به گزارش حلقه وصل، مهدی کلهر راز پنجم را یکسره به نام خود زد. 58 دقیقه یکپارچه گفت. اینقدر یکدست و حساب شده حرف زد که نادر طالبزاده ترجیح داد کلا سکوت کند و مستمع باشد. طالبزاده که علاوه بر هدایت ظریف میهمانان راز به آنجا که میخواهد، به فیلمهای کوتاه و میانبرهای موضوعی مشهور است در این برنامه اصلا دستور پخش هیچ چیزی نداد.
موضوع بحث تمدن اسلامی بود. هرچند مجری مولف برنامه چندین خرده موضوع جذاب دیگر هم فهرست کرده بود ولی کلهر اینقدر حرف نزده و صریح داشت که نوبت به چیز دیگری نرسید.
این برنامه یکی از عجیبترین برنامههای راز بود. چند خاطره جذاب و مقدار زیادی آسیبشناسی انقلاب اسلامی بود.
طالب زاده: مهمان امشب برنامه آقای مهدی کلهر هستند. با شما از هر دری میشود صحبت کرد، بحث فرهنگ و هنر و غیره، عمده بحث امشب ما اثر انقلاب اسلامی بخصوص در بُعد هنر است. اصل موضوع موسیقی است که شما مسئولیت موسیقی را برعهده داشتید. اعتمادی که حضرت امام در بحث موسیقی به شما داشتند، خطری بودنِ موضوع موسیقی، مرز بودنش، فقه در مورد موسیقی. . موضوع دیگر ما بُعد تمدنسازی انقلاب اسلامی است که الان وارد مرحلۀ جدی شده است. چند بازیگر خارجی هستند که میتوانیم در مورد آنها صحبت بکنیم و حتی یک سریالی که چند وقت پیش تلویزیون پخش کرد به نام «خانه پوشالی». سریالی که بدون تفسیر پخش شد. همان ایان بنده بیمارستان بودم و شما با من تماس گرفتید و گفتید این باید تفسیر شود و همینطور نباید پخش شود.
بعد از 38، 39 سال رسیدیم به یک مرحلهای که خود انقلاب اسلامی یک تهدید است برای غرب و آن بُعد تمدنسازیاش است. برای اطرافیان هم که ذخیرهای ندارند و حسادت میکنند و نقشه میکشد و با دلار میخواهند مقابله بکنند. در این مورد صحبت کنیم و این وجود که انقلاب اسلامی به آن رسیده و امکانی که میتوانیم و استعدادش را هم داریم.
غفلت یعنی از دست دادن زمان
کلهر: «ولعصر، ان الانسان لفی خسر، الا الذین آمنو و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر» همه قرآن البته همینطور است. متاسفانه ما کمتر به آن رجوع میکنیم. این سوره بسیار جای تامل دارد. به خاطر اینکه خداوند به چیزی قسم میخورد به عنوان زمان یا زمانه که بلافاصله این است که انسان زیانکار است؛ من از این بُعد میخواهم ورود کنم که آنچه در این جهان مادی است از اتم و الکترون تا کهکشان بر همه 4 بُعد حکومت میکند، طول و عرض و ارتفاع و زمان یعنی هر شی مادی در امتداد مکان و زمان محصور است یعنی هیچ چیزی مادیای نیست که خارج از زمان وجود داشته باشد. معمولاً انسان زمان را فراموش میکند. اساساً مفهوم غفلت، فراموشی زمان است. زمان سوخت گرانقیمتی است، زمانی که ماشین خاموش است سوختی مصرف نمیکند وقتی ایستاده و روشن هم هست سوخت کمتری مصرف میکند؛ اما وقتی با سرعت در حال حرکت است سوخت بیشتری مصرف میکند. انسان اینگونه نیست. انسان خواب باشد عمرش که زمان است را مصرف میکند در بالاترین حد تلاش هم باشد باز همان سوخت را مصرف میکند؛ این خسارت از آن خسارتهای خیلی عجیب و غریب است که تعابیرش که در متون مذهبی نامش غفلت است.
