سرویس حاشیه نگاری_ مهدی چراغ زاده: دیروز به تقویم ایران روز اربعین بود و حالا از بینالحرمین برایتان مینویسم. اینجا آدم نمیداند کدام سو بایستد که همه زیبایی اینجا را ببیند. یک طرف گنبد و گلدستههای ارباب دلربایی میکند و آدم از خود بیخود میشود و یک طرف گنبد و گلدستههای ساقی کربلا. یک طرف عدهای با ذکر «یاعباس جیب الماء لسکینه» به سر و سینه زنان به سمت حرم حضرت سقا میروند و یک طرف عدهای حسین حسین میگویند و سلام میدهند و راهی حرم حضرت ارباب میشوند. عدهای هم مثل من بعد از چند بار تشرف به کربلا هنوز در بینالحرمین مثل کبوتران گمشده چند قدم به این سو و چند قدم به آنسو میروند، ماندهاند بین دوراهی، هر طرف بروند دلشان آنطرف دیگر هم هست...
اهل دل میگویند قبل زیارت امام حسین علیهالسلام، بهتر است برویم به زیارت کاشف الکرب حسین، باب الحوائج حسین و امیر لشکر حسین، اول آنجا هرچه حاجت داریم از سقای آب و ادب بخواهیم و بعد سبک دل و سبک بال اذن ورود بگیریم و به زیارت حضرت حسین علیهالسلام برویم...
ما هم زیارت کردهایم و حالا نشستهایم گوشهای از شلوغی بینالحرمین و من سعی میکنم خاطرات این سفر، از روز حرکت تا حالا را بخاطر بیاورم، سعی میکنم تک تک کسانی که به من التماس دعا گفتهاند را یاد بیاورم و به نیابتشان به ارباب دو عالم سلام بدهم و برآورده شدن حاجتشان را بخواهم، از دوست و همکلاسی و همکار گرفته تا مادر و پدر و برادر و خواهر، حتی راننده تاکسی که ما را تا مهرآباد رساند، از حفاظت پرواز تهران اهواز که تا آن لباس و کولهپشتی ما را دید گفت اگر زائر کربلا هستید مرا هم یاد کنید تا همین دوست خوب کربلاییمان احمد، که جند شب است در میزبانی از ما سنگ تمام گذاشته اما خودش دچار بیماری است و چشمانش کمی کم سو شده، سر دردهای گاه و بیگاه دارد و این دکتر و آن دکتر هم رفته ولی مداوا نشده و از ما خواسته تا برایش دعا کنیم...
از دحام جمعیت امروز به حدی بوده که از حدود ۱۵۰۰ متر دورتر ازحرم به سختی میتوان راه رفت و حالا ما به سختی و بعد از چند ساعت به حرم رسیدهایم، زیارت کوتاهی کردهایم و بخاطر این فشردگی جمعیت ممکن است دیگر نتوانیم به حرم مشرف شویمگوشهای از بینالحرمین نشستهایم و داریم از صاحب کربلا اجازه رفتن میگیریم، دوست و همراه سفرم میگوید خداحافظی و وداع اما من دلم نمیآید با امام حسین(ع) خداحافظی کنم، چراکه درست است ظاهرا از کربلا میروم اما دلم را که نمیتوانم با خودم ببرم، دلی که انگار بعد از مدتها دوری از وطن دوباره به سرزمین مادریاش رسیده و قرار آمدن ندارد... آرام آرام و با بغض و حسرت از حرم میروم تا آماده بازگشت به ایران شوم، اما دلم همچنان کربلاست...