به گزارش حلقه وصل، جامعه لبنان متشکل از اقلیتهای قومی، زبانی، نژادی و مذهبی فراوانی میباشد. وجود چنین گستردگی قومی و مذهبی، شکاف، تنش و کشمکشهای فراوان، بسترساز گسستگی در گستره تاریخی در این کشور شده است. از آن گذشته ساختار سیاسی لبنان به ویژه از ۳ دهه گذشته بر مبنای وابستگی شکل گرفته است.
ساختار سیاسی وابسته چه بلایی بر سر لبنان آورد؟
همین مسئله موجب شده تا لبنان در دورههای مختلف درگیر بحرانهایی باشد که عمده آنها از بحران و خلاء سیاسی ناشی میگردد. به عبارت دیگر به دلیل وجود یک طبقه سیاسی وابسته به آمریکا و غرب در لبنان از ۳۰ سال قبل، ساختار تشکیل دولت این کشور به گونهای بوده که یا باید دولتی تابع محور ایالات متحده روی کار میآمد یا اینکه اساسا دولتی شکل نمیگرفت و لبنانیها یک دوره طولانی در بنبست سیاسی قرار میگرفتند.
ساختار سیاسی و دولت لبنان در دو دهه گذشته نیز تحت تاثیر همین فضا با فراز و نشیبهای زیادی مواجه بوده است و به ویژه بعد از ترور «رفیق حریری» نخستوزیر فقید این کشور در فوریه ۲۰۰۵ وارد فاز جدیدی همراه با مداخلات و تنشآفرینیهای طرفهای خارجی شد.
بعد از ترور رفیق حریری، غربگرایان لبنانی سوریه را در انجام این ترور متهم کردند و همین موضوع باعث عقبنشینی نیروهای سوری از لبنان شد.
از آن زمان تاکنون دستهبندیهای جدیدی در جریانات سیاسی لبنان شکل گرفت؛ همزمان با ترور حریری با کمک آمریکا، فرانسه، عربستان سعودی، مصر و رژیم صهیونیستی جریانی با نام ۱۴ مارس در درون لبنان شکل گرفت که خواستار خروج سوریه از لبنان و خلع سلاح مقاومت شد؛ سوریهای که براساس مصوبه مجلس ملی لبنان در سال ۱۹۸۹ در شهر طائف عربستان به لبنان دعوت شده بود تا به ۱۵ سال نزاع خونین داخلی این کشور خاتمه دهد.
در پاسخ به جریان ۱۴ مارس، موجی از بیداری نسبت به اهداف پشت پرده این جریان احساسی در لبنان شکل گرفت که به جریان ۸ مارس موسوم شد.
حضور حزبالله در عرصه سیاسی لبنان
البته تاریخچه حضور سیاسی حزبالله در لبنان به قبل از این تاریخ برمیگردد و این جنبش برای اولین بار در سال ۱۹۹۲ در انتخابات پارلمانی لبنان شرکت کرد و موفق شد ۱۲ کرسی را کسب کند. در سال ۱۹۹۶، ۱۰ کرسی و در سال ۲۰۰۰، هشت کرسی از ۱۲۸ کرسی مجلس لبنان را به دست آورد. اما حزبالله در انتخابات عمومی سال ۲۰۰۵ در سطح کشور به تنهایی ۱۴ کرسی و در جنوب لبنان تمام ۲۳ کرسی را در ائتلاف با جنبش امل کسب کرد و برای اولین بار «محمد فنیش» را به عنوان وزیر آب و انرژی به کابینه لبنان فرستاد. در انتخابات ژوئن ۲۰۰۹ لبنان نیز تمامی کاندیدهای حزبالله به پارلمان راه یافتند و در انتخابات ششم مه ۲۰۱۸ هم حزبالله لبنان و متحدانش در مجموع کرسیهای بیشتری را در مجلس بدست آوردند.
ریشه بنبستهای سیاسی لبنان کجاست؟
اما بنا به دلایلی که اشاره شد و در سایه کارشکنیهای ائتلاف غربگرای ۱۴ مارس، لبنان در دهه گذشته دورههای مختلفی از بنبست سیاسی را تجربه کرده و اغلب دولتهایی که طی این سالها روی کار آمدند، دولت موقت بودند. بعد از ترور رفیق حریری در سال ۲۰۰۵ و خروج سوریه از لبنان دست برتر سیاسی در اختیار ۱۴ مارسیها بود.
مدتی بعد از هرج و مرج ایجاد شده در پی این تحولات، رژیم صهیونیستی در ۱۲ جولای سال ۲۰۰۶، تجاوز خود به لبنان را به مدت ۳۳ روز آغاز کرد.
نتیجه این جنگ اما کاملا به نفع مقاومت شد. این پیروزی البته یک پیروزی عادی نبود، بلکه در تمام معیارها کاملا ملموس بود. مقاومت نه تنها در جریان این جنگ مشروعیت خود را ثابت کرد، بلکه موقعیت قدرت خود در مورد بازدارندگی در برابر دشمن را در عرصههای زمینی و دریایی به اثبات رساند.
