به گزارش حلقه وصل، آنچه پیش رو دارید هشتمین جلسه سخنرانی آیتالله سیدمحمدمهدی میرباقری رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم است که در دهه اول محرم الحرام سال 96 در هیأت ثارالله(ع) قم (مدرسه فیضیه) برگزار شده است.
تمامیت خواهی جبهه طاغوت در گسترش ولایت باطل
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین احمده و اصلی و اسلم علی خاتم انبیائه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین و اللعنه علی اعدائهم اجمعین. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ»(توبه/119)، شاید معنای دقیق و کامل همراهی با نبی اکرم و اهل بیت همراهی در طرح عظیمی است که وجود مقدسشان برای هدایت عوالم دارد. تمام قوای ما باید همراه وجود مقدس حضرت حرکت بکنند و قلب و فکر وتمام قوای ما هیچ مقاومتی در مقابل آنها نداشته و تبعیت محض داشته باشند.
این برنامه عظیمیکه حضرت دارند، نه اخلاق محور و نه شریعت محور بلکه ولایت محور است؛ یعنی هم اخلاق و هم شریعت بر مدار ولایت تفسیر میشوند. اینکه گفته میشود با وجود مقدس نبی اکرم(ص) باشید و با همراهی ایشان حرکت کنید معنایش این است که با طرح دیگران نباشید مواظب باشید در درون آن طرح و آن برنامه مقابل عمل نکنید؛ زیرا در مقابل این طرح یک طرح دیگری وجود دارد که بر محور ائمه جور و ولات باطل و طاغوت است که آنجا هم اخلاق تابع اخلاق ولات است و آنجا هم قوانین و شرایع، تابع روحیات ائمه نار هستند؛ یعنی در جبهه باطل هم محوریت با ولایت باطل است که «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ»(بقره/257)
اخلاق و رفتار و افکار پیروانشان و نیز همدلیها و همکاریها و همفکریهایشان ظلمانی میشود. تمام اینها قواعد و مناسکی دارد که در بستر ولایت ائمه نار واقع میشود؛ یعنی جبهه مقابل هم دنبال این است که مدیریت و راهبری خودش را به جبهه مؤمنان تسری بدهد و حاضر نیست که در یک محدوده عمل بکند و کاری با جبهه مؤمنان نداشته باشد و اگر یک جایی دعوت به همکاری کرده و به حضرت عرض میکردند: شما یک مدت بتهای ما را بپرستید و ما خدای شما را میپرستیم، یک فریب بود، چون اگر وجود مقدس نبی اکرم یک لحظه هم بت میپرستید آنها غالب شده بودند و بتپرستی واقع شده بود.
کسی که در مقابل چوب و سنگ و دنیا و طبیعت و بتها سجده میکند، نمیتواند خداپرست بشود و مثلاً یک روز بت را عبادت کند و یک روز خدا را عبادت کند. اگر وجود مقدس نبی اکرم همراهی میکردند، از مدار توحید خارج شده بودند.
محور این درگیری بین حق و باطل توحید و پرستش خدای متعال و دنیاپرستی و بتپرستی است. هیچ دعوای دیگری وجود ندارد و نزاع بر سر دین است که همان مناسک و آیین پرستش است. یکی دستگاه پرستش حضرت حق است و یکی هم آلهه خودشان را میپرستند. خدای متعال در قرآن میفرماید «وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ»(بقره/165) برای خدا شریک قرار میدهند و آنها را مثل خدا دوست دارند.
این دو دین مناسک پرستش دنیا و پرستش خدای متعال هستند و کاملاً هم فراگیر هستند و همه عرصه های زندگی بشر را میپوشانند و هیچ نقطه خلأی ندارند. هر دو دین و هر دو مکتب ولایت محورند و اخلاق و مناسک و عواطف و شرایع در هر دو دستگاه تابع ولایت است. هر دو دستگاه هم دنبال این هستند که عالم را تحت هدایت یا ضلالت خودشان در بیاورند. نه دستگاه باطل قانع است که در عالم خداپرستی باشد و نه دستگاه حق قانع است که بت پرستی در عالم باشد.
طبیعتاً یک درگیری قطعی بین این دو تا جریان و دو دین هست و هیچ زندگی مسالمت آمیزی ندارند زیرا امکان ندارد که انسان دو معبود را بپرستد؛ لذا محور وحدت و اتفاق و ائتلافی با هم دیگر ندارند؛ چون محور ائتلاف اله است. وقتی الهها با هم یکی شد همه با هم متحد میشوند. وقتی همه در مقابل خدای متعال سجده میکنند و هیچ انانیت نفسی نباشد، هیچ نزاعی و هیچ درگیری ای در عالم نیست.
