تحریمها بود و برای رسیدن به این هدف دو تغییر در وزارت خزانهداری و وزارت خارجه آمریکا ایجاد شد. در وزارت خزانهداری میز تحریم ایران به یک شبه اداره با قریب به ۴۰۰ کارمند تبدیل شد و در وزارت خارجه مجموعهای تحت مسئولیت برایان هوک، با عنوان گروه اقدام ایران تشکیل شد.
فاز دوم: «آمریکاییها میدانستند که اقتصاد ایران به فروش نفت پابرجاست از اینرو علاوهبر تحریمهای نفتی و مالی، انرژی مضاعفی بر بستن تمامی راههای فروش نفت ایران صرف کردند. تئوری «به صفر رساندن فروش نفت ایران» در دوران ترامپ و در زمان مسئولیت مایک پمپئو در وزارت خارجه به صورت جدی اجرایی شد و بعد از یک بازه حدودا هشت ماهه از آبان ۹۷ تا اردیبهشت ماه گذشته حلقه تحریمهای نفتی ایران کامل شد. در این هشت ماه اولا تلاش شد با اقداماتی چون افزایش تولید عربستان و امارات، وارد کردن ۶میلیون بشکه نفت ذخیره آمریکا به بازار، بههم ریختن ونزوئلا و در دست گرفتن نبض صادرات نفت این کشور و ترقیب روسیه به افزایش تولید نفت، جای خالی ایران در بازار نفت جبران شود و همزمان قیمتها نیز افزایش نیابد و ثانیا رایزنیهای گستردهای با واردکنندگان عمده نفت ایران انجام گرفت تا جایگزینی نفت ایران آغاز شود. در این ایام متناوبا معافیتهایی برای هشت کشور ازجمله چین، ژاپن، کرهجنوبی، هند و ترکیه در نظر گرفته میشد که با فرا رسیدن ماه می(اردیبهشت) این معافیتها خاتمه یافت.»
فاز سوم: «فشار بر سازوکار اروپایی حربه بعدی بود. هرچند از ابتدا معلوم بود که اروپاییها بنای اقدام همهجانبه برای حمایت از ایران را در برجام پس از خروج آمریکا ندارند اما با فشارهای آمریکا کلا عقب کشیدند و هنوز نه SPV را اجرایی کردهاند و نه INSTEX را. اروپا که با فشار ایران هر بار اقدامکی برای راهاندازی سازوکار همکاری اقتصادی با ایران میکرد در یک سال گذشته تحتفشار آمریکا هیچ کاری از پیش نبرده و مسیرهای اروپایی هیچکدامشان به ایران ختم نشده است.»
فاز چهارم: «آمریکا از فروردین سال ۹۷ تا امروز با واسطههای متعددی ازجمله عربستان سعودی و امارات، تلاش کرده بازارهای ارزی ایران را به هم بریزد. دخالت در بازارهای دبی و سلیمانیه که از مراکز اصلی تامین ارز ایران و مهمترین نقاط فعالیت تجار و صرافیهای ایرانی هستند طراحی خطرناکی بود که در سال ۹۷ زمینهساز افزایش چندهزار تومانی دلار شد و در سال ۹۸ هم قرار بود شرایط مشابهی را ایجاد کند که با هوشیاری دستگاههای مسئول در ایران کار مهمی از پیش نبرد.»
فاز پنجم: «بعد از آنکه مجموعه اقدامات آمریکا نتوانست به اهداف خود برسد، یعنی نه اقتصاد ایران فرو ریخت و نه تحت شرایط سخت اقتصادی آشوبهای پیشبینی شده در ایران به وقوع پیوست، با نزدیک شدن به سالگرد برجام گام بعدی رونمایی شد. تروریستی خواندن سپاه مهمترین گام در سال ۹۸ بود. آمریکاییها که گمان میکردند بخش مهمی از اقتصاد ایران در دست سپاه پاسداران است، فاز تحریم این نیروی رسمی نظامی را تکمیل کردند و پس از تحریمهای کاتسا، اینبار رسما سپاه را در «بلک لیست» قرار دادند. این اقدام البته به سرعت از سوی نظامیان این کشور که نگران شرایطشان در منطقه بودند، تحت عنوان یک اقدام رسانهای معرفی شد.»
