سرویس حاشیه نگاری _ حسن قنبری: سرو زیر آب آخرین ساخته محمدعلی باشه آهنگر ، قصه ای را با مضمون شناسایی شهدای سال های دفاع مقدس و مسائل پیرامون مشکلات و روابط خانواده های این عزیزان در ژانر کاملا ایرانی دفاع مقدس روایت می کند ، اثری که در ادامه مسیر ساخته های پیشین کارگردانش قرار گرفته است و به نوعی این فیلم را می توان بلوغی بر بیداری رویاها و سپس ملکه دانست.
سرو زیر آب چند ویژگی بسیار مهم دارد ، نخست کارگردانی قدرتمند محمدعلی باشه آهنگر است ، مسائل پس از سال های جنگ اغلب وجهه جذابی برای تماشاچی به عنوان مخاطب عام در سینماها نداشته و تعداد بسیاری از آثار با این موضوع و محتوا به ورطه شعار و زیاده گویی دچار شده اند و تعدادی انگشت شمار اثر از سینمای پسا جنگ با موفقیت خارج شده و در اذهان مخاطب جاودانه شده اند و می توان گفت باشه آهنگر در طی سال های پرداختنش به این بخش از مسئله جنگ علاوه بر رسیدن به لحظات قصه پردازی نحوه کارگردانی و پردازش تصاویر این موضوع را هم به خوبی شناخته و به خوبی فیلمش را از سقوط به منجلاب کسالت ، یکنواختی ، شعار و یا حتی دروغگویی باز می دارد. محمد علی باشه آهنگر را می توان از آن دست کارگردانانی دانست که قاب تصویر ، میزانسن به عنوان دکور و چینش عوامل ، رنگ و نورپردازی برایشان اهمیت بسیاری دارد و در تلاش بر این اتفاق هستند تا طی یک حرکت گروهی و دقیق با سایر عوامل، تصاویری خوش فرم و کلاسیک را متناسب با آنچه از روانشناسی سینما در بیان هدف خود قرار داده اند خلق کنند.
سرو زیر آب برخلاف اغلب آثار مشابه ژانر و مضمون «شهدا و خانواده هایشان حین و پس از جنگ» خود که فقط سعی بر نمایش تصویری ضعیف از زندگی و رنج این خانواده ها و افراد دارند، کاملا قصه گو است و داستانی با مولفه های کلاسیک در ابتدا ، میانه و پایان دارد و اغلب اوقات پا را حتی فراتر از خاصه ژانر خود می گذارد و مسئله را همزمان با ویژگی های ماجراجویانه کاراکترهایش ، پلیسی و اسرارآمیز نیز می کند و این لحظات درست همان اتفاقات مهم و متفاوت این فیلم با سینما و آثار مشابه خود است ، باشه آهنگر این بار و پس از پرداختن به همسران شهدا در بیداری رویاها به معراج شهدا وارد شده و مسئله ای انسانی-عاطفی را در برخورد با این خانواده ها تحت تاثیر احساسات شدید افراد به یک نقطه اوج تقریبا خطرناک تبدیل می کند. خط اصلی داستان سرو زیر آب به بی تجربگی و تحت تاثیر احساسات قرار گرفتن یکی از عوامل معراج پرداخته که وارد فضایی تنش آلود برای اثبات بی گناهی اش و همچنین روابط قومیت های ملی مذهبی ایرانی با یکدیگر می شود. فیلمنامه سرو زیر آب همچون بیداری رویاها و ملکه در جستجوی حقیقت است ، حقیقتی که گاه از فلسفه انسانیت پیروی می کند و گاه ضد جنگ است و گاه دفاع از خاک وطن و جان سپردن برای آن را امری با شکوه تصویر می کند ، یکی از مهمترین و درخشان ترین لحظات سرو زیر آب مربوط به دیالوگی است که رضا بهبودی در نقش جهانگیر کرامت به بابک حمیدیان در نقش جهانبخش کرامت می گوید که به نوعی آن را می توان درون مایه و اصلی ترین هدف تمام لحظات سرو زیر آب دانست؛ «دنبال کدام سیاوش باشم ، لر یا زرتشتی» و جهانبخش در پاسخ به برادر بزرگترش به او می گوید: در جستجوی حقیقت باشد. دو بردار در این سکانس نمونه جذابی از تقابل نسل ها ، تجربه دوران و خامی جوانی هستند که موازی پیش نمی روند و در نقطه شهادت جهانگیر به یکدیگر گره می خورند و جوان خام را پخته می کنند.
