
شما در حال حاضر مشغول اجرای فعالیت خاصی در حوزهی فرهنگ هستید؟
نه! من هم اکنون به صورت جدی مشغول انجام فعالیت فرهنگی نیستم، عمدتا در فضای مجازی تحولات سیاسی را بر اساس دغدغههای خودم نقد و بررسی میکنم. از حدود یک سال پیش با اشتغال به تحصیل و تدریس به تدریج از این فضاها فاصله گرفتم.
چه شد که از این فضا خارج شدید؟
به نظرم میرسد که تمرکز روی یک موضوع خاص و تلاش برای کسب دانش در یک حوزهی خاص در بلند مدت میتواند به نفع خودم و به سود جامعه باشد. از این جهت خیلی با غرق شدن با مسائل روز موافق نیستم و بیشتر ترجیح میدهم که اگر کاری از دستم بر میآید، در آن حوزهی خاص و تخصصی انجام داده باشم. چون یکی از آفتهایی که فعالان فرهنگی به آن دچار هستند، افتادن در امواج روزمره فعالیتهای سیاسی، و حتی رخدادهای معمول کشور است. عدهی زیادی در این دام میافتند و مرتب میخواهند واکنش نشان دهند، برای همین از بحثهای اصلی باز میمانند.
به نظرم میرسد آفتی که افراد علاقمند و فعال در جبههی انقلاب اسلامی دارند، این تفکر است که برخورداری از روحیهی نقادانه و پرسشگری و مطالبهگری، به این معناست که باید در تمام مسائلی که با آن مشکل داریم وارد شویم. من چنین نظری ندارم؛ باید جبههی حزبالله نقدهایش را تخصصی کند، علمی کند. من شخصا ضرورتی نمیبینم که هم در سینما وارد شوم، هم مذاکرات هستهای را نقد کنم، هم فعالیتهایی را برای عفاف و حجاب راهاندازی کنم... البته سعی میکنم به عنوان کسی که تکلیف شرعی و دینی دارد در همه این حوزهها به اندازه تکلیفم وارد شوم، ولی این که مرتبا به وقایع روز جامعه واکنش نشان دهم، اولویت من نیست.
با وجود این که از کار فرهنگی فاصله گرفتهاید، دلتان برای آن فضاها تنگ نمیشود؟!
دلتنگی برای کار فرهنگی دو حیث دارد، دو وجه دارد: یکی دلتنگی عاطفی است که طبیعتا وجود دارد. مثلا من برای خیلی از فعالیتهایی که قبلا داشتم، مثل خادمین شهدای هویزه یا مثلا خدمت به زائران پیادهی کربلا، دلم تنگ میشود، اما الآن اولویتم نیست. فاصله گرفتن از کار فرهنگی بیشتر به این عنوان بوده که ما باید الآن در حوزههایی که مغفولٌعنه مانده است وارد شویم، حوزههایی که اتفاقا با علایق خودم هم ارتباط جدی دارد، مثل تاریخ ایران.
ضمنا نباید ما فعالیت فرهنگی را در یک مجموعهی محدود تعریفشده قرار دهیم. مثلا تا دو سال پیش تولید مانتو را شاید کسی کار فرهنگی نمیدانست، اما به مدد فعالیت جهادی یک عده، حالا تولید مانتو واقعا جزء فعالیت فرهنگی محسوب میشود، تولید نوشتافزار ایرانی اسلامی تا یک سال پیش شاید کار فرهنگی محسوب نمیشد و اهمیتش درک نمیشد، یا مثلا الآن برنامهسازی در حیطههای مختلف، چه پادکست، چه کلیپ، چه انیمیشن، تا دو سال پیش کار فرهنگی به حساب نمیآمد... فعالیت فرهنگی فقط در سخنرانی و تولید نشریه نیست.
شما به عنوان یک فرد فرهنگی کدام مجموعه فرهنگی مردمی را در سال 93 دیدید که کار فرهنگی درخوری انجام داده باشد؟
در این حوزه به نظر من میشود از «سفیر فیلم» نام برد که ساخت یک فیلم مستند را دنبال میکند؛ یا حتی برنامهی «ثریا»، به عنوان یک مجموعه فرهنگی، که بودجهی چندانی هم ندارد... غیر از اینها، مجموعههای زیادی هستند، مثلا در حیطهی نوشتافزار، مجموعههای زیادی وارد شدهاند که با توجه به نیاز جامعه، به علایق متدینان جامعه نسبت به تولید و تهیه لوازمالتحریری که با فرهنگ ما تناسب داشته باشد، اقدام میکنند.
به نظر شما در سال 94 مجموعههای فرهنگی باید کدام کار را در اولویت کاری و اهداف خودشان قرار بدهند؟
به نظرم میرسد اولویت اصلی، تخصصی شدن کار است. نباید یک سری فعالیتهای تعریفشدهی رایج را جزء فعالیتهای فرهنگی بدانیم و هر کس یا هر نهادی که آن فعالیتها را انجام ندهد، از این حوزه خارج کنیم. شاید مثلا الآن زبانآموزی یک فعالیت فرهنگی محسوب نشود، ولی در بلندمدت فعالیت فرهنگی به حساب آید و حتی به عنوان جهاد به آن نگریسته شود.
من تخصصی شدن را این طور تعریف میکنم: هر مجموعه و هر فرد ببیند علاقهاش چیست، تخصصش چیست و از باقی موضوعات اجتناب کند، حتی اگر مسالهی حساسی مثل مذاکرات باشد، حتی اگر خط نخست جریانات فرهنگی کشور مثل جشنوارهی فجر باشد. هنوز خیلی موضوعات هستند که مورد غفلت مانده و کسی به آن توجه نکرده است. هنوز کسی به اقتصاد و تحریم فکر نکرده است، هنوز کسی واقعا فعالیت پژوهشی در حوزهی تاریخ را فعالیت فرهنگی نمیداند.
من دوستان و مجموعههایی را میبینم که کارکردهای چندگانهای دارند و در کارکردهای چندگانهای که دارند، توفیق چندانی ندارند. به نظرم تک موضوعی شدن فعالیت فرهنگی، تک موضوعی شدن مجموعههای فرهنگی، اولویت مهمی است.