امام در مورد خواب ما غربیها چه گفتند
یعنی ای انسان! ای موجودی که اشرف مخلوقات هستی! یک سوخت گرانقیمتی مانند عمر و زمان در اختیار توست و تو از آن استفاده نمیکنی! دیگری دارد از آن استفاده میکند و به کجا رسیده است! اینطوری نیست که شما از آن استفاده نکنید و آن را ذخیره کنید. نه هم شما از سوخت استفاده میکنید ولی تکانی نخوردید. هم یک تمدن غریب که دارد استفاده میکند در حال تحرک و رشد است. بحث تمدنی که شما گفتید اصلش اینجاست.
حضرت امام راجع به ما به عنوان شرق و غرب یک فرمایشی دارند هم در صحیفه وجود دارد و هم صدای ایشان وجود دارد که میگویند ما و غربیها هر دو خواب بودیم آنها بیدار شدند و حرکت کردند و نگذاشتند ما بیدار شویم یعنی به عنوان رقیب، حالا یک تمدن آتنی است از آن طرف حرکت میکند بعدها مسیحیت میآید روی آن تمدن تاثیرگذاری دارد، بعد بیزانس اتفاق میافتد و غیره... ما هم تمدن این طرف هستیم. ما در جهان میانه هستیم که ما هم برای خودمان توحیدی هستیم، ابراهیمی هستیم، بعد ادیان را میپذیریم و برای خودمان یک تمدنی هستیم، این نظر درست است و هر دو در قرون میانه در خواباند ولی آنها بیدار میشوند یعنی قَدر این سوخت را سوخت گرانقیمت زمان را، میدانند و پیشرفت میکنند و نمیگذارند بیدار شویم.
ایشان بلافاصله در توضیحی که میدهند اشاره دارند که در مراتب معرفت هم اولین گام بیداری است ملتی که خواب است به هیچ جایی نمیرسد، نه اینکه تمدنساز نمیشود یعنی اصلاً نمیفهمد که چگونه کنشپذیر است هر شیای در خلقت باز از اتم تا کهشکان از مورچه تا فیل، از انسان تا میمون در هر لحظه سه حالت بیشتر ندارد یا کنشپذیر است یعنی مفعول است یا در حالت انفعالیست واکنشگر است یا کنشگر حالت فاعلی، هیچ موجودی در این جهان از این سه حالت خارج نیست. یعنی الان کره ماه و زمین دلیل اینکه در کنار هم قرار گرفتند چون هر دو در حالت تعادلی هستند و به یک تعادل رسیدند.
انقلاب وقتی کنشگر شود تمدنساز است
بحثی تمدنی که شما مطرح کردید اولین سوال این است ما کنشپذیریم یا واکنش گریم یا کنشگر بیشکنش گریم اصلاً فعالیم؟ انقلاب که اتفاق میافتد نه در ایران در الجزایر، در روسیه تزاری، در فرانسه میآید یک کشور را از آن حالت افتادۀ خمودۀ کنشپذیری خارج بکند، انقلاب اصولاً یک حرکت کنشیِ واکنشی است اما انقلاب نباید در این واکنش بماند اگر توانست انقلابی که از این مرحلۀ واکنش عبور کند و به کنشگری برسد یعنی برسد به مرحلۀ فاعلی و فعالی این میتواند اولین گامهای تمدنسازی را بردارد، شما اگر نگاه بکنید یکی از فاتحان نظامی تاریخ که در غرب هم معروف است چنگیز مغول است یا تموچین و غربیها برخلاف ما تموچین و چنگیز مغول را یک عارف میدانند، کتابهای زیادی هم راجع به او وجود دارد یک فیلم چنگیز هم بود که قدیم سینمای هالیوود ساخت . دلیلش هم این است که یک مانیفستی دارد، یک یاسا یا یاتایی دارد کتابی دارد و برای خودش انجام میدهد تلافی میکند آن خصومت شمال و جنوب چین را از آنجا میآید از دیوار چین عبور میکند.
