به گزارش حلقه وصل، در پس زمینه سینمای ایران، هیچ سیاستگذاری بلندمدت و آینده نگری برای تولید آثار استراتژیک، تاثیرگذار و باارزش وجود ندارد. کمتر کسی در بین اهالی فرهنگ و سینماست که بخواهد در صحت این گزاره شک کند. چنین قضاوتی البته ربط چندانی به دولت های مختلف ندارد و تقریباً همواره چنین بوده است. در حالی که سینماگران هالیوود، با افتخار تمام، به عنوان قوی ترین بازوهای رسانه ای ماشین کشتار آمریکا در اینجا و آنجا، عمل می کنند، ما اینجا بیشتر با سینماگرانی مواجه هستیم که نانِ امکانات، امنیت، فرصت ها و زیرساخت های جمهوری اسلامی را می خورند ولی همزمان بر شیشه صاحب خانه هم سنگ می زنند. صد البته، بابت این سنگ زدن ها، جایزه های جشنواره های آنور آبی را هم دشت می کنند. عجیب تر اما این واقعیت است که همین افراد، معدود سینماگران ملی گرا، وطن پرست، متعهد و دغدغه مند را همواره با برچسب سفارشی سازی مورد عتاب قرار می دهند.
از نگاه هنرمندان مذکور، یک فیلم سینمایی زمانی اثری مطلوب تلقی می شود که کمترین رابطه را با آرمان های ملی-میهنی 300 هزار شهید وطن در مقطع پس از انقلاب اسلامی داشته باشد. حقیقتِ روزگار سینماگران متعهد در سینمای بی برنامه ایران اما از این هم تلخ تر است. پرویز شیخ طادی از جمله همین سینماگران شناخته شده، روایت روشنی در این زمینه دارد. شیخ طادی میگوید: «به من میگویند که چرا فیلم سفارشی میسازید؛ در صورتی که چنین جایی وجود ندارد. بلکه این من هستم که سفارش میدهم. باید بروم و بگویم که چرا خواب هستید، ناموس ما را میبرند؟ باید کار استراتژیک کرد و کلی هم برایش میدوم. باید پول تکه تکه ارگانها را که هزینه پرچم و پوستر میکنند، جمع کرد و ریخت در این فیلمها. دو تا و نصفی کارگردان میخواهند این شکلی کار کنند، ایرادش چیست؟»
مرور کارنامه شیخ طادی نشان می دهد وی در زمره معدود سینماگران ایرانی است که دغدغه ملی-میهنی هرگز رهایش نکرده است. او که علاوه بر کارگردانی، در فیلم نامه نویسی، بازیگری، تدوین و طراحی صحنه و لباس نیز دستی دارد، نویسندگی غالب کارهای خود را شخصاً عهده دار بوده است. مرور پرونده هنری این کارگردان مطرح سینمای کشور بیش از هر چیز، نشانگر سیر امیدبخش درونمایه، در کنار ارتقای کیفی آثار وی طی دو دهه اخیر است. او در میانه دهه 80 و در اوج رسوب ابتذال، سیاه نمایی و سیاسی کاری در غالب آثار سینمایی کشور با «دفتری از آسمان» و «روایت سه گانه»، ژانر مهجور مانده دفاع مقدس در میانه آن سالهای پرالتهاب را پیش روی مخاطب قرار می دهد. سال 83 اما با «پشت پرده مه» به سراغ سینمای کودک و نوجوان می رود تا این اثر با دریافتپروانه زرین بهترین فیلم و بهترین بازیگر نوجوان، سندی بر ظرافت، انعطاف و استعداد او در این حوزه باشد.
کارگردان «امپراطور جهنم»، سال 85، «سینه سرخ» را روی پرده می برد. فیلمی که باز هم در فضای عناصر هویتی فرهنگ خودی سیر کرده، درونمایه ای سفید، لطیف و انسانی را دنبال می کند. پرویز سینمای ایران، سال 86، «دایناسور» را می سازد. فیلمی که می توان آن را طغیان بغض فروخفته او در برابر سیستم رانتیر و مفلوج مدیریت هنری در سازمان های دولتی کشور دانست. دایناسور البته هرگز اجازه اکران در سینماها را نمی یابد تا نهایتاً در شبکه نمایش خانگی توزیع شود. با این حال، شیخ طادی به صراحت معتقد است:«90 درصد مشکلات به خاطر جهل داخلی و کمکاری و کجاندیشی مسئولان کشور است و فقط 10 درصد مشکلات ما به خاطر رفتار غربیهاست.» و البته از گفتن چنین واقعیتی ابا ندارد.