خدا رحمت کند امام بزرگوار را که میفرمودند که اگر همه صد و بیست و چهار هزار پیامبر با همدیگر در یک جا جمع بشوند با هم کمترین اختلافی نمیکنند ولو اینکه درجات ایمان و مقاماتشان یکسان نیست ولی با هم نزاعی ندارند، چون موحد و در مقام اخلاص هستند و چیزی در وجودشان جز انگیزههای الهی نیست. قرآن میفرماید «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّـهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا»(آل عمران/103) یعنی این رشته الهی است که میتواند قلوب و افکار انسان ها را دور هم جمع بکند.
وقتی الهها متعدد شد، نزاع قطعی است. اینهایی که بحث میکنند از این که نزاع را کنار بگذارید، این یک فریب است که میخواهند شما در راه خدا نجنگید؛ بلکه در راه شیطان بجنگید تا آنها غالب شوند. آنها همین را میخواهند که شما نسبت به خدا و اله خودتان تعصب نداشته باشید و دفاع از خدا را کنار بگذارید که آنها غالب شوند. آنها از دنیا پرستی دست بر نمیدارند و هر وقت شما در پرستش با آنها همراه شدید، زمین خورده و مغلوب آنها میشوید زیرا اینجا جایی نیست که با هم همراهی کنید زیرا به فرموده قرآن «وَ لَا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتُّمْ *وَ لَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ * لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ»(کافرون/4-6) نه جای مسامحه و نه تبعیت است.
وجود مقدس نبی اکرم در این میدان مامور میشوند که «وَ لَا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَ مَا لَکُم مِّن دُونِ اللَّـهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ»(هود/113) یعنی اصلاً میلی به آن طرف نباید پیدا کنند؛ و الا آتشی که آنها را میگیرد شما را هم مس میکند. به همین دلیل است که ما دعوت به برائت و لعن میشویم. ما باید از کوچک و بزرگ منکر تبری بجوییم و با آن درگیر باشیم. و الا حتما آتش آن ما را میگیرد. انسان یک صحنه لهوی را تماشا میکند اگر در دلش لااقل انکار نکند، کم کم از این صحنه ها خوشش میآید و عقوبت آن هم او را میگیرد؛ مثلاً لذت نماز شب و مناجات از او گرفته میشود. این عقوبت از اینجا هست تا آنجایی که انسان به یک دستگاه باطلی تمایل پیدا میکند و آتش آنها دامن او را هم میگیرد.
وقتی عذاب الهی نازل میشود به حضرت لوط میگویند: شما دست اهل بیت تان را بگیرید و بروید کار تمام شده و قطعی است و بناست عذاب نازل بشود. به پشت سرتان هم نکنید؛ یعنی تعلقاتتان را قطع کنید و الا کمترین تعلق شما را هم گرفتار میکند و عذابی که میآید شما را هم میگیرد. به این دلیل است که به وجود مقدس حضرت و ما مؤمنان و همه دوستان ایشان دستور میدهند که «وَ لَا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَ مَا لَکُم مِّن دُونِ اللَّـهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ»(هود/113) هیچ رکون و میل و اعتماد و گرایشی به آنها پیدا نکنید.
سختگیری خدای متعال در موضوع خلافت الهی
خدای متعال به این وجود مقدس میفرماید «لَعَمْرُکَ»(حجر/72)؛ یعنی قسم به جان تو؛ «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِیرًا *وَ دَاعِیًا إِلَى اللَّـهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرَاجًا مُّنِیرًا»(احزاب/45-46)؛ «وَ إِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ»(قلم/4)، و اینقدر این پیغمبر را در قرآن مدح میکند. اما گاهی خطاب هایی دارد که انسان محیر میشود که چطور خدای متعال به این پیغمبر اینطور خطاب میکند. «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ»(مائده/67) یعنی آنچه که گفتیم را بگو و اگر نگویی انگار هیچ کاری نکردی؛ «فَلَعَلَّکَ تَارِکٌ بَعْضَ مَا یُوحَى إِلَیْکَ»(هود/12) یعنی اگر نگویی بعضی از آن وحی که در نظر داری به مردم نمیرسد. پس بیان آن را به تأخیر نیانداز زیرا فرصت بیان آن همینجاست. این دو آیه هر دو در باب موضوع ولایت است.