به این ترتیب بود که آمریکا نوک پیکان اتهامات خود را تغییر داده و حزب الله را به قتل حریری متهم کرد و تلاش کرد معرکه جدیدی را ضد این حزب آغاز کند. بعد از جنگ جولای لبنان برای ۱۸ ماه بدون رئیس جمهور ماند، اما سرانجام در جریان توافق دوحه در سال ۲۰۰۸، تنش بین دو گروه ۱۴ مارس و ۸ مارس به صورت سطحی به پایان رسید.
در این توافق نیروهای ۸ مارس توانستند حق وتو در کابینه را بدست آورند و میشل سلیمان نیز به عنوان رئیس جمهور برگزیده شد.
همزمان با آغاز بحران سوریه در سال ۲۰۱۱ و خلاء سیاسی در لبنان سعد حریری، نخستوزیر اسبق لبنان به عنوان رهبر ائتلاف ۱۴ مارس که اساسا موضعی همسو با عاملان جنگ تروریستی علیه سوریه پیش گرفته بود به دستور محور آمریکایی-سعودی حزبالله را تحت فشار قرار داد که از جنگ با تروریسم در سوریه دست بکشد. این درحالی بود که پیامدهای امنیتی و سیاسی و اقتصادی جنگ سوریه بر لبنان کاملا دیده میشد. اما در هرصورت حزبالله با جنگ مقابل تروریسم در سوریه، لبنانیها را از خطر بزرگ ورود تکفیریها به این کشور نیز در امان نگه داشت.
جرقه بحران سیاسی لبنان در دهه گذشته
در پایان سال ۲۰۱۲ گفته میشد که آینده لبنان در گرو یک انتخابات پارلمانی سرنوشت ساز است که میتواند همه معادلههای آینده این کشور را رقم بزند. اما در ماههای آغازین سال ۲۰۱۳ احزاب داخلی لبنان که اغلب وابسته با ائتلاف ۱۴ مارس بودند با کارشکنی در روند سیاسی مانع برگزاری چنین انتخاباتی شدند شرایط برای فروپاشی دموکراسی لبنان فراهم گشت.
در آن زمان «نجیب میقاتی» نخستوزیر فعلی لبنان که در سال ۲۰۱۳ نیز همین منصب را به عهده داشت به بهانه فراهم کردن فضا برای تشکیل دولت نجات ملی در ۲۲ مارس ۲۰۱۳ از سمت خود استعفا کرد.
بدین ترتیب اولین جرقه بحران سیاسی ۲۰۱۳ در لبنان با استعفای «نجیب میقاتی» نخست وزیر این کشور زده شد، استعفایی که برخی ناظران لبنانی آن را «خودکشی سیاسی» یک سیاستمدار کهنه کار خواندند.
بعد از یک دوره چندماهه بنبست سیاسی سرانجام «تمام سلام» از اعضای جریان ۱۴ مارس در ۱۵ فوریه ۲۰۱۴ به عنوان نخستوزیر لبنان انتخاب شد اما به هیچ یک از وعدههای خود برای برگزاری انتخابات پارلمانی عمل نکرده و این انتخابات همچنان معلق بود. از آن گذشته درحالی که دوره ریاست جمهوری «میشل سلیمان» در مه ۲۰۱۴ به پایان رسیده بود اما کابینه جدید تا ۲ سال قادر به معرفی رئیس جمهور جدید نبود.
سعد حریری و طوفان سیاسی در لبنان
البته دولت تمام سلام هم عمری نداشت. «میشل عون» که دراکتبر ۲۰۱۶ به منصب ریاست جمهوری رسید چند روز بعد از رسیدن به این منصب، «سعد حریری» را مامور تشکیل دولت کرد و در دسامبر همین سال حریری رسما نخستوزیر لبنان شد که آغازگر مرحلهای پرچالش و طولانی برای لبنان بود.
وابستگی خاندان حریری به سعودیها مسئله پوشیدهای نیست و سعد نیز از این مسئله مستثنی نبود. بنابراین عربستان که بعد از تقویت جایگاه سیاسی و ملی حزبالله در لبنان موقعیت خود را در خطر میدید انتظار داشت سعد حریری همانند نخستوزیران سابق سازناکوک مقابل حزبالله پیش بگیرد و این جنبش را تضعیف کند.
اما در سایه تدابیر رهبری حزبالله در عملکرد سیاسی، حریری توان مقابله با مقاومت در این روند را نداشت. به همین دلیل بود که عربستان بعد از روی کار آمدن «محمد بن سلمان» به عنوان ولیعهد این کشور در سال ۲۰۱۷ تصمیم گرفت سعد حریری را از صحنه سیاسی لبنان خط بزند. ماجرای گروگانگیری حریری در ریاض و استعفای وی از منصب نخستوزیری لبنان در خاک عربستان نیز در راستای همین هدف سعودیها انجام شد.