او مشخصاً خود را شاگرد مکتب هنری سید شهیدان اهل قلم می داند و علیرغم جایگاه هنری قابل اعتنای خود می گوید: «من افتخار شاگردی شهید آوینی را نداشته ام اما من و بسیاری از سینماگران طی این سالها هرگاه به مشکلی برخورد کرده و یا اینکه دچار شک می شویم به آموزهها، توضیحات و نظرات این شهید بزرگوار مراجعه میکنیم. شهید آوینی و سینمای وی هنوز و بعد از سالیان سال راهگشا و تئوریسین سینمای انقلابی و اسلام است و با نگاهی درست به آثار وی بسیاری از مشکلات سینما حل خواهد شد».
طراح صحنه و لباس «آژانس شیشهای»، سال 88، «شکارچی شنبه» را با موضوع بررسی ریشه های تفکر یهودیت صهیونیستی و با بازی درخشان استاد علی نصیریان روی پرده برده است. پرویز اینجا هم اما از زخم زدن های خودی ها در امان نبود. چنانکه حالا پس از گذشت چند سال، همزمان با گلایه شدید از سانسور سکانس های متعدد «امپراطور جهنم» به دلیل مسائل دیپلماتیک، گفته است: «حتی زمانیکه «شکارچی شنبه» را هم ساختیم، مدیران وقت گفتند که این فیلم امنیت ملی را به خطر میاندازد» شیخ طادی، حالا اما «امپراطور جهنم»، دیگر اثر فاخر و استراتژیک خود با موضوع برررسی ریشه های تفکر تکفیری را روی پرده جشنواره سی وششم برده است. فیلمی که البته به گفته او به دلیل حذف سکانس های متعدد، حالا تبدیل به فیلمی خنثی شده است.
شیخ طادی البته هرگز خود عنصری خنثی نبوده و سختی های برچسب خوردن از بیخودی ها و زخم خوردن از خودی ها، او را به انفعال نینداخته است. زبان صریح شیخ طادی برای گفتن از خیانت های سینماگران ضدملی هرگز الکن نبوده و نیست. چنانکه آبان ماه 94، در همین زمینه می گوید: «هر وقت با دوستان، آشنایان و اقوامی که در کشورهای اروپایی زندگی میکنند تماس میگیرم، از بازتاب منفی بسیاری از فیلمهای ایرانی که به خارج کشور میروند سخن میگویند. آنها از این اظهار ناراحتی میکنند که رفتار و برخورد همکاران یا همسایههایشان پس از دیدن این فیلمها با آنها تحقیرآمیز یا ترحمانگیز میشود.»
شیخ طادی معتقد است: «آثاری که به عنوان نماینده سینمای ایران در جشنوارهها و مراسم سینمایی غربی حضور مییابند، وارد منظومه ایران شناسی غربیها میشوند. متأسفانه اغلب این آثار، تکمیلکننده پازل ایران هراسی غرب هستند. مجموعه فیلمهای جشنوارهای سینمای ما در پروژه «اعتراف جامعه هدف» قرار دارند. در این پروژه، غربیها کشورهای هدف را وادار میکنند که از طریق فیلمهایی که به جشنوارههای آنها ارسال میکنند، اعتراف کنند که مردمی بیاخلاق، با سطح پایین فرهنگی و دارای جامعهای فاقد امنیت هستند. این یک فرضیه نیست، بلکه یک نمودار است.» او البته هرگز در بیان این سخنان، اسیر احساسات و حب و بغض ها نیست. چرا که اساساً عنصری پژوهشگر و محقق به حساب می آید. ظهور و بروز چنین روحیه ای در کارگردان «امپراطور جهنم» به حدی است که استاد علی نصیریان نیز در مقام تکریم او میگوید: «من نگاه پژوهشگرانه شیخ طادی را دوست دارم و جستوجوی آن برای همه اتفاقهای فیلمش مورد پسند من است.» با این همه، شیخ طادی در بین خودی ها نیز هنوز مظلوم و ناشناخته است.