به گزارش حلقه وصل، رمان «سرو بلند گوراب» نوشته هادی حکیمیان دوشنبه 24 اردیبهشتماه در تازهترین نشست «آئینهبندان» با حضور نویسنده اثر، احمد عربلو و حسین فتاحی نقد و بررسی شد.
حسین فتاحی، نویسنده و منتقد ادبی، در ابتدای این نشست با بیان اینکه هادی حکیمیان در طول 3 سال، چهار رمان منتشر کرده است، اظهار کرد: دو اثر ایشان را در جشنواره جلال خواندم و کتاب «سرو بلند گوراب» هم چهارمین اثرشان است که در جشنواره داستان انقلاب برگزیده شده است. خیلی خوب است که در 3 سال، 4 رمان از نویسنده ای منتشر شود و از این تعداد، یکی برنده جایزه داستان انقلاب شود و دو رمان دیگر هم به نوعی کاندیدای جایزه جلال باشند.
وی در نقد کتاب «سرو بلند گوراب» عنوان کرد: نویسنده در طول روایت داستان نمی گوید که روستای توصیف شده در کدام منطقه کشورمان واقع شده است. البته می شنویم جاهایی شخصیت ها چایی نبات می خورند و یزدی ها عادت به خوردن چایی نبات دارند. اما به این دلیل این مسئله را ضعف اثر می دانم که ما با اثری در فضای تاریخی مواجه هستیم و باید بدانیم نوع شکل گیری وقایع به چه دلیل و مربوط به کدام منطقه است.
فتاحی همچنین گفت: هر خطه و منطقهای در دوره انقلاب اسلامی موقعیتهای خاص خود را دارد و اگر ذکر می شد که وقایع داستان در کجا رخ داده است بهتر بود.
این نویسنده خاطرنشان کرد: کتاب «سرو بلند گوراب» به داستان روستایی می پردازد که در آن معدن سرب پیدا شده و به همین دلیل عده ای برای استخراج از معدن، قصد دارند روستا را تخلیه کنند. اما توضیح منطقی از سوی نویسنده به مخاطب داده نمی شود که چرا مردم روستا جا به جا نمی شوند و فرصت ایجاد کار و شغل را در معدن فراهم نمی کنند. توضیحی که درباره معدن داده نشده است، باعث می شود مخاطب فکر کند که وقایع داستانی ربطی به ظلم شاه ندارد.
وی با تاکید بر اینکه کشته شدن یکی از شخصیت ها در کتاب پررنگ نشده است، عنوان کرد: دلیل مرگ او برایمان مبهم است. اگر کمی این واقعه برای مخاطب باز می شد ابهامبخشی زیادی از داستان درست می شد. احتمالا نویسنده به این دلیل که با اثر نوجوان رو به رو بوده است، نخواسته وارد فضای خشن شود و سعی کرده از کنار برخی مسائل عبور کند. در صورتی که می توانست با توجه به مخاطب نوجوان، اما این فضا را پرداخت کند. این کتاب در 3 یا 4 فصل دیگر می توانست اثر بهتری باشد و ابهام موجود در کار هم رفع شود.
فتاحی همچنین اظهار داشت: منتقدان بزرگ می گویند اگر اتفاقی بر روی یکی از شخصیت های داستان تاثیر عمیق بگذارد، رمان خلق شده است. در این اثر هم، شخصیت اصلی ما، زندگی اش متحول می شود و همچنین اتفاقی مهم و خرابی یک آبادی را روایت می کند و از این حیث می توان اثر را رمان دانست.
وی تصریح کرد: اگر یک کارشناس ادبی متعهد و هماهنگ با فضای رمان، در کنار نویسنده قرار می گرفت می توانستیم شاهد اثر بهتری باشیم. جلسه نقد باید پیش از چاپ اثر برگزار می شد. متاسفانه این اتفاق در انتشار آثار رخ نمی دهد.
احمد عربلو، نویسنده و منتقد ادبی، نیز با تاکید بر اینکه این اثر را کاری نوجوانانه می دانم، گفت: خط طنزی که از ابتدا تا اواسط رمان وجود دارد از نکات مثبت این اثر است. آدمی که خان زاده است با بچه ای که از قشر پایین تر است، همیشه با هم هستند و دعوا می کنند و دوستی دارند و همین فضای طنزآمیز جذابی را در کتاب به وجود آورده است.
وی افزود: این کتاب جایزه جشنواره داستان انقلاب را از آن خود کرده است، اما فضا و ویژگی انقلاب را از کتاب دریافت نکردم. چرا که قصه اثر درباره یک معدن است و معدن هم باید استخراج شود و لزومی ندارد به علت اینکه محل چرای گوسفندان است، کار معدن تعطیل شود و منطق اثر ضعیف است. خواننده نوجوان این تحلیل و پیام را که عده ای از منابع طبیعی قصد سودجویی دارند را دریافت نمی کند.
این نویسنده و منتقد ادبی همچنین گفت: نکته اساسی این است که از اواسط کار، وقتی نویسنده به ماجرای حضور یک عده برای کار در معدن ورود می کند، ناگهان اثر سرعت می گیرد و با همان سرعت به پایان می رسد.
عربلو با تاکید بر اینکه گاهی در نوشته هایمان دچار شعارزدگی می شویم، گفت: این شعارزدگی در داستان های انقلاب بیش از دیگر آثار دیده می شود. اما در کتاب «سرو بلند گوراب» نویسنده با مهارت فضا را به سمت ظهر عاشورا و فضای انقلاب برده است.
هادی حکیمیان نویسنده کتاب «سرو بلند گوراب» نیز در این نشست، ضمن روایت بخش هایی از اثر خود، اظهار کرد: این رمان در فضای نوجوان نوشته شده است و از ابتدا می خواستم فضای طنز هم داشته باشم. داستان را با مرگ شخصیت پدر شروع کرده بودم، اما بعد از مدتی جای این واقعه را در اواسط داستان بردم . به این دلیل که نمی خواستم اثر نوجوان با خشونت آغاز شود و تاثیر منفی بر مخاطب بگذارم.
وی افزود: می پذیرم که مخاطب نوجوانم را دست کم گرفتم و به بیانی دیگر مخاطب نوجوان امروز را نباید با دوران نوجوانی خودم مقایسه می کردم.
حکیمیان با اشاره به سوژه داستان خود گفت: موضوعی که دیده ام این بوده که چند سال قبل، روستایی با قدمت هزار ساله را در یزد، به خاطر پیدا شدن یک معدن سرب، تخلیه کردند. مردم هم در این زمینه خیلی اعتراض کردند و این سوژه ای برای کارم شد.
گفتنی است، در این مراسم نویسندگانی همچون ساسان ناطق مدیر کارگاه قصه و رمان حوزه هنری و محمدعلی گودینی حضور داشتند.