فیلمنامه سرو زیر آب سرشار از اسراری است که پی در پی هم مطرح می شوند و هر یک احوالاتی را در کاراکترهای فیلم ایجاد می کنند که کارگردان بر اساس داشته ها و دانسته هایش از سینما به خوبی این لحظات را در قاب تصاویر به یکدیگر گره می زند ، اولین لحظه افشای اشتباه و راز قصه در بایگانی معراج و کلوزآپ های جهانبخش، سکانس های گفتگو و جلسه میان مسئولین معراج شهدا در چینش میزانسن و قرارگیری پرسوناژها در مختصات خاص کادر دوربین و دیالوگ های مهم آن ، گفتگوی میان ابوالقاسم حسینی با بازی هومن برق نورد و جهانبخش در نبود نور و قاب های های اَنگل در شخصیت پردازی روحانی جهانگیر ، بُهت و کلافگی های سرگرد با بازی درخشان مسعود رایگان با قاب های لو اَنگل و میزانسن های جذاب از معراج شهدا و شیشه های رنگی سالن تاریک تا درخشان ترین سکانس فیلم با بازی مهتاب نصیرپور و بیان داغ دل مادرانه ای که پایان ندارد؛ همگی از تسلط و چیرگی سازنده اثر بر لحظات قصه و فیلمنامه اش خبر می دهند.
سرو زیر آب از آن دست فیلم هایی است که موسیقی متن نقش به سزایی را در آن ها ایفا می کند ، موسیقی فیلم با ساخت و اجرایی درخشان از بهزاد عبدی گاهی رازآلود و سوسپانس می شود ، گاهی مخاطب را درگیر احساسات مادرانه می کند و گاهی حماسی و جذاب قهرمان قصه را به سمت هدفش که همان پایانی بر سرگشتگی های آدمی است هدایت می کند.
علیرضا زرین دست بعنوان مدیر فیلمبرداری این اثر این بار هم به خوبی کادر های روانشناسی شده اش را از سینما به قصه جذاب سرو زیر آب پیوند زده است و به گونه ای نقشی مکمل بر کارگردانی اثر ایفا کرده است ، تقریبا اغلب قاب های مدیوم شات زرین دست ساختاری کلاسیک و هندسی را رعایت کرده اند و قرینگی مناسبی را بر اساس نمایش لحظات قصه ایجاد کرده اند اما نکته ای که نباید از پرداختن به آن غافل ماند تفاوت ساختار لانگ شات های جذاب این فیلمبردار کهنه کار با اثر قبلی اش ملکه است ، لانگ شات های ملکه همگی در خدمت شخصیت های قصه هستند و از نگاه نقش کاراکترها در قصه به درستی و با دقت ایجاد شده اند اما لانگ شات در سرو زیر آب نگاه و وابستگی ای به کاراکترها و حتی بخش عمده ای از قصه ندارد و بیشتر هنرمندانه و به مثابه نوعی اثر هنری چون تابلو و عکاسی می ماند که بیشتر سعی بر این دارد تا تحت تاثیر مسئله حضور اقوام ایرانی این خاک وسیع و گسترده را به تصویری جذاب بدل کند و نبود این اتفاق نیز تاثیری بر درخشان ترین لحظات روانکاوانه فیلم و قصه ندارد.
