سرویس معرفی: «همقفسان» عنوان چهارمین مجموعهشعر «مژگان عباسلو»ست که اردیبهشت ماه گذشته همزمان با روزهای سیاُمین نمایشگاه کتاب منتشر شد و در بردارندۀ 34 غزل با مضامین عاشقانه، اجتماعی و آیینیست.
آنچه بیش از هر چیز در شعرهای عباسلو به چشم میآید، عاطفه و زنانگی اوست که در خلال تصاویری بکر و خلاقانه به مخاطب ارائه میشوند؛ مثل سومین غزل از «همقفسان» که عشق را عنصری مشترک در روح همۀ زنان عالم هستی معرفی میکند:
چه فرق میکند عذرا و لیلی و شیرین
که او حکایت یک روح در هزار تن است
یا
کسی که کار جهان لنگ میزند بی او
فرشته نیست، پری نیست، حور نیست، زن است!
او عشق را، حقیقتِ محترمی میداند و خطاب به آنها که این حقیقت را مورد بیمهری قرار میدهند به طعنه میگوید:
عشق در این عصر پر نفرت کلاه تازهایست
تا که بگذارند برخی، عدهای برداشتند
نگاه شاعرانه و عاطفی این شاعر به پدیدهها در تمام غزلها با او همراه است و عباسلو با زبانی سهل و ممتنع در جایجای کتاب با لطافت هرچه تمامتر، آنچه در خیال دارد به قامت شعر مینشاند:
با من از این هم دلت بیاعتناتر خواست، باش!
موج را برخورد صخره کی پشیمان میکند؟
***
تمام حادثه این بود دل به دریا زد
به این امید که از تنگ بگذرد، ماهی
***
در جایجای خاک تنم ردّ پای توست
گاهی تو هم به نام وطن یاد کن مرا
***
پاداش صبر چیست به جز خونجگرشدن؟
ای سیب سرخ! تا برسی رود رفته است...
***
چشم تو مرتع گرگ است، به امید کهاند
میشهایی که ته چشم من آغل دارند؟
یا بیت دیگری از همین غزل:
هر که در عشق سر از قله برآرد هنر است
همه تا دامنۀ کوه تحمل دارند
نویسنده این کتاب که سالها در آمریکا زندگی کرده بهنوعی دلتنگی و غربت برای وطن را در مضمون اشعار خود قرار داده است. سختی دوری از وطن برای شاعر در اکثر آثار نمایان است.
از دیگر ویژگی های کتاب «همقفسان» این است که شاعر به وزن غزل مسلط بوده و اجازه نمیدهد مخاطب از پشت صحنه چینش وزنهای اشعار مطلع شود. به گونهای که هنگام خواندن اشعار اصلا متوجه اینکه شاعر واژهها را درون قالب خاصی ریخته است نمیشویم؛ چرا که خیلی روان و با احساس اشعار سروده شده و بر دل مخاطب مینشیند.
عباسلو در بیشتر غزلیات مجموعه اشعار خود ردیفها را در خدمت قافیه و بیت قرار داده است و در این دو کتاب بهخوبی از ظرفیت ردیف بهره برده و کار را به ثمر رسانده است. قافیه و ردیفهای این اشعار توانسته آهنگ غزل را پرطنینتر سازد و در خدمت ادبیات قرار دهد.
لحن صمیمی و زبان معیار و نزدیک به گفتار کمک کرده تا شعر بهخوبی درک شود. زبان شعر مثل هر هنر دیگری زبان تصویر است و در این دو کتاب هم شاعر هر جا که تصویر خیال خود را پرواز داده موفقتر بوده است.
یکی از غزلهای درخشان مجموعه شعر «همقفسان» غزل شماره پانزده است. متن این شعر چنین است:
چمدانی که از سفر برگشت، چمدانی که عازم سفر است
گاه یک زندگیست یک چمدان، زندگی گاه دست باربر است
زندگی که در ایستگاه گذشت، مثل عمر رفت و نماند
بعضی از ما چه دیر میفهمیم عشق «یک لحظه کاش زودتر» است
عشق شکل تصادفی ساده به نظر آشنا میآید یا
چشمهایش شبیه یک نفر است... چشمهایش شبیه یک نفر است...
نقطه اشتراک غمگینیست وسط ایستگاه و ما، چمدان
چمدان تو از سفر برگشت، چمدان من عازم سفر است
یکی دیگر از مشخصات خوب شاعر این است که هر جا قافیه و وزن سخت انتخاب کرده است شعر بهتری را سروده و غزل زیبایی به مخاطب ارائه میدهد. همچنین عباسلو در اشعار خود ابهام را نیز به کار گرفته است. ابهاماتی که موجب به فکر فرو بردن مخاطب میشود. این همان هنری است که شعر باید ایفا و مخاطب خود را وادار به تفکر کند.
دکتر مژگان عباسلو بانوی شاعره جوان کشور و صاحب کتاب «هم قفسان»که تحصیلات پزشکی داشته و به تازگی از آمریکا به ایران بازگشته است، چندی پیش در نشستی که با عنوان نقد و بررسی این کتاب برگزار شده بود، با بیان خاطرهای از چگونگی پیوستن خود به دنیای شعر گفت: عموی من استاد دانشگاه در حوزه ادبیات فارسی است. اولین باری که به گفتن شعر دست زدم مربوط به دوران تحصیل من در مدرسه بود. شعر را خدمت عمویم بردم و برای او خواندم. ایشان هم ضمن تشویق بنده، من را با خودش به کلاس دانشگاه برد و اولین بار در یک جمع دانشجویی اولین شعر خود را خواندم.
وی در ادامه گفت: آنچنان که باید به وزن شعر آشنایی نداشتم. اما دوران دانشجویی خود در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی با حضور در نشست شعرهای دانشگاه که با همراهی اساتید برگزار میشد، با راهنمایی همان اساتید شروع به مطالعه کردم.
عباسلو ادامه داد: من بیشتر اشعار خود را به طور ناگهانی و بیاختیار در بیمارستان و هنگام رسیدگی به بیمار گفتهام. منظورم این است که ساعتها به آن فکر نکردم و اشعار بر اساس احساسات درونی من میجوشید و خلق میشد.