اما یاسای چنگیز نمیتواند تمدنسازی کند، فتوحات چنگیز کم نیست فکر میکنم بیش از اسکندر باشد ولی تمدنسازی نمیکند، شما باید در این مرحله که هستید یک مانیفستی داشته باشید باید حرفی داشته باشید، باید کتابی داشته باشید که این کتاب را در آن عصر عرضه بکنید و تمدن به وجود بیاورید، چه قسمتهای فیزیکی و مادی تمدنی که مانند شهرسازی است، چون مدینه یعنی شهر و تمدن یعنی شهرنشینی شما باید ظرفی که انسان در آن زندگی میکند و شهر است را به وجود بیاورید، اگر شما همان هستید که تمدن قبلی دارید میگویید پس برای چه آدم کشتید؟ برای چه جنگ کردید؟ اگر حرف جدید دارید معنیاش این است که یک تناسبات و مناسبات جدیدی را در این انسانهایی که قرار است در جامعه شهری زندگی بکنند تعریف میکنید اگر این را تعریف میکنید یک معماری جدید میخواهد، یک شهر جدید میخواهد، حضرت رسول در مدینه این را انجام میدهد، مدینهالنبی که شکل میگیرد کاملاً این در آن لحاظ میشود این مدل در جهان اسلام آن زمان Developmon یا Development میشود و گسترش پیدا میکند که ما در فارسی به آن میگوییم توسعه، یعنی یک موتیفی آنجا شکل میگیرد این موتیف توسعه پیدا میکند. حال توسعۀ بزرگش میشود نقش جهان اصفهان توسط شیخ بهایی.
مدینه النبی تاریخ دارد همانجا که پیامبر اطراق میکند، مسجد و منزل و درِ همۀ منازل به سمت مسجد باز میشود بعد از مدتی درها بسته میشود فقط یکی دو در باز میشود بعد تمام بازارها به مسجد ختم میشود یعنی الدنیا مزرعة الآخره. که مغازهها وجود دارد، مرکز و قلب شهر میشود مسجد، مسجد پیامبر. این یک الگو است اینجا مهم نیست که حالا سقفش گچبری دارد یا ندارد در مسجدی که ایشان دارد وقتی میخواستند قضاوت کنند کنار یکی از این درختهای خرما میایستادند یعنی دادگستری یعنی به لحاظ فیزیکی مشخص بود وقتی ایشان میرفت کنار یکی از این نخلها میایستاد میدانستند ایشان میخواهد حکم قضایی صادر کند، وقتی برای یک کار دیگری مثلاً برای جنگ میخواستند سرباز بگیرند یک درخت دیگری بود در حد فاصل دو درخت، این یعنی فیزیک آن ظرفی که قرار است مدنیت در آن اتفاق بیفتد، این ظرف باید یک شکل و یک نسبتی داشته باشد، آیه قرآن هم صریح این را میگوید اذا نودی الصلاه من یوم الجمعه، یعنی وقتی صدای نماز میآید شما بشتابید برای نماز کسبتان را تعطیل کنید این شهرسازی با شهرسازی مسیحی متفاوت است.
خطر بزرگی که انقلاب اسلامی را تهدید می کند
مسیحیت دورۀ اسلام هم یک شهرسازی دیگری دارد، چون آن زمانی که اسلام میآید مسیحیتی است که ربانیّت مدنیت آن را تشکیل داده است، کلیسا یک طرف است، دنیا یک طرف است، در اسلام چون ربانیت وجود ندارد نه، از همین مزرعه باید به آخرت رسید یعنی از همین بقالی، کسب و کار و تجارت و همه اینها باید به آخرت رسید این هم یک معنا دارد برای خودش، یکسری مفهوم است و هم یکسری فیزیک دارد باید یک عینیتی داشته باشد که شما در آن تربیت شوید در حالی که شما شهرهای مسیحی را که نگاه میکنید میبینید اینها جداست، یعنی خود معماریِ مسیحی نوعی در دلش سکولاریزم وجود دارد، تفکیک دین از سیاست وجود دارد، تفکیک دنیا و آخرت وجود دارد در اسلام وجود ندارد اصرار هم بر این است که اصلاً نمیشود تفکیک شود.