سرو زیر آب بر مبنای داستانک های پیوسته اش چندین شخصیت متفاوت خلق می کند ، کاراکترهایی که به بلوغ می رسند و مخاطب را بازی درخشان خود همراه می سازند ، بابک حمیدیان اصلی ترین شخصیت قصه است ، قصه ای که قهرمان واحدی به معنای ساختار کلاسیک قصه پردازی ندارد و در طی مسیر روند فیلم و قصه گاهی از میزان حضورش به صلاحدید کارگردان کاسته می شود و بر بار زمانی و حضور بالغانه دیگر کاراکترها افزوده می شود اما در نهایت و با سکانس های گفتگو با سرگرد در اتاق جهانگیر و تدفین شهید زرتشتی که رازی است بر پایان فیلم اوج نبوغ و بلوغ هنری و کاری خود را در شیوه نقش آفرینی اش به تصویر می کشد ، جوانی به حقیقت رسیده اما سوخته و غم دیده ، رضا بهبودی در نقش جهانگیر کرامت یکی از درخشان ترین هنرپیشگان این اثر است ، شخصیتی که روایتی موازی با قصه اصلی نیز دارد و در پی همسر گمگشته اش از حادثه کشتار حجاج بیت الله الحرام است ، غم درونی جهانگیر و اعتقاداتش که هیچگاه به نزدیکی مرزهای شعار هم نمی رسد جذاب ترین شخصیت این فیلم را از دیدگاه روانشناسی قصه خلق می کند. مسعود رایگان همان کاراکتر ارتشی همیشگی برای فیلم های باشه آهنگر است که ستون محکم گروه است و کاردان و پدرانه ترسیم و تصویر شده است ، اما سه شخصیت دیگر فیلم از درخشان ترین پرسوناژهای سینمای ما هستند که حقیقتا عبوری بدون بیان حضورشان ظلمی دیگر به این فیلم حرفه ای و جذاب است ، مادر زرتشتی با بازی مهتاب نصیرپور ، گودرز برادر شهید لُرستانی با بازی شهرام حقیقت دوست و ستاره اسکندری در نقش همسر شهید لرستانی که تمام لحظات با بازی بدون گفتارش بار رازآلودگی بخش اعظمی از فیلم را به دوش می کشد.
در پایان این یادداشت به این بخش از ساختار فیلم و فیلمنامه اش نیز باید اشاره کرد که به نوعی ضعف هر دو بخش ذکر شده آن است ، تقریبا یک سوم پایانی سرو زیر آب دچار نقصان و آشفتگی شدیدی است ، مخاطب احساس می کند قصه پس از جملات مادر شهید زرتشتی ، و پدر شهید لرستانی به خیریت و پایانی رسیده است ، اما از سویی بی خبر از جهانگیر است که عازم خاک عراق و منطقه حمرین شده است ، در واقع این بخش نقصان طراحی دکوپاژها و تدوین توسط کارگردان است؛ تنه قصه اصلی در نبود شخصی که قرار است پرده از راز پایانی فیلم بردارد به پایان می رسد و خانواده ها بطور کلی از فیلم کنار گذاشته می شوند و سازندگان اثر گویی قصه ای دیگر را با حکایت منطقه آب بند و سرو زیر آبش به تصویر می کشند که خسته کننده است و از تنه اصلی قصه فاصله دارد و کارگردان با بازی خودش در سکانس های پایانی به سختی آن را به قصه و فیلم وصله زده است.
در نهایت سرو زیر آب قصه ای متفاوت و جذاب را از دل مسئله ای که شاید رویکرد تجاری و مخاطب محور ندارد خلق کرده است اما حقیقتا مشخص نیست کدام سیاست و طرز فکر فیلمی با این ویژگی ها و پروداکشن جذاب و گسترده را از روند نگاه و چشم های مخاطب دور کرده و اجازه دیده شدن را به آن نداده است.