از جمله همین آیات است که خدای متعال به حضرت میفرماید «وَ إِن کَادُوا لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ لِتَفْتَرِیَ عَلَیْنَا غَیْرَهُ وَ إِذًا لَّاتَّخَذُوکَ خَلِیلًا * وَ لَوْلَا أَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلِیلًا»(اسراء/73-74) یعنی اگر ما مراقب تو نباشیم ممکن است رکونی به آنها پیدا بشود. ما به تو وحی کردیم و اینها همه چیز را فراهم کرده بودند که فتنه ای را درست کنند و شما را از عمل به این وحی باز بدارند و اگر وحی را تغییر میدادی با تو رابطه خلت برقرار میکردند و دوست صمیمیتو میشدند. آنها دنبال این بودند که پیغمبر وحی را کنار بگذارند و با آنها همراه بشوند.
در روایات تأکید میکند که موضوع این آیات، ولایت امیرالمؤمنان است. این دین ولایت محور است. همه این خطاب ها هم اینجاست؛ یعنی در این موضوع خطابات سنگین است؛ زیرا اینها تلاششان را کردند که یک حرفی را به ما نسبت بدهید و با آنها همراهی کنید، ولو نماز بخوانید و روزه بگیرید؛ ولی ما تو را استوار کردیم؛ البته معنای «لو لا» این است که اصلاً اتفاق نمیافتد؛ زیرا پیامبر هیچ وقت رکون پیدا نمیکند چون خدای متعال او را تثبیت میکند و ثبات قدم میدهد؛ و یا مثل این آیه که میفرماید «لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ»(انبیاء/22)؛ یعنی اگر دو خدا وجود داشت؛ که البته وجود ندارد. یک غصهای روی دل پیغمبر خدا نشست؛ اما منظور این است که اگر میبود و حالا که نیست. در یک روایتی وجود مقدس نبی اکرم فرموده بودند که اگر فاطمه زهرا هم این کار را میکرد به او حد میزدم. در حالی که ایشان عصمت الله الکبری و معصوم مطلق است و همه عصمتها به او بر میگردد. حضرت غصهدار شدند که مگر در من شائبه این کار بوده که پدرم راجع به من اینطوری فرمودند، شبیه این آیه «وَ لَوْلَا أَن ثَبَّتْنَاکَ»(اسراء/74) نازل شد، یعنی حضرت که نگفتند: شما این کار را انجام میدهید . این از همان جنس است و میخواهد که بیان کند، اگر ما تو را تثبیت نمیکردیم ممکن بود به آنها میل پیدا کنی. محال است خدای متعال پیغمبرش را تثبیت نکند و پیغمبر ذرهای از حمایت خدا خارج بشود؛ گرچه که اینها همه تلاششان را متمرکز کردند و حتی یک ذره هم کوتاه نمیآیند.
مدار برنامه نبی اکرم بر امام است و اگر کوتاه میآمدند کار تمام بود و همه منازعات حل میشد. آنها فشار آوردند و قوایشان را متمرکز کردند و ممکن بود که پیامبر کمیبه آنها میل پیدا کند که در آن صورت خدای متعال میفرمایند «إِذًا لَّأَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الْحَیَاةِ وَ ضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَکَ عَلَیْنَا نَصِیرًا»(اسراء/75) یعنی عذاب دنیا و آخرت را دو چندان میکردیم و دیگر ناصری هم پیدا نمیکردید.
در روایت ذیل آیه فرمودند که اینجا موضوع امامت امیرالمؤمنان و خلافت الهیه است. آنها تمام توان را گذاشتند تا حضرت ذره ای عدول کنند؛ اما خدای متعال هم حضرت را محکم نگه داشت و ایشان هم ذره ای در این موضوع کوتاه نیامدند.
این خطاب معنایش واضح است یعنی ما صد در صد تو را حفظ کردیم و تو در حمایت ما هستی؛ ولو شیطان و همه قوایش با هم دست بدهند، نمیتوانند ذره ای در میل تو تأثیر بگذارند. در مجلسی مامون از وجود مقدس ثامن الحجج سوال کرد: اینها که میگویید: انبیاء معصومند،پس مانند این خطاب لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناک یعنی چه؟! حضرت فرمود «مِمَّا نَزَلَ بِإِیَّاکِ أَعْنِی وَ اسْمَعِی یَا جَارَةُ»؛ یعنی گاهی آدم میخواهد یک حرفی به یک نفر بزند، دیگری را مخاطب قرار میدهد؛ که ضرب المثل فارسی آن این است: به در میگویم دیوار بشنود.
