به کزارش حلقه وصل، آیتالله مکارم شیرازی در جلد 3 تفسیر نمونه ذیل آیات 45 و 46 سوره مبارکه «کهف» به زیباییهای خلقت و تشابه زندگی دنیوی به قطره آب اشاره کرده است که در ادامه مشروح آن را میخوانیم؛
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا کَمَاءٍ أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِیمًا تَذْرُوهُ الرِّیَاحُ ۗ وَکَانَ اللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ مُّقْتَدِرًا * الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا ۖ وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ أَمَلًا؛ (اى پیامبر!) زندگى دنیا را براى آنان به آبى تشبیه کن که از آسمان فرو مىرستیم و بوسیله آن، گیاهان زمین (سرسبز مى شود و) درهم فرو مى رود. امّا (بعد از مدتى) مى خشکد به گونهاى که بادها آن را به هر سو پراکنده مىکند و خداوند بر همه چیز تواناست. اموال و فرزندان، زینت زندگى دنیاست و باقیات صالحات [= آثار ماندگار شایسته ]ثوابش نزد پروردگارت بهتر و امیدبخش تر است». (کهف/ 45 و 46)
در آیات گذشته، سخن از ناپایدارى نعمتهاى جهان ماده بود، و از آنجا که درک این واقعیت براى یک عمر طولانى، به مدت 60 یا 80 سال براى افراد عادى کار آسانى نیست، قرآن در آیات مورد بحث، ضمن یک مثال بسیار زنده و گویا این صحنه را کاملاً مجسم مىکند، تا غافلان مغرور با مشاهده آن، که در عمرشان بارها و بارها تکرار شده و مىشود، از این غرور و غفلت بیدار شوند.
مىگوید: «براى آنها زندگى دنیا را به قطرههاى آب باران که از آسمان نازل مىکنیم تشبیه کن» (وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَماء أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ).
این قطرههاى حیاتبخش، بر کوه و صحرا مىریزد، دانههاى آمادهاى که در زمینهاى مستعد، نهفته است، با ریزش آن جان مىگیرد و حرکت تکاملى خود را آغاز مىکند.
پوست سخت و پرمقاومت دانه در برابر نرمش باران، نرم مىشود، و به جوانه گیاه اجازه عبور مىدهد، سرانجام جوانه نورس از دل خاک سر برمىدارد، آفتاب مىدرخشد، نسیم میوزد، مواد غذایى زمین کمک مىکند، و این جوانه نورس با نیرو گرفتن از همه این عوامل حیات، به رشد و نموّ خود ادامه مىدهد، آن چنان که «بعد از مدت کوتاهى، گیاهان زمین سر بر سر هم مىگذارند، و درهم فرو مىروند» (فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الاْ َرْضِ).
صفحه کوه، و صحرا یک پارچه جنبش و حیات مىشود، شکوفهها و گلها و میوهها یکى بعد از دیگرى زینت بخش شاخهها مىشوند، گویى همه مىخندند، فریاد شادى مىکشند، و به وجد و رقص درآمدهاند.
ولى این صحنه دل انگیز، دیرى نمىپاید، بادهاى خزان شروع مىشود و گرد و غبار مرگ بر سر آنها مىپاشد، هوا به سردى مىگراید، آبها کم مىشود «و چیزى نمىگذرد که آن گیاه خرم، سرسبز و خندان به شاخهها و برگهاى پژمرده و بىفروغ تبدیل مىشوند» (فَأَصْبَحَ هَشِیماً).
آن برگهایى که در فصل بهار آن چنان شاخهها را چسبیده بودند که قدرت هیچ طوفانى نمىتوانست آنها را جدا کند، آن قدر سست و بىجان مىشوند که «هر باد و نسیمى آنها را جدا کرده، با خود به هر سو مىبرد» (تَذْرُوهُ الرِّیاحُ)
«آرى، خداوند بر هر چیزى توانا بوده و هست» (وَ کانَ اللّهُ عَلى کُلِّ شَیْء مُقْتَدِراً).
