به گزارش حلقه وصل، پرونده سوپرانقلابیها: درک مفهوم مصلحت اندیشی در فهم رفتار سوپرانقلابیها جایگاه مهمی دارد. بسیاری از مدعیان انقلابیگری مصلحت اندیشی را به عنوان یک امر مذموم میپندارند؛ گاهی مصلحت اندیشی معادل محافظهکاری تلقی میشود و از این جهت ضدیت با مصلحت اندیشی عین انقلابیگری جلوه میکند و از آن طرف در دل همین نظام برآمده از انقلاب، نهادی با عنوان مجمع تشخیص مصلحت نظام وجود دارد که نقش کلیدی در موضوعات مهم کشورمان ایفا میکند. چگونه این رویکردها قابل جمع است؟
محافظه کار کیست؟
رهبرانقلاب سال ۸۴ در دیدار رئیس جمهوری و اعضای هیات دولت در توضیح تفاوت عقلانیت و محافظه کاری میفرمایند: «محافظه کار، طرفدار وضع موجود است؛ از هر تحولی بیمناک است؛ هرگونه تغییر و تحولی را برنمیتابد و از تحول و دگرگونی میترسد».
محافظه کاری در این نظام فکری در مقابل تحول قرار میگیرد. از همین منظر است که ایشان سال ۷۹ در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه امیرکبیر هم میفرمایند: «محافظهکاری و اکتفای به آنچه که داریم و نداشتن همت و بلندپروازی در همهی زمینههای فکر و فرهنگ، قتلگاه انقلاب است.»
کدام مصلحت اندیشی خوب است؟
سال ۷۹ در دیدار جمعی از تشکلهای دانشجویی با رهبرانقلاب یکی از دانشجویان میپرسد: «شما (رهبرانقلاب) میگویید دانشجویان مصلحتاندیش نباشند. حالا ما آرمانگرا، پس چرا گاهی اوقات بعضی از دستگاههای اجرایی مصلحتاندیشی میکنند؛ این دو چگونه قابل جمع هستند؟
رهبرانقلاب در پاسخ به این سوال میفرمایند: «من این نکته را بگویم که مصلحتاندیشی بد، منفی و ضدّارزش نیست. مصلحتاندیشی یعنی دنبال مسألهای که مصلحت است، رفتن. اینکه موضوع بدی نیست. این را بدانید که دستگاه اجرایی کشور در تعامل بسیار دشوار خود در دنیا، بر سر دوراهیهایی قرار میگیرد که مجبور میشود مصالحی را در نظر بگیرد؛ چون اداره کشور و کار اجرایی، کار خیلی سختی است. مثال آن، این است که وقتی کسی از پای تلویزیون کوهنوردی را میبیند که با زحمت و قدم به قدم جلو میرود، با خودش میگوید: یک ذرّه زودتر و تندتر قدم بردار تنبل! او پای تلویزیون نشسته، در آن ارتفاع چندهزار متری و در آن وضعیت قرار ندارد که ببیند این کار چقدر عملی است.
همین مثال بر کسی که مسابقه کشتی یا فوتبال را از تلویزیون میبیند، صدق میکند. حتماً دیدهاید که گاهی اوقات بعضی از تماشاگران فوتبال، دائم به بازیکنها و تیمهای مورد علاقه خود دستور میدهند: تنبل بزن! شوت کن! به هرحال، کار اداره کشور کار سختی است و البته مصلحت، هیچ اشکالی هم ندارد؛ ما به آنها ایراد نمیگیریم. البته حواسمان هم جمع است که آنها همیشه غرق در مصلحت نشوند و بنده با توجه به مسؤولیتم به این موضوع توجّه میکنم.
مصلحت اندیشی مسوولان و آرمانگرایی جوانان
آنچه از سخنان رهبرانقلاب مشخص میشود این است که جوانان باید آرمانگرا باشند و مسوولان باید مصلحتاندیشی درست را سرلوحه کار خود قرار دهند. ایشان در همان دیدار سال ۷۹ با دانشجویان میفرمایند:
«اگر شما جوانان نگاه به قلّههای آرمانی را کنار بگذارید، برآیندِ غلطی بهوجود خواهد آمد. برآیندِ آرمانگرایی شما و چالش مسؤولان با مصلحتها، برآیند معتدل و مطلوبی خواهد شد؛ اما اگر شما هم دنبال مصلحتگرایی رفتید و گرایش مصلحتاندیشانه - یعنی صددرصد با واقعیتها کنار آمدن - وارد محیط فکری و روحی دانشجو و جوان شد، آنوقت همه چیز بههم میریزد و بعضی آرمانها از ریشه قطع و گم خواهد شد. دانشجویان نباید آرمانگرایی را رها کنند. توقّع من از شما عزیزان این است که پایههای معرفتی خودتان را در همه زمینهها عمیق و مستحکم کنید.
یکی از کارهای بسیار مهمّی که مورد اشاره بعضی از دوستان هم بود، این است که شما میتوانید در سه زمینه علم، عدالتخواهی و آزاداندیشی کار تئوریک کنید. این کار تئوریک را میتوانید در زمینه جنبش تولید علم یا در زمینه عدالتخواهی انجام دهید. مثلاً در زمینه عدالتخواهی، میتوانید قانون اساسی را مطالعه کنید و ببینید اگر ما بخواهیم عدالت اجتماعی را با همان مفهوم متعارفی که همه میفهمیم، تحقّق ببخشیم، باید از کدام دستگاهها چه توقّعهایی داشته باشیم.»
سوپرانقلابیها چگونه مصلحت اندیشی را به مسلخ میبرند؟
نقشی که یک دانشجو و جوان باید ایفا کند با نقشی که یک مسوول باید ایفا کند متفاوت است. جوان انقلابی مطالبهگرِ آرمانها است و این از ذات جوانی او میجوشد و اتفاقا این مطالبهگری میتوانند انرژی جامعه باشد برای حرکت به سمت آرمانها. از سوی دیگر مسوولان امر در پیشبرد امورد جامعه و نظام باید با واقعیتهای جامعه درگیر شوند.
مسوولان در حقیقت متولی یک حرکت هستند که نقطه شروع این حرکت از واقعیتهای موجود شروع میشود و به آرمانها ختم میگردد. لازمه چنین حرکتی در نظر گرفتن واقعیتها است که نهتنها خوب است بلکه ضروری است. نمیتوان بدون درک از واقعیتها حرکت درستی را به سمت آرمانها تنظیم کرد.
اما چه زمانی این مصلحتاندیشی میتواند تبدیل به یک مصلحت اندیشی بد شود؟ پاسخ همان ابتدای گزارش آمده است. زمانی که این مصلحت اندیشی تبدیل به محافظه کاری شود. به این معنا که وقتی به واقعیتها نظر میکنیم خود را تسلیم آن واقعیتها بدانیم و امکان تحول را منتفی بدانیم.
سوپرانقلابیها دو حالت دارند: یا به طور تفریطی مصلحت اندیشی را مذموم میدانند و اساسا حرکت به سمت آرمانها را تبدیل به یک حرکت خیال پردازانه میکنند و یا پس از آنکه از انقلابیگری خسته میشوند به طور افراطی محافظه کار میشوند و اساسا هرگونه تحول را غیر ممکن میدانند.