سپس حضرت بعضی آیات دیگر را شمردند و گفتند: جنس اینها یکی است گرچه مخاطب به حسب ظاهر پیامبرند، ولی در واقع با ما صحبت میکنند؛ کما این که در جایی دیگر میفرماید «وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى* إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى»(نجم/3-4) پیامبر اصلا هوی در وجودش نیست و هرچه میگوید وحی است که بعضی گفته حتی اگر اسم این حضرت را بپرسی با وحی جواب میدهد
در یک جای دیگری خدای متعال میفرماید «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ»(حاقه/44-46) یعنی دین ما اینقدر مهم است که اگر چیزی به ما نسبت بدهد رگ گردنش را میبریم. این خطاب به ماست؛ و الا پیغمبر معصوم مطلق است اینها هشداری است که ما حواسمان جمع باشد زیرا اینجا جای حرف زدن اضافی نیست.
حیرت آخرت و سیر در ظلمات در رویگردانی از امام
خدای متعال در قرآن میفرماید «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولَـئِکَ یَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ وَ لَا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا»(اسراء/71) ما در قیامت مردم را با امامشان صدا میزنیم؛ زیرا در آنجا آدم هیچ عنوانی ندارد. در محشر میگوییم که امت امیرالمؤمنان یا امت حضرت موسی بیایند. روایتی در کتاب الحجه کافی از وجود مقدس نبی کرم(ص) است که از ایشان سوال شد: یا رسول الله مگر شما امام همه نیستید؟ فرمود: من پیغمبر همه هستم ولی خدای متعال ائمهای از اهل بیت من قرار داده که سران کفر به آنها ظلم میکنند هر کس ولایت آنها را قبول کرد و با آنها بود با من است و روز قیامت من را میبیند و هر کس از آنها رویگردان بود با من نیست؛ همراهی با آن امام شرط همراهی و سیر با من است. اگر با آن امام بودید در قیامت هم شما را با او صدا میزنند؛ و الا نه. کونوا مع الصادقین اگر از این امام تبعیت کردیم روز قیامت ما را در امت حضرت صدا میزنند و اگر با این ائمه نبودیم ما را در امت حضرت صدا نمیزنند.
بعد میفرماید «فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولَئِکَ یَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ وَ لَا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا»(اسراء/71) در قیامت وقتی مردم را صدا میزنند آنها که کتاب را به دست راستشان میدهند کتابشان را میخوانند و هیچ ظلم به آنها نمیشود. در این آیه از آنها که کتابشان را به دست چپ میدهند حرفی نشده است و واضح است که مطلب چیست. آدم ها تابع امام شان هستند و آنهایی که دنبال امام حق هستند کتابشان را به دست راستشان میدهند و آنهایی که تابع ائمه نارند اصحاب الشمال هستند. شمال حقیقت امام باطل است کما این که یمین به یک معنا امام حق است. مردم با امامشان در محشر میآیند. یک عده ای کتابشان به دست راستشان است.
در آیه بعد میفرماید «مَن کَانَ فِی هَـذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمَى وَ أَضَلُّ سَبِیلًا»(اسراء/72) هر که در این عالم کور باشد در آخرت هم کور است. حیرت راه در آخرت بیشتر است. ضلال کسی است که به امام نرسیده است. مردم در تقسیم بندی قرآن سه دسته هستند: «منعم علیهم» که به امام رسیده اند؛ «ضالین» که به امام نرسیدهاند یک عده هم مغضوب هستند که با امام درگیرند. اگر کسی اینجا در کوری بود در آخرت هم کور است و راهش هم تاریک تر و حیرتش هم بیشتر است. اگر کسی دنبال امام حق رفت و خودش را به امام که سرچشمه و کلمه نور است برساند، به فرموده قرآن «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ»(بقره/257) که ادامه آن ولایت الرسول و امام است که تفسیر آن این آیه است «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ»(مائده/55). «الله ولی الذین امنوا» یعنی «الله ولی الذین امنوا رسوله ولی الذین امنوا امیرالمؤمنان ولی الذین امنوا»، یخرجهم من الظلمات الی النور، اگر کسی امامش امام نور و ولایتش ولایت نور بود، در فضای نورانی قرار میگیرند و در قیامت هم چشم دارند؛ اما آنهایی که رویشان را از امام بر میگردانند هم در ظلمت هستند و هم چشم ندارند.
