به گزارش حلقه وصل، سومین جلسه از سلسله نشست های نقد و بررسی «کتابِ تازه» با محوریت نقد و بررسی کتاب «حالِ بعید» سیدرضاهاشمی با حضور محدثی خراسانی و حسین صیامی برگزار شد.
در این جلسه محدثی خراسانی در بیان جایگاه شعر آیینی گفت: آوردگاه شعر آیینی هیئتها و محافل مذهبی بوده است. پیش از انقلاب کمتر به شعر آیینی ارزش داده میشد. کسانی به سمت شعر مذهبی میرفتند که بنمایه شعری نداشتند. اینطور گفته میشد که شعر عاشقانه بسیار قوی است و شعر مذهبی بسیار ضعیف است. با پیروزی انقلاب و در سال های بعد از پیروزی انقلاب این خط کشی ها از بین رفت و این دو مقوله به هم نزدیک شدند. ما مداحان و شاعران مذهبی مردمی پیدا کردیم که توانمندی های خوبی در حوزه شعر داشتند و از طرفی شاعران برجسته و طراز اولی که داشتیم که احساس تکلیف کردند که باید ذهن و زبان خودشان را به مردم نزدیک کنند تا شعر مذهبی شان در محافل خاص و کتاب ها نماند و به توده های مردم راه پیدا کند.
مثلاً مفهومی مثل حضرت زینب که در شعر آیینی و مذهبی گذشته ما حقش ادا نشده بود و ما نتوانسته بودیم آن شعر تصویر واقعی و جایگاه بلند حضرت زینب را در شعر آیینی نشان بدهیم. همین موجب شده بود که تعابیر و تصویرهایی از حضرت زینب ارائه شود که صرفاً به بعد مصیبت هایی که بر ایشان وارد شده می پردازد؛ آن هم به شکلی خیلی افراطی. نسل جوان شاید این ترکیب را نشنیده باشند اما اینقدر این فرهنگ نهادینه شده بود که ما اگر در اقوام و خویشانمان خانمی داشتیم که همه مصیبت ها بر سرش آمده بود، بدبخت شده بود، بچه اش در جوانی از بین رفته بود، زندگی خوبی نداشت و مشکلات زیادی برایش مستولی شده است می گفتند فلانی «زینب ستم کش» است. این ناشی از همین تلقی و تصور بود که صرفاً به این بعد می پرداختند. اما در شعر انقلاب ناگهان از حنجره یکی از شاعران طراز اول انقلاب، شاعری که به تمام توانمندی های شعر مسلط است و به عنوان یکی از بهترین شاعران انقلاب تثبیت شده این فریاد به گوش ما می رسد:
سر نی در نینوا میماند اگر زینب نبود
کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود
جایگاه واقعی حضرت زینب(س) را در آیینه این شعر می بینیم. حتی قیام امام حسین(ع)، تکمیل شدنش و به سرانجام رسیدنش منوط می شود به کاری که حضرت زینب کردند. این اتفاق های خجسته افتاده است و خوشبختانه شعر آیینی ما از آن بیان های محدود و سطحی نگرانه عمق پیدا کرده و به جای بیان چگونگی به سمت بیان چرایی ها آمده است.
پس از آن ایشان در بیان نقد کتاب حال بعید گفت: در حوزه شعر آیینی آقای هاشمی در این میان هنوز در نوسان است. ایشان بین آن فضا و این فضا حرکت می کند. در این زورآزمایی که با شعر چه به لحاظ ذهنی و چه لحاظ زبانی انجام می دهد یک جاهایی توانسته بر عناصر و زوایای شعر غلبه پیدا کند و کم هم از این نمونه ها نیست. شاعری است که در مسیر است و در حال تجربه کردن است و کسب تجربه هم مصون از آزمون و خطا نیست در قسمت هایی هم در این زور آزمایی آن غلبه کامل اتفاق نیفتاده و در مواردی ایشان هنوز باید تلاش کند تا بتواند آن غلبه کامل را دست پیدا کنند.
بیان شعرهای آیینی این مجموعه در نوسان است.در قسمت هایی شاعر به همان ذهن و زبان شعر هیئتی نزدیک می شود. اگر میگوییم شعر هیئت منظورمان ذم نیست. تصور این نشود که شعر هیئتی یعنی شعر نازلی است. منظور شعری است که گفتمان و ادبیاتش هیئتی است. متأسفانه هنوز شعر هیئتی ما وقتی که وارد آن فضای ذهنی و زبانی و گفتمانی می شود می رود به سمت همان فضاهایی که از قبل داشته است. بیان حزن و ماتم و مصیبت اینقدر ذهن شاعر و فضای سرودن را سنگین می کند که خیلی از نقاط درخشان و عزتمندانه ای که زندگی اهل بیت داشته در آن فضا گم می شود. چون دغدغه اصلی شاعر در آن مدار سرودن که قرار می گیرد تأثیرگذاری بر ذهن و احساس مخاطب است. این دغدغه وقتی که تبدیل به دغدغه اصلی شاعر در سرودن می شود سعی می کند تعابیر و تصاویری که رقت قلب بیشتری را بر مخاطب ایجاد کند به کار ببرد و آن جا هم می دانید که جای بیان نکات تأملی و تفکری و چرایی نیست. بیشتر بیان توصیف احساسی و تأثیرگذاری عاطفی است. در این مجموعه ما نمونه هایی از آن گونه فضا داریم و از طرفی نمونه هایی از نوعی که توانسته یک مقداری به بیان های عزتمندانه و ارجمندانه از زندگی اهل بیت نزدیک شود.