این بحثی که الان ما داریم و لازم است ما داشته باشیم الان انقلاب اسلامی به جایی رسیده است که اگر حرفی برای گفتن نداشته باشد سرنوشتی بهتر از چنگیز مغول پیدا نمیکند، نباید تردید کرد! او آمد ایران را گرفت، بچهها و نوادهاش هم آمدند اینجا همه هم شیعه شدند و اسلام را پذیرفتند. اصلاً عثمانی برای نوادۀ چنگیز است. حکومت عثمانی برای نواده سلاجقه است، یعنی اینکه ما صرفاً فکر بکنیم یک منطقهای را یک حرکتی بیاید بگیرد و سلطه پیدا بکند نه، باید برای تمام شئون از فلسفۀ حرکتی خودش تا بینشی که دارد عرضه میکند بالاخره تفاوت وجود دارد. اسلام که میآید کاملاً متفاوت با اسلام زمان است، درست است که حضرت موسی را ما قبول داریم، اسلام هم قبول دارد، تورات را قبول دارد، انجیل را قبول دارد ولی آن یهود زمان و آن نصرانی و مسیحیت زمان هیچ کدام آن یهودی ناب و مسیحی ناب نیستند. اینقدر دچار اِعوجاج هستند، آنها گرفتار تثلیث هستند و اینها گرفتار دنیازندگی؛ به اندازهای که معاد را فراموش کردند. یعنی اینها در کتبشان حتی تورات و تملود، معاد را برداشتند. مانند الان که صهیونیستها همین را میگویند، به معاد اعتقادی ندارند اینها میگویند هر چه است در همین زندگی است، قرآن هم مفصل در سوره بقره راجع به این قضیه صحبت میکند.
داریم سر خودمان کلاه میگذاریم
به همین جهت اگر ما داریم، راجع به هنر صحبت میکنیم، اگر داریم راجع به فرهنگ صحبت میکنیم، اگر داریم راجع به سیاست و اقتصاد صحبت میکنیم ، میگوییم ربا باشد یا نباشد، ما یک چیز خیلی مهمی داریم که آن این است که ما چه مدنیتی را میخواهیم بیاوریم؟ انقلاب اسلامی کم هزینه نداده است. ما میخواستیم مثلاً یک کشوری شویم مانند مالزی؟ اینقدر باید شهید میدادیم، ما مانند اندونزی میخواستیم بشویم؟ کشور بدی نیستند کشور مسلمانی هستند و چیزهای خوبی دارند. اما آیا انقلاب اسلامی یک افقِ بسیار وسیعتری را مدنظر داشت؟ بالاخره این انقلاب بینانگذار دارد. خوشبختانه امروز ما همۀ دیدگاههای حضرت امام را داریم. چه حکومت اسلامی که ایشان در نجف داشت، چه تمام فرمایشات ایشان در زمان انقلاب در این 10 سال در ایران وجود داشت و چه مکتوبات ایشان و وصیت ایشان، اگر ما این اصول را از دست بدهیم در این خردهریز دچار اشتباه میشویم. ما در موسیقی به انحراف میرویم، در معماری به انحراف میرویم، در اقتصاد به انحراف میرویم یعنی ربا میخوریم، ربا میگیریم همه اینها کارها را میکنیم و کلاه شرعی سر آنها میگذاریم یک چیزی برای خودمان میگوییم.
ما باید آن اصولی که بابت آن این انقلاب صورت گرفته است انقلاب کم هزینه ای نیست، پشتوانۀ انقلاب اسلامی حداقل از دورۀ فتحعلیشاه قاجار یعنی حرکتهایی که از درون حوزه اسلام ناب توسط مراجع بزرگ، مانند میرزا مسیح بود، بعد میرزای شیرازی بزرگ بوده، ، سید جمال الدیناسدآبادی و غیره تا میآید مشروطه از مشروطه میآید نهضت ملی نفت همه اینها است و 15 خرداد و میرسد به انقلاب اسلامی، معنی آن این است که کاملاً حرف برای گفتن وجود دارد. حضرت امام این را دارند، میگویند ما برای همه چیز جواب داریم چند مصاحبه ایشان در پاریس دارند، خبرنگاران مختلف سوال میکنند شما اینجا چه میکنید؟ میپرسند شما یک کشوری مانند عربستان یا الجزایر میخواهید بشوید؟ میگویند نه، این جواب خیلی مهم است ما برای همه چیز جواب داریم.