قرآن میفرماید «یَوْمَ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ»(حدید/13) منافقون و منافقات به مؤمنان میگویند به ما یک مهلتی بدهید و یک نگاهی به ما بکنید تا ما یک شعله از نور شما بگیریم؛ چون خودشان نور ندارند و کور هستند. وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى* قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَى وَ قَدْ کُنتُ بَصِیرًا* قَالَ کَذَلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَ کَذَلِکَ الْیَوْمَ تُنسَى»(طه/124-125)، ذکر در اینجا یعنی امام و کسی که از امام اعراض میکند، عیش او تلخ میشود روز قیامت هم کوردل و کورچشم محشور میشود، وقتی میگوید که من چشم داشتم به او گفته میشود که آیات و ائمه ما آمدند اما شما روی خود را برگرداندید و کسی که روی خودش را از امام برگرداند هم در ظلمات است و هم کور است.
«یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولَـئِکَ یَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ وَ لَا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا»(اسراء/71) این آیه هم میفرماید که مردم را با امامشان در محشر صدا میزنیم. یک عده کتابشان به دست راستشان است. اما آنهایی که در دنیا کورند، در آخرت هم کور هستند و گمراهی دارند. محیط امامت ائمه نور هم محیط بصیرت و هم محیط نور است. محیط امامت ائمه باطل هم ظلمت و هم کوری است. این تعبیر را حضرت در مورد دوره اولی در خطبه شقشقیه فرمودند «طَخْیَةٍ عَمْیَاء» یعنی تاریکی کور، که هم فضا تاریک و هم کور است.
دسته دوم که در آیه بیان نشده آنهایی هستند که کتابشان به دست چپ داده میشود چون دنبال امام حق نرفتند؛ پس در دنیا و آخرت کور هستند. در ادامه سوره هم میفرماید وَ إِن کَادُوا لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ لِتَفْتَرِیَ عَلَیْنَا غَیْرَهُ وَ إِذًا لَّاتَّخَذُوکَ خَلِیلًا * وَ لَوْلَا أَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلِیلًا»(اسراء/73-74) ما به تو وحی کردیم که باید مسیر امت خودت را روشن کنی و امامی قرار بدهی که امام نور است تا همه دنبال او حرکت کنند و به نور و بصیرت برسند و در روشنی راه بروند. اینها تمام تلاش خودشان را گذاشتند تا شما خلاف این وحی را بگویی، اما ما به شما ثبات قدم دادیم و اگر ذرهای به آنها رکون پیدا میکردید، به گرفتاری دو برابری دنیا و آخرت مبتلا میشدید. این سخت گیری در موضوع ولایت و امامت است.
درگیری پیامبر(ص) با جبهه طاغوت در عدم متابعت از آنها
در این درگیری یکی از دستورات حضرت این است ذرهای نباید نسبت به دستگاه باطل رکون و اعتماد و میل داشت، زیرا اینجا جای کوتاه آمدن نیست. ممکن است یک جایی در مقام عمل بعضی از فروع تأخیر بیافتد؛ ولی در این موضوع اصلاً جای کمترین مسامحه ای نیست. اینجا یک درگیری همه جانبه بین دو جریان است که هر دو بر محور امام است: یا امام حق یا امام باطل، یا امام نور یا امام ظلمت، ائمه نار یا ائمه جنت. در این درگیری ذرهای رکون به آن طرف نباید پیدا کرد و کمترین میل انسان را گرفتار میکند. این یک دستور تاریخی است که هر چه آنها تلاش میکنند که در این موضوع کوتاه بیایید، ذرهای حق ندارید کوتاه بیایید؛ زیرا اینجا جای کوتاه آمدن نیست. خدای متعال دو خطاب در قرآن به پیغمبر دارد که یک جا میفرماید «لعمرک» و یک جا میفرماید «لولا»، که کمال احترام به نبی اکرم است.
موجی و فتنهای که آنها ایجاد کردند، خیلی سنگین بود. به حدی که حضرت نگران بودند. در حدیث است که وقتی این دو آیه نازل شد «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ»(مائده/67)؛ «فَلَعَلَّکَ تَارِکٌ بَعْضَ مَا یُوحَى إِلَیْکَ»(هود/12) حضرت فرمودند: اول خدای متعال یک وعیدی داد و بعد تهدید کرد که من مصمم شدم و این را گفتم. حضرت میترسیدند این امت نوپا نتوانند راه بیایند؛ زیرا خیلی تحمل ولایت سخت است. در روایات هم آمده که «أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَب»، سختترین امتحان همینجاست و میترسیدند که امت در این امتحان موفق نشوند.
قرآن که داستان موسای کلیم(ع) را ذکر میکنند میفرماید «فَأَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَةً مُّوسَى»(طه/67) وقتی سحره سحرشان را انداختند یک خوفی در دل حضرت پیدا شد و نگران این بود که نکند مردم حق و باطل و فرق ریسمان و معجزه را نفهمند. خدا فرمود حتما کار را انجام دهی، چون اینجا جای کوتاه آمدن و تأخیر نیست چون فرصت فوت میشود.
