به گزارش حلقه وصل، حالا که چند روزی است از زلزله مهیب استان کرمانشاه میگذرد، میتوان این حادثه را از وجوه مختلف مورد بررسی قرار داد. تنها ساعتی پس از انتشار خبر ناگوار زلزله و جانباختن شمار قابل توجهی از هموطنان، گروههای خودجوش مردمی به منظور کمکرسانی به مردم حادثهدیده بسیج شدند. در این میان، شاعران و نویسندگان بسیاری نیز با انتشار سوگسرودهای، به همدردی با حادثهدیدگان پرداختند.
حامد عسکری، شاعر و ترانهسرا که اهل شهر بم است، در اقدامی خودجوش تندیس جشنواره شعر فجر خود را به حراج گذاشت. او با انتشار مطلبی در فضای مجازی درباره این موضوع نوشت:
فردا ساعت شش صبح عازم کرمانشاهم. عازم ویرانه های مقدس. خوبیت ندارد دست خالی بروم. خیلی فکر کردم چه کنم تا بتوانم ران ملخی مهیا کنم برای شرمنده نشدن پیش این عزیزان داغدیده . اسمش رو بذارید ریا شوآف خودنمایی یا هرچی مهم اینه که من بتونم یه کاری بکنم مهم اینه بشه یه سنگی از پیش پا ور داشت . این تندیس سرو زرین جشنواره ملی شعر فجر است که سالها پیش صیدش کردم . خیلی دوستش دارم . دل می کنم می گذارمش به حراج . می فروشمش و تمام مبلغش را می دهم برای کرمانشاه .... اگر به من اعتماد دارید و از دل و نیتم آگاهید بسم الله... .
عسکری با بیان اینکه هیچکدام از نهادهای دولتی اقدامی برای خرید این تندیس نکردند، به تسنیم گفت: من برای حراج این تندیس، قیمت دو میلیون تومان را به عنوان پایه در نظر گرفتم. ما اهالی طبقه متوسط معمولاً مثل هم زندگی میکنیم، خیلیها با من تماس گرفتند که دوست داریم در این امر مشارکت کنیم، اما توانایی پرداخت این پول را نداریم. استقبال مردمی خوب بود، این کمکها قطره قطره جمع شد و به مبلغ حدود 20 میلیون تومان رسید که قرار است به حسابی که از سوی مسئولان اعلام شده، واریز شود.
او که به همراه تعدادی از شاعران ساعاتی پس از حادثه زلزله، به منظور کمک و ابراز همدردی به کرمانشاه سفر کرده، میگوید: ما در روستایی نزدیک سرپل ذهاب هستیم، اینجا هوا سرد و استخوانسوز است. آب روستاها قطع شده و عدهای از ساکنان نگران این هستند که دامهایشان از بیآبی و نداشتن علوفه تلف شود. امیدوارم همه ما دست به دست هم بدهیم تا غمی افزون بر غم زلزله بر دل مردم آوار نشود.
***
محمدمهدی سیار، از دیگر شاعرانی است که با حضور در روستاهای آسیبدیده، با اهالی این مناطق ابراز همدردی کرد. او با انتشار تصویری نوشت:
زلزله ماکت قیامت است و تو گویی ما به "فردای قیامت" رسیده بودیم، در آوار روستاهای سرپل ذهاب و ثلاث باباجانی. به خودم گفتم امروز باید گوش باشی و بشنوی تا فردا زبان شوی و دادی بزنی، امروز باید آغوش باشی برای داغهای دل تا فردا یقه بگیری از هر کس که دستت میرسد و دستش به کاری میرود، و اول از همه هم باید یقه خودت را بگیری و هر روز از خودت بپرسی چه خبر؟ کاری کردی؟ هر روز باید از خودت بپرسی حالا که خبرهای ریز و درشت دیگر و موجهای رسانه ای تازه تر آمده اند و دست استمداد این مردم را زیر آوار فراموشی برده اند، چند نفر...چند هزار نفر دارند در آن بی سرپناهی، استخوانسوز سرمای زمستان میشوند؟
به حامد عسکری میگویم بیشتر این مردم لااقل تا یک سال دیگر خانه ای نخواهند داشت و باید در چادرها سر کنند، لبخند تلخی میزند و میگوید "یک سال؟ ما بعد از زلزله بم تا شش سال توی کانکس زندگی کردیم." و بعدش از درد سرها و خون جگریهای گرفتن وام های مصوب دولتی میگوید و این که آنقدر از مردم سند و فاکتور میخواستند که خیلیها بیخیال وام گرفتن میشدند...
در این سرما آتشی که دلم را روشن میکند دیدن قرارگاه بیقرارهای جهادی است در قصرشیرین. جوانها و جوان دلهایی که هر طور شده خودشان را رساندهاند تا باری، آواری از دل مردم بردارند و هنوز بر سر و روی بیشترشان گرد و غبار کربلا و نجف و سامرا هست...کمک های مردم هم مدام میرسد اما اینجا نیازها و اولویتهایی هست که فقط کسی که در منطقه باشد میتواند تشخیص بدهد. مثلا کسی چه میداند چند هزار متر مربع پلاستیک برای عایق بندی چادرها و حفاظت دامها و علوفه ها از سرما و باران باید تهیه شود... روی این حساب میگویند بهترین کمک، کمک نقدی است... .
روایت عسکری از روستاهای زلزلهزده کرمانشاه را میتوانید در ادامه مشاهده کنید