آنچه که به نظر من است که فرض کنید در مقام یک کارگردان بخواهم ورود بکنم میگویم آن اصول شما چیست؟ آن چارچوب بینشی شما چیست که من بخواهم در آن فیلم بسازم؟ این چارچوب بینشی را آمریکا دارد، فرانسه دارد، آنها در اصول خودشان به قول بعضیها میگفتند آنقدر حزب الله ی اند که یک میلیمتر کوتاه نمیآیند، شما مگر نمیگویید اینها اهل دنیا و پولاند ولی اینطور نیست در اصولی که دارند هیچگونه مسامحه نمیکنند، آنچه که الان شما آنها را به عنوان دشمن میشناسید، آمریکا دشمن اصلی ماست نشان هم داده است دیگر اظهرُ منالشمس است، این آمریکا بالاخره آمده از یک لاف 40 تکه یک ملت به وجود آورده است و از این یک قدرت به وجود آورده و این قدرت را بعد از جنگ جهانی دوم تبدیل کرده به ابرقدرت و از حدود 40، 50 سال پیش در تمام آثار هنریاش از آیندهای صحبت میکند که اگر یک موجودی از فضا آمد به کره زمین حمله کرد یک نفر نمایندۀ کره زمین میرود با او مقابله میکند یا میجنگند یا مصالحه میخواهد بکند پرچم آمریکا دست اوست این خیلی جالب است، این فیلم را امروز آمریکا نمیسازد دهه 60 میلادی میسازد، معنی آن این است که آنها برای آیندۀ خودشان منظره دارند، دورنما دارند ولی ما متاسفانه اینقدر گرفتارمان کردند برای کارهای کوچک که طبیعتاً همیشه هم وجود دارد.
دانشمندان هم صبر کردهاند
من یادم است آقای دکتر عارفی دکتر حضرت امام برای من نقل میکرد، میگفت من در آمریکا بودم یکی از روسای بیمارستانهای بزرگ آمریکا بودند، گفت خیلی کار کردم در جلسات هفتگی که داشتیم یک لیستی از اشکالات بیمارستان را نوشتم و دادم رئیس بیمارستان که چنین چیزهایی وجود دارد گفت نگاه کرد و تیک زد و
گفت این اشکالات اصلاً با این بیمارستان است وقت خودت را صرف اینها نکن، این چند اشکال را میشود درست کرد؛ زندگی روزمره این است و اصلاً طبیعت زندگی این است که این اشکالات باشد، این خیلی بد است که بزرگان و دانشمندان و فلاسفه ما، هنرمندان، سیاستمداران ما، علمای حوزوی ما آن دورنمای اصلی را فراموش بکنند، اگر این اتفاق بیفتد ما شامل این آیۀ قرآن هستیم: «ان الانسان لفی خسر» یعنی ضرر میکنیم مگر کسانی که ایمان بیاورند، عمل صالح انجام بدهند یعنی از این سوخت استفاده بکنند، تواصوا بالحق، حقیقت فیزیکی این شی که داخل این لیوان است این است که آب H2O است، برای اینکه شما به این حقیقت برسید صبر لازم است، دانشمندان خیلی صبر کردند تا فهمیدند این از اتم تشکیل شده است و باز خیلی صبر و کار شده تا فهمیدند فیزیک کوآنتومی به نسبت آن فیزیک اینطور است.
این مشکلات ما مشکلات ملی ماست، هنر ما این مشکل را دارد، عالم ما هم این مشکل را دارد، ما آدمهای باهوشی هستیم آدمهای باهوش کمکوش هستند، چون خیلی سریع میفهمد برای فهمیدن وقت زیاد نمیگذارد، آدمهایی که هوش کمتری دارند کوشش بیشتری دارند، ما یکسری اشکالات ملی داریم این اشکالات ملیمان را اگر رفع نکنیم، من که میگویم واقعاً ملی است یعنی همه گرفتار آن هستیم هنرمند ما دنبال سواد نمیرود، درست است که ذوق هنری هنرساز است، من یادم است یک زمانی آقای دکتر عالمی با هم درس میدادیم میگفت دانشکده هنرساز نیست درست هم است، دبیرستان هنرمند نمیسازند اما هنرمندی که دانشکده میرود اثر هنری او فاخر است، شعر شاعر باسواد میماند و ماندگار است، مدرک را نمیگویم یعنی اگر شما شاعر بیسواد داشتید شعرش خیلی زیباست در حد یک ترانه و رباعی و این حرفهاست اما اگر فقیه باشد مولانا میشود، اگر فقیه باد و حافظ قرآن باشد حافظ میشود، این مهم است ـ من بعد از انقلاب خوب شدم اصلاً قابل قیاس نیستم با قبل از انقلاب ـ اما این تذکر خیلی مهم است
مدرس میگفت تاریخ و نهج البلاغه را در حوزه اجباری میکردم
من یادم است استاد حسین علیزاده آهنگساز و نوازندۀ برجسته میگفت یکی از اشکالات هنرمندان ما این است که اصلاً تاریخ خودمان را بلد نیستیم گفتم خیلی نگران نباش سیاستمداران ما هم بلد نیستند، بسیاری از افرادی که در مجلس هستند و پستهای سیاسی دارند امتحان تاریخ از آنها بگیرید اگر تجدید نشوند 10، 12 بیشتر نمیگیرند یعنی هنوز نمیدانند سلسله غزنوی با دیگری چه فرقی دارد و چه اتفاقی افتاد! در حالی که تاریخ مهمترین محورِ معرفتی انسان است اگر نبود قرآن تاریخ نبود، دو سوم قرآن تاریخ است، یا به نظر من مباحث اصلی ماست.