فاز ششم: «فاز عملیات نظامی که صرفا یک اقدام تبلیغاتی بود یعنی با بالاگرفتن درگیریهای آمریکا در مدیترانه و آبهای نزدیک به چین و کره بخشی از نیروی نظامی مستقر در منطقه تخلیه شدند و چندی بعد به میزان کمتری از میزان قبلی، به خلیجفارس و دریای عمان بازگشتند. در این شرایط با ورود یک سامانه پاتریوت به جای چهار تای قبلی یا جایگزینی ناوگان هواپیمابر آمریکا رسانهها تبلیغات گستردهای را برای فشار و تهدید ایران آغاز کردند و گزینه نظامی را عملیاتی جلوه دادند. با واکنش ایران اما این فاز هم به سرعت به نقطه پایانی رسید و حتی مایک پمپئو برای رساندن این پیام به ایران که «آمریکا بنای درگیری نظامی ندارد» راهی بغداد شد.»
فاز هفتم: «بعد از ناکامی آمریکا در تحریم، تهدید و... به ناگاه ادبیات ترامپ تغییر کرد و به جای تندیها قبلی از مذاکره با ایران، بزرگی ایران و اینکه بنای تغییر رژیم و حتی تغییر افراد را ندارند سخن گفت. آمریکا در این ایام حداقل پنج میانجی را واسطه مذاکره با ایران کرد. عراق، عمان، پاکستان، سوئیس و آلمان کشورهایی بودند که برای این هدف واسطه شدند و ژاپن بهعنوان گزینه آخر مطرح شد. ترامپ مهمترین سخنان خود درباره مذاکره را در نشست خبری با نخستوزیر این کشور مطرح کرد و رسانهها بلافاصله گفتند که شینزوآبه برای سفر به ایران در ایام پایانی خردادماه آماده میشود. حالا و در این روزها در فاز آخر هستیم، فازی که به نظر میرسد مانند بخشهای قبلی به نتیجه نخواهد رسید.»
این فاز البته متفاوت از دیگر اقدامات آمریکاست و احتمالا امید بیشتری نیز به آن بستهاند. در این میان اما شاید سوال مهم این باشد که چرا مذاکره امیدوارانهترین گزینه برای آمریکاییها و خطرناکترین گزینه برای ایران است؟ پاسخ پیچیده نیست، چند دلیل را با هم مرور کنیم:
یک: مواضع متناقض ترامپ هم با اظهارات گذشته خودش هم با اظهارات دیگر مقامات رسمی کاخسفید، بیانگر این است که به هیچ عنوان ایده مذاکره با ایران ایده قابل اعتمادی نیست. به این دو اظهارنظر که برای همین یکی، دو روزه و بعد از طرح نرم مذاکره است، دقت کنید: مورگان اورتگاس، سهشنبه گذشته و در نشست خبری با خبرنگاران میگوید: «کارزار فشار حداکثری بر ایران همچنان ادامه مییابد. پرزیدنت ترامپ و وزیر خارجه پمپئو این هفته گفتهاند هر وقت رهبری ایران آماده مذاکره باشد، آنها هم آمادهاند. یک سال پیش وزیر خارجه ایالات متحده ۱۲ شرط اعلام کرد. اگر آنها این شروط را جدی بنگرند، ما هم آماده مذاکره هستیم.» این اظهارنظر نشان میدهد آمریکاییها به هیچ عنوان از موضع اصلی خود که همان ۱۲ شرط پمپئو است کوتاه نیامدهاند. ۱۲ شرطی که درصورت اجراییشدن نه نامی از جمهوری اسلامی و نه حتی نامی از ایران بهعنوان یک کشور مستقل باقی میگذارد.