بنابراین اصلاً به آن طرف نباید رکون پیدا بشود. ما هم دنبال حضرت باید بایستیم و اگر ما هم رکون پیدا کردیم، از ولایت حضرت بیرون میرویم؛ و الا حضرت در مسیر خودشان استوار و ثابت قدم ایستادهاند. به حضرت دستور داده شد «وَ اصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ»(مزمل/10)؛ «فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ»(انسان/24) صبرهای متفاوت [از حضرت خواسته شده] و خدای متعال هم کار را به وقت خودش انجام میدهد.
همچنین به حضرت دستور میدهند «فَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَ جَاهِدْهُم بِهِ جِهَادًا کَبِیرًا»(فرقان/52)، اطاعت از کفار نکن و با آنها جهاد کبیر کن. جاهدهم را مفسرین دو احتمال دادند: یکی اینکه مثل علامه طباطبایی فرمودند: با این قرآن با آنها درگیر باش، و دوم این که در همین عدم متابعت و عدم اطاعت یک درگیری بزرگ هست. سرمایه پیامبر قرآن است و اگر اطاعت نکند باید مجاهده کند. از این آیه استفاده میشود که در عدم اطاعت یک درگیری بزرگ است.
وجود مقدس نبی اکرم طرحی مقابل آنها دارند و آنها میخواهند طرح حضرت را در طرح خودشان بیاورند. خدای متعال میفرمایند که شما وارد طرح آنها نشو؛ بلکه وارد یک میدان درگیری عظیم با آنها بشو که یک جهاد کبیر است که حضرت در همه عرصهها در مقابل آنها استقامت میکنند اما از آنها تبعیت نمیکنند. حضرت «کَافَّةً لِّلنَّاسِ»(سبا/28) یعنی رسولی هستند که برای همه مردم آمدند لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ»(صف/9) باشند، «أَوَّلِ النَّبِیِّینَ مِیثَاقاً، وَ آخِرِهِمْ مَبْعَثا» کسی است که میثاقش از همه جلوتر است اما اینکه ظهورش متاخر است برای این است که همه آنها مقدمات ایشان هستند. حضرت «وَ الْخَاتِمِ لِمَا سَبَقَ وَ الْفَاتِحِ لِمَا اسْتَقْبَل»، خاتم همه انبیاء و گشایش جدیدی برای همه عالم است.
در این درگیری جبهه مقابل حضرت هم تاریخی فکر میکنند و میخواهند همه عرصه ها را از دست این پیامبر در بیاورند. خدای متعال خطاب به این پیامبر میگوید: از طرح آنها اطاعت نکند و با آنها وارد یک درگیری بزرگ شود. بزرگی این درگیری از این جهت است که حضرت وقتی وارد این درگیری عظیم میشوند امتشان را هم در همه عرصهها و همه تاریخ وارد این درگیری عظیم میکنند تا به نقطه غلبه مطلق برسد.
تبعیت نکردن نیازمند به یک درگیری است؛ لذا خطاب به ایشان میشود که در همه امور با همین عدم تبعیت یا با قرآن با آنها مجاهده کن. الان کفار معتقدند که مدیر عالم و رهبر عالم هستند و رهبری و زعامت عالم دست آنها است. هیچ ابایی هم نمیکنند که بگویند: همه عالم باید با طرح ما عمل بکنند. برای همه دنیا یک طرح همه جانبه برای سیاست و فرهنگ و اقتصاد دارند و به ملت ها میگویند: سهم شما هم این است که تبعیت کنید. به اندازه ای که فرهنگ شما با فرهنگی که ما میگوییم میسازد طبق سلیقه خودتان راه بروید. یک تکثر فرهنگی است هم که الان هم در برنامه ریزی هست.
میگویند: ما یک طرح جهانی داریم که باید محقق بشود و برای تحققش همه جوره درگیر میشوند؛ جنگ نرم و جنگ سخت دارند و لشکرکشی و اردوکشی نظامیو استفاده از سلاح های غیرمتعارف و شیمیایی و و تروریسم، اعم از تروریسم نظامی و بیولوژیکی دارند و میخواهند دنیا را تسلیم خودشان کنند و وقتی تسلیم نشوید یک جنگ و درگیری بزرگ و همه جانبه در همه میدان ها اتفاق میافتد که یک عرصه آن قتال است «وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ»(انفال/39). پس این درگیری از عدم رکون شروع میشود تا جهاد کبیر و درگیری وسیع تاریخی حضرت ادامه دارد که وقتی وارد میدان میشوند، یک تاریخ به دنبال ایشان است. حضرت محور جبهه همه مؤمنان در عالم است و همه مؤمنان و آنهایی که دنبال ائمه حق هستند، امت او هستند. امام حقیقی و اصلی آنها حضرت است.