اما حریری بعد از بازگشت به بیروت مجددا در منصب نخستوزیر لبنان قرار گرفته و خشم عربستان را برانگیخت. فشارهای ریاض بر حریری برای استعفا تمامی نداشت تا اینکه بحران سال ۲۰۱۹ و اعتراضات سراسری لبنان این فرصت را در اختیار سعودیها قرار داد و نهایتا سعد حریری تحت فشار عربستان و آمریکا استعفا کرد.
بعد از این تاریخ بود که سریال بنبست سیاسی لبنان مجددا تکرار شد و سیاستمداران مختلف لبنانی به ترتیب برای چند ماه مامور تشکیل کابینه شدند اما از آنجایی که هیچ یک توان اجرای دستورات محور سعودی-آمریکایی مقابل حزبالله را نداشتند کنار رفتند.
سرانجام دولتی به ریاست «حسان دیاب» در اوایل ۲۰۲۰ تشکیل شد اما از آنجایی که هیچ یک از ویژگیهای مورد نظر آمریکا را نداشت و همچنین بعد از فشارهایی که به دلیل انفجار مهیب بندر بیروت در اوت ۲۰۲۰ علیه آن وارد شده بود، به ناچار استعفا داد.
در این میان سعد حریری با مانورهای سیاسی برای بازگشت به قدرت مجددا در اکتبر ۲۰۲۰ مامور تشکیل کابینه شد و سرانجام بعد از نزدیک به یک سال بلاتکلیف نگه داشتن لبنانیها در جولای ۲۰۲۱ استعفا کرد.
حدود ۱۰ روز بعد از استعفای حریری، «نجیب میقاتی» نخستوزیر سابق لبنان رسما از جانب میشل عون مامور تشکیل دولت شد و درحالی که سنگاندازیهای سعد حریری برای جلوگیری از موفقیت میقاتی در ماموریتش ادامه داشت، سرانجام میقاتی در ۱۰ اوت ۲۰۲۱ از کابینه خود رونمایی کرد.
چشمانداز روند سیاسی لبنان بعد از انتخابات ۲۰۲۲
اما بعد از گذشت نزدیک به ۹ ماه از عمر دولت میقاتی، این دولت بیشتر زمان خود را صرف دست و پنجه نرم کردن با بازیهای سیاسی کرده و وقت چندانی برای عمل به وعدههای خود و رسیدگی به چالشهای مردم نداشت.
نجیب میقاتی که از زمان تشکیل دولت عمده تلاش خود را معطوف به جلب نظر عربستان و سایر کشورهای حوزه خلیج فارس کرده بود، بعد از تحریم لبنان توسط سعودیها به بهانه انتشار اظهارات «جورج قرداحی» وزیر رسانه سابق لبنان در زمینه انتقاد از جنگ یمن، با چالش بزرگی مواجه شد. درواقع بزرگترین دغدغه میقاتی و کابینه وی طی چند ماه گذشته بهبود روابط با کشورهای عربی بوده است.
این درحالی است که مداخلات و کارشکنیهای آمریکا و رژیمهای عربی در امور لبنان در دولت میقاتی نیز تاکنون همچنان ادامه داشته و اکنون به ایستگاه انتخابات پارلمانی رسیده که قرار است ۱۵ مه یعنی کمتر از یک هفته دیگر برگزار گردد. این طرفها همه تلاش خود را به کار بستهاند تا از تکرار نتایج انتخابات سال ۲۰۱۸ که اکثریت پارلمانی در اختیار حزبالله و متحدان آن قرار گرفت جلوگیری کنند.
نگاهی به روند سیاسی لبنان از دو دهه گذشته نشان میدهد که خلاء سیاسی در این کشور به نفع چه کسانی بوده است. شاخصها بیانگر آن است که محور وابسته به آمریکا و عربستان و مهرههای آنها همواره ترجیح میدهند که اگر قرار است دولت یا پارلمانی با حضور پررنگ حزبالله در لبنان وجود داشته باشد، بهتر است اساسا چنین دولت و پارلمانی شکل نگیرد و بنبست سیاسی را ترجیح میدهند.
انتخابات پارلمانی پیش رو نیز یکی دیگر از ایستگاههای مداخله محور مذکور در امور لبنان است؛ البته این محور با پیش بینی پیروزی حزبالله و متحدانش ترجیح میداد که چنین انتخاباتی برگزار نشود اما بعد از ناکامی در این زمینه تلاش دارد دست کم وزنه مهرههای خود را سنگین کند.
اما از آنجایی که نمایندگان انتخابی حزبالله در سال ۲۰۱۸ عملکرد قابل قبولی در جلب آرای مردمی داشتند و همچنین در سایه تحریم انتخابات توسط سنیها، انتظار میرود نتیجه باب میل آمریکاییها و سعودیها نباشد. بنابراین بعید نیست که در دوره بعدی برای تشکیل دولت یا انتخاب رئیس جمهور سریال کارشکنیهای خارجی و بنبست سیاسی در لبنان تکرار شود.