به گزارش حلقه وصل: در سالهایی که خاک سوریه به جولانگاه تروریستهای چندملیتی داعش تبدیل شده بود، بخشهای بسیاری از کشور سوریه به تصرف تکفیریها در آمده بود و حتی گفته میشد که گلولههای داعش به دیوارهای کاخ ریاستجمهوری سوریه نیز برخورد میکرد؛ دولتهای مختلف در دنیا یکصدا خواستار رفتن اسد بودند و برای سقوط دولت سوریه تلاش میکردند. اما «بشاراسد» کشور خود را ترک نکرد و نشان داد که در سوریه ریشه دارد و آن کسی باید برود که به آن کشور تعلق ندارد.
عباس عراقچی، وزیر امورخارجه کشورمان نیز در دیدار با رئیسجمهور سوریه عنوان کرده است که روحیه و شجاعت بشاراسد، تحسینیرانگیز است.
شاه انسان شجاعی نبود!
اما محمدرضا پهلوی دو مرتبه از ایران گریخت و کشور را رها کرد و در واقع میتوان گفت که از روحیۀ شجاعت بهرهمند نبود. ویلیام هیلی سالیوان، آخرین سفیر آمریکا در ایران نیز در کتاب «مأموریت در ایران»، از شاه بهعنوان «مردی ترسو» یاد کرده است.
همینطور علیرضا زادبر، استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ معاصر، در این باره میگوید: فرار محمدرضا پهلوی از کانون بحران سابقهدار است؛ شاه فقط در ۲۶ دی ۱۳۵۷ فرار نکرده و درسال ۱۳۳۲ که بعداز درگیری با مصدق شکست میخورد نیز از کشور فرار میکند. روحیۀ سیاستمداران مهم است؛ آیا آدمهای شجاعی هستند؟ آدمهای نترسی هستند؟ آدمهای اهل خطری هستند؟ محمدرضا پهلوی از لحاظ شخصیتی، بحرانگریز بود».
در کتاب «کاخ تنهایی» که برگرفته از خاطرات ثریا اسفندیاری، همسر دوم محمدرضا شاه نیز چنین آمده است: «عصر دیروز، یعنی ۲۴ مرداد ۱۳۳۲، کودتای اول آمریکاییها علیه دکتر مصدق شکست خورده بود و نعمتالله نصیری، حامل حکم عزل مصدق، دستگیر شده بود. محمدرضا پهلوی برای در امان ماندن از عواقب شکست کودتا، از چند روز قبل در شمال به سر میبرد و حالا به فکر فرار از ایران افتاده بود. اوآنقدر ترسیده بود که یادش رفت زنش را سوار کند! پس هواپیما دوباره پایین آمد و ثریا هم سوار شد».
شاه برای فرار تمرین میکرد
شاه آنقدر از روحیۀ شهامت و شجاعت بیبهره بود که به گفتۀ مقامات بلندپایه حکومت پهلوی، برای در امان ماندن جانش در مقابل تهدید، یک طرح امنیتی برای تمرین فرار از ایران برای ترتیب داده بودند.
حسین فردوست، رئیس دفتر ویژه اطلاعات و سازمان بازرسی شاهنشاهی، در خاطرات خود، مینویسد: «یکی دیگر از وظایف سازمان بیسیم طرح خروج اضطراری محمدرضا از کشور بود. یعنی شرایطی که محمدرضا باید سریعاً از کشور می گریخت. برای این منظور زمین مناسبی در جاده تهران - قم (حدود كهريزک) تهیه شد که برای نشستن يک هواپیمای دوموتوره کافی بود. برای تمرین عملیات فوق هر ۹ ماه يا يك سال خلبان مأمور این کار از انگلستان به تهران می آمد. ستاد مرکزی بی سیم پیشنهاد کرد که لازم است سازمان با افسری از نیروی هوایی در تماس باشد و وی هیچگاه عوض نشود. رئیس MI6 سفارت نیز در این امر مصر بود. لذا مسئله را با ارتشید خاتمی مطرح کردم و او پس از کسب اجازه از محمدرضا، سرلشکر آذربرزین که سپهبد شد را معرفی کرد و گفت: این فرد همیشه در تماس با شما باشد چون مورد اطمینان است...
...از آن پس هرگاه خلبان انگلیسی به تهران می آمد فروزین به اطلاع آذربرزین می رساند و او در جلسات ستاد مرکزی شرکت میکرد آذر برزین تسهیلات لازم را فراهم می نمود و سپس چند پرواز شبانه در بدترین شرایط جوی هوای ابری یا بارانی با دید کم در زمین فوق انجام میشد و از چند چراغ نفتی برای تعیین حدود باند فرودگاه استفاده می شد. قرار بود که محمدرضا با هلی کوپتر به محل فوق رسانده شود و هواپیما به محل تعیین شده پرواز کند. گفته می شد که اگر تمام ایران تصرف شود محمدرضا به پاکستان خواهد رفت و اگر فقط شمال کشور اشغال شود به جزیره کیش یا یکی از جزایر خلیج خواهد رفت».
خاطرات حسین فردوست، کتاب ظهور و سقوط پهلوی، صفحه ۳۶۲.
البته به غیر از فردوست، تیمسار آذربرزین، جانشین نیروی هوایی ارتش شاهنشاهی نیز در یک مصاحبه به این موضوع اذعان کرده و گفته است که یک طرح برای تمرین فرار شاه وجود داشت.