وقتی حضرت وارد میدان میشود یک عالمیوارد میدان میشود. مثل اینکه سیدالشهداء(ع) وقتی در عاشورا صف درست میکنند، همه کائنات درگیر میشوند. در روایت فرمودند که سماوات و ارض و من فی السماوات و من فی الارض و انبیاء و رسل و ملائکه همه درگیر میشوند چون این شخصیت محور همه کائنات است. خدای متعال به حضرت دستور میدهد که «فَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَادًا کَبِیرًا»(فرقان/52)؛ یعنی یک میدان درگیری بزرگ و وسیع را شروع کن. اینها شما را به تبعیت دعوت میکنند؛ اما شما درگیر شو و تبعیت نکن. این درگیری عظیم به عرصه ما هم کشیده میشود و ما هم اگر از این میدان درگیری کنار رفتیم، در هاضمه دشمن هضم میشویم.
شیطان گفته است «لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ»(حجر/39)؛ به فرموده شیطان طرح داشته و شش هزار سال عبادتش را برای این کار به باد داده و برای همه نقشه دارد. از نزدیک شما را میبیند و تک تک شما را آماج تیرهای خودش قرار میدهد و میخواهد شما را در میدان درگیری و دشمنی با خدای متعال بکشاند و تا شما درگیر نکند رها نمیکند.
در این میدان درگیری عظیم وجود مقدس نبی اکرم است که میتواند یک درگیری را شروع و اداره بکند و ما اگر به میدان جهاد کبیر حضرت آمدیم هضم نمیشویم؛ و الا در جهاز هاضمه دشمن هضم میشویم.
همین الان که برای منطقه خاورمیانه نقشه سیاسی و فرهنگی و اقتصادی میکشند. طرح خاورمیانه بزرگ یا خاورمیانه جدید یک طرح سه بعدی بود؛ یعنی هم سیاسی و هم فرهنگی و هم اقتصادی بود. یعنی نه فقط جغرافیای سیاسی منطقه بلکه را همه چیز را میخواستند عوض کنند. حرف آنها هم این است که باید تبعیت کنید؛ و الا درگیری آغاز میشود؛ و تا هرکجایی که آنها طرح دارند و شما تبعیت نکنید باید با آنها درگیر شوید. و چون طرح آنها یک طرحی است که همه عرصه ها را فرا میگیرند، یک درگیری بزرگ و همه جانبه پیدا میشود که یک بخش آن قتال است؛ نه اینکه این درگیری به قتال ختم میشود؛ بلکه آنقدر ادامه پیدا میکند که بساط دین باطل جمع بشود.
صلح پایدار در سایه حذف باطل
ما قائل به صلح هستیم ولی صلح پایدار که بعد از یک جنگ و جهاد پایدار است و تا این جهاد پایدار را پشت سر نگذارید و جبهه باطل را حذف نکنید، صلح پایدار در عالم برقرار نمیشود. ساده لوحی و سطحی نگری است که بگوییم: ما هم طرفدار صلحیم؛ زیرا باید فتنه را جمع کنید تا صلح واقع بشود. اگر مردم حول یک اله جمع شدند و توحید حاکم شد؛ صلح مطلق واقع میشود. در بهشت هیچ دو نفری با هم منازعه ندارند. اما اگر توحید نبود یک طرف هم باطل است که با هم جمع نمیشوند.
فرض کنیم بساط توحید جمع بشود که نشدنی است؛ و کفر حاکم بشود، دائماً دعوا خواهد بود. خیال نکنیم صحنه را ترک کردن صلح میشود؛ بلکه بین خودشان هم دعوا میشود. آنچه که میتواند دعوا را حل بکند اله واحد است. وقتی آلهه متعدد شدند قرآن میفرماید که «تَحْسَبُهُمْ جَمِیعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّى»(حشر/14)، به ظاهر یک جبهه هستند؛ اما بت پرستها با هم صلحی ندارند و نفسها با هم جمع نمیشوند. مگر جنگ اول و دوم جهان را ما مسلمان ها یا مسیحی ها راه انداختیم؟!
