
سرویس حاشیه نگاری: 28 آذرماه بود که دونالد ترامپ،رییس جمهور آمریکا، طی یک فرمان ناگهانی دستور خروج نظامیان مستقر این کشور از سوریه را صادر کرد. براساس این فرمان حدود 2000 سرباز آمریکایی در سوریه بعد از آنچه شکست داعش اعلام شده، ظرف 60 تا 100 روز آینده سوریه را ترک میکنند.
اعلام این خبر موجی از تعجب در میان ناظران سیاسی، خوشحالی در جبهه مخالفان آمریکا، بهت و حیرت میان متحدان و سرانجام عصبانیت در میان وابستگان این کشور در منطقه غرب آسیا ایجاد کرد. همین وضعیت سبب شده است تا تحلیلهای گوناگونی پیرامون این تصمیم ترامپ در رسانههای مختلف منتشر شود که بسیاری از آنها دور از واقعیت بوده و ناشی از پیچیده نگری به تصمیمات کاخ سفید است؛ در حالیکه با نگاهی به وضعیت داخلی و خارحی آمریکا دلیل اصلی این تصمیم به سادگی روشن خواهد شد.
همه تحلیلهای غلط
برخی تحلیلگران داخلی این اقدام ترامپ را آغاز روند تهاجم به کشورمان دانستند. براساس این تحلیل آمریکا در هماهنگی با رژیم سعودی و رژیم صهیونیستی نیروهای خود را از سوریه خارج کرده است تا در یک ضربه ناگهانی به کشورمان ضربه نظامی وارد کند. در حالیکه وضعیت بغرنج بن سلمان در ساختار حاکمیت سعودی، وضعیت سست کابینه امنیتی نتانیاهو و برآمدن کنگره مخالف ترامپ در آمریکا عملا اجازه هیچگونه اقدام نظامی را به این جبهه نمی دهد.
برخی رسانه ها همانند اکسیوس اسرائیل در گزارشی به قلم باراک راوید سعی کرده اند خروج ترامپ را به توافق پشت پرده میان وی و پوتین نسبت دهند. براساس این نگاه پوتین و نتانیاهو توافق کرده اند که در صورت وساطت نتانیاهو برای بهبود روابط میان روسیه و آمریکا، پوتین زمینه خروج ایران از سوریه و متقابلا آمریکا را از سوریه فراهم کند و دست اسرائیل برای بازی در سوریه را باز گذارد. پس خروج ناگهانی امریکا از سوریه نشان دهنده اجرایی شدن این توافق بوده و باید منتظر خروج نیروهای ایرانی و متحدانش نیز باشیم؛ تحلیلی که برخی رسانه های داخلی نیز به آن دامن زده اند. این در حالی است که فرمان خروج پنجاه درصد نیروهای آمریکایی از افغانستان بعد از دیدار جیمز متیس و ترامپ و قبول استعفای وی همزمان با فرمان خروج از سوریه صادر شده و بیانگر این نکته مهم است که این دو فرمان مهم ربطی به هیچگونه توافق ندارند و ناشی از یک راهبرد مشترک است.
برخی دیگر از رسانه های منطقه ای و بخش بزرگی از رسانه های غربگرای داخلی خروج آمریکا از سوریه را به توافق این کشور و ترکیه برای خرید سامانه موشکی پاتریوت به جای سامانه S400 روسی از سوی ترکیه و در مقابل منتفی شدن حمله اردوغان به شبه نظامیان کرد مستقر در شرق سوریه مرتبط دانسته اند. تحلیلی که در نگاه اول با اعلام خبر توقف حمله ترکیه به شبه نظامیان متحد آمریکا در سوریه با واقعیت سازگار است اما دو سوال مهم را نمیتواند پاسخ دهد. اولا اینکه خرید یک سامانه 5/3 میلیاردی ارزش درگیری ترامپ با کنگره و حتی متحدان داخلی و منطقه ای اش را دارد؟ دو اینکه این خرید چه ربطی به اعلام خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان دارد؟
واقعیت های داخلی آمریکا، پیشران راهبرد جدید ترامپ
برای درک واقعیت این دو فرمان جنجالی بهتر است نگاهی به وضعیت داخلی ترامپ داشته باشیم.
این سه دغدغه جدی در حوزه داخلی عملا توان هرگونه اقدام جدی در بعد سیاست خارجی را از ترامپ خواهد گرفت. همچنین موقعیت داخلی وی برای انتخابات بعدی ریاست جمهوری این کشور شدیدا متزلزل خواهد شد. پس راهکار چیست؟
ترامپ راهکار حل این بحران سه گانه را در بازگشت به وعده های انتخاباتی خود میداند؛ یعنی وی با تحریک و تقویت پوپولیسم گسترده ولی پنهان در بخش اعظم جامعه آمریکا،به جای مبارزه مستقیم با کنگره،مردم را به جنگ سیاستمداران مخالفش خواهد فرستاد.
بنابراین رفتار ترامپ را باید بازگشت وی به وعده های انتخاباتی، تحریک پوپولیسم موجود در بستر جامعه آمریکا و کشاندن دعوای سیاسی خود با کنگره به کف جامعه دانست. موضوعی که خود به نوعی در دو توئیتش بدان اشاره کرد: «خروج از سوریه شگفتانگیز نبود. من سالها از چنین چیزی حمایت میکردم و شش ماه پیش، وقتی به صورت کاملا آشکار خواستم چنین کاری کنم، با حضور طولانی مدتتر موافقت کردم. روسیه، ایران، سوریه و دیگران دشمنان محلی داعش هستند. ما در آنجا کار میکردیم. اما الان زمان بازگشت به خانه و به عظمت رساندن دوباره آمریکا است.» و «آیا آمریکا میخواهد پلیس خاورمیانه باشد، چیزی هم نصیبش نشود اما زندگی بار ارزش و تریلیونها دلار را برای حفاظت از دیگران خرج کند، و تقریبا در تمامی موارد، از آنچه که انجام میدهیم قدردانی نشود؟ آیا میخواهیم برای همیشه آنجا بمانیم؟ زمان آن است که دیگران نهایتا به مبارزه [با داعش] برخیزند…».