به گزارش حلقه وصل، جدیدترین کتاب راحله صبوری، نویسنده کتاب دفاع مقدس، با محوریت خاطرات یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس در سیامین دوره نمایشگاه کتاب تهران عرضه شد. این کتاب دربردارنده زندگینامه «رحیم افشاری»، نیروی تیپ 55 هوابرد شیراز است که از کودکی تا پایان جنگ و زمان بازنشستگی وی را روایت میکند.
صبوری در مقدمه این کتاب با اشاره به جزئیات کتاب و چرایی نگارش خاطرات افشاری نوشته است:
روایت زندگی گروهبان یکم پیاده رحیم افشاری، از نیروهای قدیمی تیپ 55 هوابرد شیراز، در 10 روایت مستقل اما پیوسته نوشته شده است. این روایت ابتدا به شیوه معمول خاطرهنگاری از طریق مصاحبه، ضبط و همه شفاهیات به طور کامل پیاده و مکتوب شد. سپس تدوین شد و در مرحله آخر، نگارش آن انجام گرفت که طولانیترین مرحله کار است؛ اما تفاوت فقط در شیوه تدوین و نگارش این اثر است، زیرا در حرفه مستندنگاری هر محقق و تدوینگری دیدگاه خاص خود را درباره مصاحبهشونده و اطلاعاتی دارد که از طریق مصاحبه جمعآوری میشود و از زاویه دید خود به حوادثی که نقل شده مینگرد؛ اولویتهایش در شیوه تدوی، چینش حوادث، و انتقال اطلاعات متفاوت است و همین باعث تفاوت آثار با یکدیگر میشود.
«سایه تاک» با نثری ساده و روان ، به دور از بزرگنمایی و قهرمانپروری و فقط با استفاده از شیوههای خاص مستندنگاری به گونهای کنار کنار هم چیده شده تا علاوه بر پایبندی به اصول تاریخنگاری شفاهی، مسیر واقعی، منطقی و خواندنی داشته باشد و خواننده را در همه پیچ و خمهای زندگی راوی با خود همراه کند.
نکته دیگر اینکه همیشه اینطور به نظر رسیده که تاریخ شفاهی هر جنگی فقط در دست نیروهای رزمنده و خطشکن است، اما خواهیم دید حتی کسانی که کیلومترها با خط مقدم فاصله داشته و مسئولیتهای غیر از خطشکنی برعهده داشتهاند دیدهها و شیندههایی دارند که میتواند موقعیتهای تاریک و مبهمی از آن جنگ را برای ما مشخص و ترسیم کند. خاطرات رحیم افشاری اگرچه زندگی یک نظامی ساده است، اما شرح فراز و نشیبهایی است که بر او و همرزمانش رفته و شاهد خوبی است بر این مدعا که برای پی بردن به تمام رمز و رازها و گوشههای تاریک آن شاید بهتر باشد ابعاد انسانی جنگ را دریابیم.
در بخشی از این کتاب میخوانیم؛
بهمن ماه 1362 ِ بود. در مرخصی بودم و به اهل خانه ناز میفروختم که از رادیو شنیدهام ایران قصد مقابله به مثل دارد و میخواهد بعضی شهرهای عراق را بمباران کند. فهمیدم نیروها در آماده باش اند و به احتمال زیاد عملیاتی در پیش است. برای همین دو سه روز مانده به پایان مرخصی ساکم را بستم تا خودم را زودتر به منطقه برسانم. ِ چون گرای همه نقاط حساس مواضع دشمن را ثبت کرده بودم ِ عملی تجربه ای به دست بیاورم، و می دانستم وقت آن است در کار ساعت یازده صبح از مالیر حرکت کردم و چهار، پنج بعدازظهر به سومار رسیدم و خود را به یگانم معرفی کردم.
همه پرسیدند: «چرا زود آمدی؟»
گفتم: فردا عروسی است و میخواهم شام عروسی را بخورم شام آبگوشت بود که در همان مقر خوردم و سربازان با ماشین مرا به سنگر دیده بانی در خط مقدم رساندند و....
گفتنی است، راحله صبوری پیش از این نیز در حوزه ثبت خاطرات دفاع مقدس فعالیتهای متعددی را انجام داده است که معروف ترین آنها «کوچه نقاشها» و «مهمان صخرهها» است. «کوچه نقاشها» شامل خاطرات ابوالفضل کاظمی است که در رابطه با روزهای دفاع مقدس نقل شده است.