آیه بعد، موقعیت مال، ثروت و نیروى انسانى را که دو رکن اصلى حیات دنیاست، در این میان مشخص کرده، مىگوید: «اموال و فرزندان، زینت حیات دنیا هستند» (الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا).
شکوفهها و گلهایی مىباشند که بر شاخههاى این درخت، آشکار مىشوند، زودگذرند، کم دوامند و اگر از طریق قرار گرفتن در مسیر «اللّه» رنگ جاودانگى نگیرند، بسیار بىاعتبارند.
در حقیقت در این آیه، انگشت روى دو قسمت از مهمترین، سرمایههاى زندگى دنیا گذارده شده است که بقیه به آن وابسته است، «نیروى اقتصادى» و «نیروى انسانى» چرا که براى رسیدن به هر مقصودى از مقاصد مادى، حتماً این دو نیرو لازم است.
به همین دلیل آنها که بر تخت قدرت مىنشینند، سعى در جمع آورى این دو نیرو مىکنند، مخصوصاً در زمانهاى گذشته، هر کس فرزندان بیشترى داشت، خود را نیرومندتر احساس مىکرد؛ چرا که آنها یکى از دو رکن اصلى قدرت او را تشکیل مىدادند، در آیات گذشته نیز دیدیم که: آن مرد ثروتمند بىایمان، اموال و نفرات خود را به رخ دیگران مىکشید و مىگفت: «أَنَا أَکْثَرُ مِنْکَ مالاً وَ أَعَزُّ نَفَراً».
و لذا روى «بنون» که جمع «ابن» به معنى پسر است، تکیه شده، چرا که آنها پسران را سرمایه و نیروى فعال انسانى مىدانستند، نه دختران.
به هر حال همان گونه که دیدیم، پابرجاترین اموال که عبارت از باغ، زمین زراعتى و چشمه آب بود، چگونه در چند لحظه نابود شد! در مورد فرزندان نیز گذشته از آن که حیات و سلامتشان همیشه آسیبپذیر است، گاهى، به صورت دشمنانى در مىآیند که: به جاى کمک بودن، مزاحم سرسختى خواهند شد!
سپس، اضافه مىکند: «باقیات صالحات، یعنى ارزشهاى پایدار و شایسته، نزد پروردگارت ثوابش بهتر و امیدبخش تر است» (وَ الْباقِیاتُ الصّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلاً).
گر چه، جمعى از مفسران خواسته اند: مفهوم «باقیات صالحات» را در دایره خاصى، مانند نمازهاى پنجگانه، یا ذکر «سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ أَکْبَرُ»، و امثال آن، محدود کنند ولى روشن است: مفهوم این تعبیر، آن چنان وسیع و گسترده است که: هر فکر، ایده، گفتار و کردار صالح و شایستهاى را شامل مىشود که، طبعاً باقى مىماند و اثرات و برکاتش در اختیار افراد و جوامع قرار مىگیرد.
اگر مىبینیم، در بعضى از روایات، به نماز شب، و یا مودت اهل بیت(علیهم السلام) تفسیر شده، بدون شک منظور، بیان مصداقهاى روشن است، نه منحصر ساختن مفهوم در این امور.
به خصوص این که: در پارهاى از این روایات، «مِنْ» که دلالت بر تبعیض مىکند، به کار رفته است.
مثلاً در روایتى از امام صادق(علیه السلام) مىخوانیم: لاتَسْتَصْغِرْ مَودَّتَنا فَإِنَّها مِنَ الْباقِیاتِ الصّالِحاتِ:«دوستى ما را کوچک مشمر که از باقیات صالحات است».
و در حدیث دیگرى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «از گفتن تسبیحات اربع مضایقه نکنید که آنها از باقیات صالحات است».
حتى اگر همان اموال ناپایدار، و فرزندانى که گاهى فتنه و مایه آزمایش هستند، در مسیر اللّه قرار بگیرند، آنها هم به رنگ باقیات صالحات، درمى آیند چرا که ذات پاک خداوند، جاودانى است و هر چیزى براى او و در راه او قرار گیرد جاودانه خواهد بود.