به گزارش حلقه وصل؛ فاطمه رحیمپور یادداشتی درباره مرحوم علامه حکیمی نوشته است که در ادامه از نظرتان میگذرد:
۱ .بعد از سالها مبلمان خانه را عوض کرده بودیم. ایشان مهمان ما بود و تمام آن روز را نگران بودم که آیا همین تغییر ساده، در نظرش ، اشرافیت ، تلقی می شود یا نه ؟
چرا که غالب ما، مجموعه ای آرمانهای منفصل و پراکنده به همراه خود ، نقل وانتقال می دهیم و در هر مجلس و محفل، بساطی پهن میکنیم و خط و نشان برای این وآن میکشیم، اما همه با هر موضعی، به خلوت که میرویم ، آن کار دیگر میکنیم. زندگی عمو رضا ( نامی که محمدرضا حکیمی را به آن میخواندیم ) ، عینیت آرمانهایش بود، بدون رخصتی، جدایی و فراموشی. آنقدر به ساده زیستی، حساس بود که نه فقط برخود، سخت می گرفت ، حیطه ی اجتماعی اطراف خود را نیز چون زندگی شخصی اش ، ساده و برابر، می خواست و بدون تعارف ومحافظه کاری ، دائم گوشزد میکرد.
۲ .بعضی خلق برادر حاتم طائی دارند. خود، کاری نکردند و گلی هم ندارند که به سرمان بزنند، برای مدیریت کشور ، بجز کاسه ی چه کنم چه کنم ، تنها بسته ای از انگ های بی ربط دارند که به این وآن بزنند و بجای نقد مستدل، حتی فریاد عدالت را نفی میکنند به این بهانه که حرف از عدالت ، کار شاقی نیست و شعارهایی بی ثمراست .
اینها نمیدانند که قرارنیست فاصله ی یک ایده تا عملیاتی شدن آن را تنها یک نفر طی کند. سیستم سازی، تعیین سازوکار، اصلاح، تغییر، پیشرفت و ادامه ی مسیر در مجموع ،چندین و چند رسالت است که پیشتر برعهده ی بودجه بگیران رسمی بوده که خروجی اندکی داشته و در مسئولیت خود، کوتاهی کرده اند.
کاری که محمدرضا حکیمی در خدمت به عدالت اسلامی انجام داد، امری سهل و ممتنع بود. چرا که در میان بسیاری دین شناسان و مسئله دانها که به توضیح المسائل عبادی و شخصی ، اکتفا کردند، از توضیح المسائل اجتماعی و حکومتی در مرام پیامبر ص و اهل بیتش ع گفت وعلی رغم مذهبیانی که با سرمایه پرستان برخوردار و پرخور ،هیچ تعارض منافعی ندارند و برسر یک سفره ،جمع شده اند، و یا متشرعینی که مذهب را در قشریگری و اکتفا به احکام معدود عبادی ، محصور کردند، مردی بود که یک بار دیگر به ما یادآوری کرد:
اگر فقر و مسکنت و نیازمندی، از سطوح جامعه، برطرف نشود، عدالت عملا اجرا نشده، و هدف پیامبران، تحقق نیافته است.
او دینی و تشیعی را بازتعریف کرد که سختی اش، نه در کیفیت اداء حروف نماز ( که آن هم مهم است) بلکه در مسئولیت پذیری اجتماعی و اقتصادی نسبت به همه بندگان خدا ، رفاه و آسایش انسانها، تنظیم منافع ثروتمندان به نفع فقرا، محو فقر و در یک کلمه، عدالت است.
اینکه در تحقیر عدالتخواهی ، موعظه شود که ( مهم نیست اگر نان نداری، دین داشته باش )، در قاموس اهلبیتی او به کل، بیمعنا بود. او به درستی فهمید و فهماند که بسیاری از ظاهرا شبهات دینی، بعلت ندانستن پاسخ نظری آن نیست ، بلکه لاابالیگری و بهانه گیریهای عقیدتی از غم نان و مشکل ازدواج و ناتوانی در تأمین نیازهای اولیه و تحقیری است که احیانا بدانها تحمیل شده است.
به یاد دارم شب دیگری در منزل ما ،خانمی از اقوام هم آمده بود که پایبندی کاملی به حجاب نداشت، آن شب کنجکاو شدم که واکنش عمو رضا را ببینم. برایم بدیهی بود که تذکری خواهند داد اما آن شب بدون سخن مستقیم وصریحی از این جنس گذشت. بعدها که با سر فصل الله - الناس در الحیات، آشنا شدم، دانستم که جنس این نگاه شیعی به انسان و احکام ، مقداری با مشهورات میان ما فرق میکند. انسان محوری دینی در غالب فصول الحیات موج میزند. دین برای احیائ انسان آمده است و شخصیت انسان، پس از آشنایی با این دسته از آیات و روایات ، در نظر من چنان بالا رفت که بعدها هر بار خواستم با کسی بحث کنم، بیاد میاوردم که هدف اسلام، نجات و رستگاری انسان است ، انگار که خداوند حافظ حریم او باشد.
در الحیات حکیمیها ، با نگاهی روبرو هستیم که انسان در آن ، عزیز و والا است و زیر سوال بردن جایگاه و شخصیتش ، کار خورد و آسانی نیست و خداوند از حق خود که بگذرد از حق او نمیگذرد و این که چرا معاش و شکل اقتصادی زندگی انسانها در نگاه دینی استاد حکیمی اینقدر اهمیت دارد ، با مرور آن آیات واحادیث ، برای من روشن تر شد. حتی اینکه چطور با آنهمه تعهد درمرزبانی عقیدتی و حساسیت اعتقادی اش ، چگونه با بازه ی وسیعی از افراد از مشربهای علمی و فلسفی مختلف و سلائق عقیدتی و سیاسی متنوع، معاشرت و دوستی داشت ، برای من ، معنادار شد.
در این نگاه، هدف دین ، رستگاری همه انسانهاست و انسان به ما هو انسان، گرانبها و عزیز است و برای هدیه زندگی شرافتمندانه به بندگان خدا از هیچ خدمتی نباید فروگذار کرد.
آنها که عدالتخواهی آرمانی را نوعی شعارزدگی و غیرعملیاتی میدانند، احتمالا تا کنون، حتی به نهج البلاغه رجوع نکرده اند زیرا هر که آثار حکیمی را خوانده باشد، میداند تماما ارجاعات او به آیات و روایات است. آری برای اهل زر و تزویر، سخنان خود علی (ع) نیز شعاری، ناشدنی و غیرممکن است و بگمانم باید در ایمان خود به علی ع نیز تجدیدنظر کنند.
و در پایان ، به تعبیر خودش
والسلام علی من یخدم الحق لذات الحق. ( درود برهرکه به حق ، صرفا به احترام خود حق ، خدمت کند ).