دو روز بعد از این اظهارات حرفهایی از دونالد ترامپ شنیده شد که شاید بخشی از پشتپرده اظهارات وی در توکیو بود. دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، پنجشنبه گذشته در جمع گروهی از خبرنگاران به صراحت گفت بهدنبال تحقق ایران تضعیفشده است و حتی بنا دارد چین را نیز به سمت چنین هدفی سوق دهد. او گفت: «بهخاطر تعرفههای ما، چین در حال تبدیلشدن به کشوری ضعیف شده است، درست مانند ایران که بسیار ضعیف شده و حالا ایران هم خواهان توافق است.» اظهارات ترامپ بهخوبی نشان میدهد او بهدنبال تسلیمشدن ایران پای میز مذاکره است و تنها تصوری که از مذاکره دارد، تحمیل شروط آمریکا و قبول از سوی ایران است.
دو: امروز در ایران وحدت جمعی مقابل آمریکا شکل گرفته، وحدتی که در مسئولان با اقدامات ۶۰ روزه تبلور یافته و میان مردم با قطع امید از مذاکره با ایالات متحده تحتتاثیر تجربه برجام است. حالا آمریکا امید دارد این وحدت که احتمالا باعث تقویت ایران در عرصههای مختلف بهویژه مساله اقتصادی خواهد شد را با پیشنهاد مذاکره متزلزل کند و دوباره با استفاده از جریان خودباختهای که در هر شرایطی معتقد به امتیازدهی به آمریکا برای کاهش تنشهاست، جامعه را وارد خوف و رجای مذاکره اینبار با دونالد ترامپ کند و این شبهه را ایجاد کند که ممکن است مشکلات اقتصادی از راه مذاکره مرتفع شوند، چنانکه مقامات آمریکایی بارها گفتهاند که راهحل مشکلات اقتصادی ایران در مذاکره با آمریکاست.
سه: ایران امروز در شرایطی است که اگر اقدام کند تنها ظرف چند ماه (طبق اعلام شورای عالی امنیت ملی با اقدامات برنامهریزی شده برای بازههای ۶۰ روزه) میتواند به شرایط پیش از برجام بازگردد و دوباره توان هستهای خود را بهعنوان یک قدرت بازدارنده معرفی کند. این شرایط درست است که ایران را به ماقبل برجام برمیگرداند، اما واقعیتی که از ایران پیشروی آمریکاست با سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ متفاوت خواهد بود. زمانی که ایران دوباره به شرایط ماقبل برجام برگردد، تمامی تحریمها بازخواهند گشت، ولی ایران هم راه دور زدن تحریمها را یاد گرفته است، هم بخش مهمی از منطقه غرب آسیا را به جغرافیایی استراتژیک خود اضافه کرده است و دیگر یک کشور با محدوده مشخص نیست که بتوان بهسادگی آن را محاصره کرد یا آن را وارد یک منازعه نظامی کرده تا زمینگیر شود. آمریکاییها امروز به این مساله واقفند و از اینرو گزاف نیست که بگوییم آمریکاییها برای جلوگیری از اضافهشدن قدرت هستهای به قدرت منطقهای و موشکی ایران، بهدنبال مذاکره هستند نه بهخاطر تقویت اقتصادی ایران یا کاهش تنشهای امروز.
چهار: تجربه کرهشمالی امروز در مقابل ایران قرار دارد. آمریکای ترامپ نشان داده که به هیچ عنوان اهل تعامل نیست و تنها مذاکره را برای فشار بیشتر میخواهد. در کره، آمریکا با عملیات روانی وارد شد، تهدید نظامی کرد، مذاکره که آغاز شد چندبار آن را تعلیق کرد و سپس با یک توافق کره را قدری به عقب راند، ولی در مقابل حتی تحریمهای خود را متوقف نساخت.