همینهایی که منکر اصل خدا و پیغمبر و ادیان بودند سر دعوای تقسیم منابع دنیا با هم جنگیدند و اقلاً پنجاه میلیون آدم کشته و دهها میلیون نفر مجروح شدند و صدها میلیون هم آواره شدند. اگر ما نزاع را رها کردیم و گفتیم بر سر دین خدا نجنگید، صلح نمیشود زیرا سر بتپرستی دعوا میشود. صلح یک راه دارد و آن هم اینکه یک اله حاکم باشد. اگر به آن رشته معتصم شدید، همه تفرقها جمع میشود؛ لذا در بهشت نزاع نیست ولی قرآن وقتی جهنم را توضیح میدهد دائماً با هم دعوا دارند و با هم کنار نمیآیند.
ما هم قائل به صلح هستیم اما باید از یک جنگ طولانی عبور کنیم و اصلاً جای کوتاه آمدن نیست. آنها هرچه گفتند، بدانید که یک شری در آن است. آنها برای این که شما را فریب بدهند حق و باطل را قاطی میکنند؛ لذا یکی دیگر از سنتها سنت تفکیک است. آنجایی هم که حق و باطل را قاطی میکنند دنبال حق نیستند که بلکه میخواهند باطل را در لباس حق به خورد ما بدهند. ذرهای نباید به آنها اعتماد کرد و حتی حقش را هم نباید قبول کنیم؛ چون کنار حقش میخواهد باطلش را به خورد ما بدهد.
«وَ لَکِنْ یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ إ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَیُمْزَجَانِ فَهُنَالِکَ یَسْتَوْلِی الشَّیْطَانُ عَلَى أَوْلِیَائِهِ وَ یَنْجُو الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى» حق و باطل را قاطی میکنند و شیطان مسلط میشود. به دروغ حرف از حقوق بشر میگویند، پس پنجاه میلیون کشته در جنگ جهانی را چه کسی از دم تیغ گذرانده است؟! شما حق وتو برای خودتان قائل شدید و بعد حرف از حق متساوی بشر میزنید. چرا دروغ میگویید؟! کدام سفیهی است که این را نفهمد. چرا این غربزدهها خودشان را به خواب میزنند و خیال میکنند همه مثل خودشان سفیه هستند؛ در حالی که خودشان همیشه نگاه عاقل اندر سفیه به ما میکنند و میگویند شما سواد ندارد و بلد نیستید با دنیا حرف بزنید.
این جنگ و جهاد همه جانبه است و فقط قتال نیست؛ یعنی در عرصه اقتصاد و سیاست و فرهنگ هم باید بجنگیم و اتفاقاً خیلی وقتها عرصههای جنگ فرهنگی جنگ نرمیاست که بسترهای جنگ نظامیرا حل میکند و از درون سنگرهای ما را فتح میکنند. آنجایی که حرف حق میزنند به حرف حقشان گوش ندهید چون حق را میگویند که باطل را حاکم کنند و دنبال حق نیستند. آیا شما باورتان میآید که غربی ها دنبال حقوق بشرند.
کدام حقوق بشر، چه کسی سیاهپوستها را به اسم برده برده و سرخپوستها را نابوده کرده است؟! یک مشت آدم ساده لوح بروند آنجا و بگویند: در آنجا عدالت و صدق است! پس این دروغهای بزرگ را چه کسی به بشر گفته است؟! ما 4 میلیون تلفات نفوس در جنگ اول جهانی در ایران داشتیم در حالی که وسط جنگ نبودیم. قحطی مصنوعی درست کردند و امکانات ما را بردند و گندم ما را آتش زدند که مردم ما به خاطر یک لقمه نان از گرسنگی مردند. همین هایی که میگویند ما طرفدار بشر و انسانیت هستیم این کار را کردند.
حضرت یک درگیری عظیم و همه جانبهای را با ابلیس و جبههاش شروع کردند و ما هم باید در آن درگیری وارد بشویم و الا در جهاز هاضمه آنها هضم میشویم و از جبهه حضرت بیرون میرویم. حضرت دست از درگیری بر نمیدارند. در جهاد کبیر رکون و اطاعت نیست بلکه قتال است و این هر سه با هم هستند و تا در این معرکه ما غالب نشویم اصلاً صلح یک توهم است. از آن طرف هم اگر ما خودمان را کنار بکشیم، سر دنیا جنگ میشود. با وجود آلهه متعدده نزاع قطعی است و فقط توحید محور رفع نزاع است. بهشتیها با هم جنگ ندارند؛ بلکه جهنمیها با هم جنگ دارند و بین بهشتیها و جهنمیها هم نزاع است. نه نزاع بهشتیها و جهنمیها تمام میشود و نه نزاع جهنمیها با هم؛ و این نزاع مستمر است.
السلام علیک یا اباعبدالله...