به گزارش حلقه وصل: وحید جلیلی در یادداشتی نوشت: در مواجهه با تحولات منطقه، ذکری اگر باید گفت؛ «سبحان الله»، است.
۱۴ ماه پس از ۷ اکتبر؛ ظلمها و مصیبتها و جنایتها البته به عینالله است و در مرئی و منظرِ ملکوت.
همانطور که مومنان «متی نصرالله» میگویند و گاه گلایه یا تعجب میکنند که: «عجب صبری خدا دارد!» و چه بسا در دل میپرسند: «پس کی نصرت خدا میرسد؟»؛ ملکوت هم با تعجب بیشتر و گلایه شدیدتر میپرسد: «مالکم لا تقاتلون»؟
«مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انْفِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ ۚ أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ ۚ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ»
دو پرسش یکی از زمین به آسمان میرود و دیگری از آسمان به زمین نازل میشود.
تقاطع این دو پرسش جایی است که «دین » معنا مییابد.
دین صرفاً عهدهدار تبیین کارهایی که خداوند به قدرت خود میکند، نیست بلکه شاید مهمتر از آن، دین عهدهدار تبیین کارهایی است که خدا به حکمت و سنت خود، نمیکند!
«سبحان الله» خدا را از دو چیز مبرا میکند: ضعف و ظلم.
خدا ناتوان نیست از اینکه ظالمان را ناکام بگذارد و مانع نشدنش از ظالمان را نشانِ قدرتِ طواغیت در برابر خدا و عجز عرش نباید دانست و این از بدیهیات و اوّلیات توحید است.
اما از دیگر سو خداوند - برخلاف انسانها - در این مظالم شریک نیست و مانع نشدنِ تکوینیاش از جنایاتِ ظالمان، نشان رضایت او به ظلم یا تاوان نداشتن ستم برای ستمکاران نیست.
«سبحان الله» یعنی مشارکت در ظلم و رضا دادن به ستم را از خدا نفی باید کرد و مقصر را نه در آسمان، که در زمین باید جست.
«سبحان الله»؛ نافی ادعای مارکسیستهاست که گفتند: دین؛ پذیرندگان جور را مأجور؛ و تاوانِ ستم در این جهان را معلق و موکول به جهان دیگر میکند.
چگونه میتوان چنین روایتی از دین را پذیرفت در حالی که کتاب خدا پر است از: «و قاتلوا ائمه الکفر» و «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتالِ» و «وَ قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقاتِلُونَكُمْ» و «الا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ» و «وَ قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ» و... .
البته مؤمنان مأمور به دعا هستند و مؤمنی که دعا نکند در دینش شک باید کرد و صد البته همان مؤمنان؛ مأمور به جهاد و قتال هم هستند و مؤمنی که فریضه بودن جهاد را - در عمل - انکار کند، متدین واقعی نیست و در ایمانش تردید باید کرد.
دعا آمدهست که مومنان را در انجام ماموریتهایشان قویتر کند نه آنکه جایگزین جهاد و قتال و تعاون و تواصی و امر به معروف و نهی از منکر و قیام باالقسط و قوامیتِ لله شود.
دعا نیامده است که دین را از دل جامعه و میدان و اقتصاد و سیاست و دفاع و... جمع کند و به کنج خلوت، راضی سازد.
از بالاترین دعاهای اولیای خدا «اللهم تقبل منا هذا القربان» است.
کار دعا صرفاً نازل کردن آسمان به زمین نیست که بالا بردن زمین تا آسمان هم هست.
آنها که بضاعتی و توشهای برای دعای «تقبل منا» ندارند؛ نمیتوانند دائماً «اَنزِل علینا مائده من السماء» بخوانند.
اتوبانِ عرش و فرش؛ مُلک و ملکوت دو طرفه است و آنها که یک سوی این اتوبان را با نگاه ناقص خود به دین و دعا، مسدود کردهاند، نمیتوانند متوقع فعال بودن طرف دیگر باشند.
اگر ما از پیشروی نکردن قوای ملکوت تعجب میکنیم، در عرش هم شگفتی از عقبنشینیهای غیر تاکتیکی ما موضوع بحث است و درباره آن هشدارهای خطیر و اکید داده میشود: «وَمَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزًا إِلَىٰ فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ»
خدا برای آزادی فلسطین باید چه امکاناتی به مسلمانان میداده که دریغ کرده است؟
نزدیک به ۲ میلیارد جمعیت و بیش از ۵۰ کشور اسلامی.
اختصاص عمده منابع انرژی جهان از نفت و گاز و بسیاری معادن به کشورهای اسلامی.
قرار گرفتن مهمترین تنگههای سوقالجیشی جهان از تنگه هرمز تا باب المندب تا داردانل تا کانال سوئز تا جبل الطارق و... در اختیار مسلمانان
حمایت افکار عمومی و عواطف بشریت در سرتاسر جهان از مظلومان غزه
انگلستان جزیرهای است با وسعت ۱۳۰ هزار کیلومتر مربع در نزدیکی قطب شمال.
تقریباً به اندازه استان یزد و کوچکتر از استان کرمان.
با مساحت کمتر از یکچهارم افغانستان، سومالی، ماداگاسکار و بوتسوانا. کمتر از نصف گابن و بورکینافاسو. یکچهاردهم اندونزی و یکدوازدهم ایران.
بدون هیچ کدام از امتیازات ارضی و مرزی و مادی و معدنی و سوقالجیشی پیش گفته.
هرچه در تاریخ و جغرافیای جهان معاصر بیشتر غور کنیم عمق «سبحان الله»هایمان ژرفتر خواهد شد.
حالا که به مرحله پاسخگویی و تعیین سهم تقصیرها در تداوم جنایات رژیم صهیونی رسیدهایم منصفانه و صادقانه ببینیم ملکوت باید پاسخگوی ما باشد یا ما پاسخگوی او؟
بیش از ۴۰ هزار مسلمان در غزه قتل عام شوند و در بسیاری از کشورهای اسلامی حتی یک گوجه فرنگی گندیده به دیوار سفارت رژیم صهیونی و پشتیبانان غربیاش اصابت نکند؟!
مسلمانان اتفاقاً اگر میخواهند نجات پیدا کنند نه تنها نباید تسبیحهایشان را کنار بگذارند و اسلحه به دست بگیرند، بلکه باید در کنار سلاحها و ابزارها و امکانات و امتیازات و فرصتها و ظرفیتهای لاتعد و لا تحصییشان تسبیح بگویند.
شاید هیچ ذکری به اندازه «سبحان الله»؛ مسلمانان را به مسیر هدایت و صراط مستقیم رهنمون نکند.
ذکری که ضعف و ظلم را از ملکوت سلب و به ایمانهای ناقص و امکانات کاملِ امت الصاق میکند.