فرهنگ روضه یک فرهنگ تاریخی است
آقای هاشمی در حال زور آزمایی با عناصر شعر است. در یک نقطه ای غلبه کرده و در نقطه ای دیگر کامیابی اش کامل نبوده و یک جاهایی اصلاً ناکام شعر را رها کرده است. یکی از زورآزمایی های ایشان با ردیف و موسیقی و وزن است در شعری است که با ردیف روضه ها سروده شده است. برای شعر آیینی خیلی ردیف خوبی است چون در هر بیت یک بار فضا را کاملاً حسینیهای، مسجدی و هیئتی می کنید. فرهنگی که پشت کلمه روضه است یک فرهنگ تاریخی است که وقتی به عرصه شعر می آورید ظرفیت خیلی خوبی است. آقای هاشمی کشف خیلی خوبی در این جا داشته و این زورآزمایی از نوعی بوده که موفق بوده است:
بر هر دری که باز شود پای روضه ها
صد مرده زنده می شود از چای روضه ها
بیان را لطیف و صمیمی و حسی کرده است. چای روضه یک مفهوم مشترکی است که همه ما طعمش در زیر زبانمان است.
هر وقت تشنه کام شدنی روضه تو آب
هر جا که دلشکسته شدی جای روضه ها
منظورم این بود که آن آزمون و خطا و تجاربی که شاعر دارد و در پی کسب آن ها است در این جا توانسته جواب بدهد و توفیق رفیق شاعر شود. همین زورآزمایی با ردیف در یک جای دیگری به نظر من نتوانسته این توفیق را نصیب شاعر کند. با این که کشف خوبی است و نوآوری هم در جای خودش به حساب می آید:
نور است و نـور و نور، سه تا گنبد و ضریـح
طعنـه زده بـه طـور، سـه تا گنبـد و ضریـح
این ردیف کجا و آن ردیف روضه ها کجا. اگر چه هر دوی این ها بهره مند از کشف و نوآوری هستند. ردیف روضه ها اینقدر برایم تازگی دارد که احساس کنم اولین بار است که شنیده ام ولی سه تا گنبد و ضریح را می دانم که کاملاً نو است؛ اما توفیق در آن جا رفیق شاعر شده است ولی این جا احساس می شود آن توفیق به آن شدت نیست. این ردیف آن پیوند لازم را با فضای ذهنی و زبانی شعر نخورده و نتوانسته آن چفت و بند لازم را پیدا کند. این ها همان آزمون و خطاهایی است که شاعری در اندازه های آقای هاشمی که خودشان هم اذعان دارند که شاعری در حال تجربه هستند با آن دست در گریبان می شود و طبیعی است که یک جاهایی توفیق نصیب می شود و یک جاهایی هم نصیب نمی شود.
در شعرهای هیئتی هم با همان گفتمان و فضای ذهنی و زبانی شعر هیئت در قسمت هایی توفیق داشتند.
نوری که در ضمیر نبوت طلوع کرد
زهرا شدی تلاءلو خود را شروع کرد
پیش تو کائنات خشوع و خضوع کرد
هفت آسمان به پات سجود و رکوع کرد
این شعر با این که هم قالب و هم موسیقی و هم نحوه به کارگیری مفاهیم شعر را باب طبع خواندن در مجالس و هیئت ها کرده است ولی آن نگاه تفکری و اندیشمندانه هم در آن لحاظ شده است و صرف بیان احساسی نیست. در همین حوزه گفتمان شعر هیئتی شاعر به نظر من به همان سمت هایی که خیلی شاعرانه نیست. نوع میانه بود که هم فضای شعر هیئتی را داشت و هم عناصر و ذهنیاتی در آن حضور داشتند که به شعر ارجمندی می دادند. اما در برخی اشعار هم تندرویهایی میبینیم که حاصل همان نگاه به شعر هیئت است.
شاعر، شاعر توانمندی است به عنوان مثال در یک بیتی اتفاقاتی می افتد چون شعر عالم اجمال است. یعنی ما هر چه در شعر بتوانیم به اشاره ای با استفاده حداقلی از واژگان حرف خودمان را به مخاطب بزنیم به ذات شعر نزدیک تر شده ایم.
ملامتم نکنید این حال دست خودم نیست
دلم سؤال فراوان ولی جواب ندارد
یک هنرمندی خیلی خوبی است که توانسته به لحاظ زبانی شاعر در مصرع دوم این ایجاز را به کار ببرد. خیلی ساده و عادی به نظر می آید. احساس می کنید که من دارم با شما حرف می زنم این نوع نمونه خیلی بارز و برجسته ای از صنعت سهل ممتنع است که ما در شعر داریم. ظاهراً این گونه سخن گفتن خیلی راحت و ساده به نظر می رسد اما وقتی در مقام گفتنش باشید می دانید چقدر ورزیدگی ذهنی و زبانی می خواهد که بتوانید اینقدر راحت بگوییم.