مرحوم مدرس من دست خیط ایشان را دیدم، ایشان میگوید اگر من یک روزی به حوزه برگشتم ـ ایشان قرار بود مرجع شوند و آن زمان به خاطر شیعیانی که در پاکستان فعلی و هند بود، رفته بود آنجا و علمای اصفهان نگذاشتند و گفتند لازم است شما بیایید جزء علمای طراز اول در مجلس دوم ـ دو درس را در حوزه اجباری میکنم، یکی تاریخ، یکی نهج البلاغه، من به تمام بزرگان حوزه میگویم اگر حوزههای ما به صورت جد به این دو بپردازند خروجیِ حوزه یکباره خیلی قدبلندتر از الان خواهد شد، ببینید زمان یک ریسمانی است که ما فکر میکنیم میتوانیم آن را قطع بکنیم امکان ندارد آن را قطع کرد، یک نفر که معتاد است و تنبل است میگوید من فردا صبح میخواهم بلند شوم دیگر سیگار نمیکشم، مگر ممکن است، امکان ندارد حضرت علی میفرماید: اِنَ الغایتِ امامَکُم، غایت و نهایت و مقصود جلو است و ان وراءکم الساعه تحدوکُم، گذشتۀ تو، تو را هل میدهد فردای من و شما را دیروزی ما میسازد، امکان ندارد شما بتوانید آن را تغییر بدهید این خیلی نکتۀ مهمی است، کاری که من 10 دقیقه بعد انجام میدهم، یک ربع قبل من آن را ساخته است، 50 سال پیش من آن را ساخته است، دو پزشک با هم میروند اتاق عمل، دو تا نقاش ما هم میروند آتلیه، در آن لحظه نمیتوانند چیز دیگری شوند، شما به عنوان رسانه مستندساز مگر گذشته شما میتواند از شما جدا شود؟ اصلاً تمام سرمایۀ شما گذشـ شماست.
اگر ما نتوانیم این انقلاب را نگه داریم آنها هم زمین میخورند
ببینید من این را که میگویم تحقیقات خودم است راجع به فرهنگ خودمان در زمینه های اجتماعی که سالهاست آن را دارم و در خیلی از مصاحبهها هم گفتم، آنچه که ما باید آن را جدی تلقی کنیم این است که چه بخواهیم چه نخواهیم ما از قعر ذلتِ دورۀ قاجار آمدیم به یک دروۀ میانۀ پهلوی که وضعی بهتر از قاجار نداشته در زمان محمدرضا بدتر از قاجار هم بوده و ما تقریباً استقلال اقتصادیمان را از دست دادیم و استقلال سیاسی هم مطلقاً نداشتیم یک انقلاب اتفاق افتاد ما به یک جایی رسیدیم چه بخواهیم و چه نخواهیم ما را نصف کرۀ زمین معلم میداند، ما هر چه تنمان بکنیم آنها هم تنشان میکنند ما هر طور آرایش بکنیم آنها هم آرایش میکنند، ما اسوه شدیم اگر ما حرکت اشتباهی بکنیم آنها هم حرکت اشتباهی میکنند، اگر ما نتوانیم این انقلاب را نگه داریم آنها هم زمین میخورند، و اگر آنها زمین بخورند چون ما به اعتقاد معتقدیم بالاخره آقایان علما و متدینین که معتقدند باقی هم معتقدند ما باید جواب بدهیم، شما در یک جایی بودید سرمایهای داشتید، مورد توجه بودید، تلویزیون شما تمام فارسیزبانان منطقه میدیدند، غیر از فارسیزبانان هم میبینید این به این سادگی اتفاق نمیافتد.
دعوت سفیر شوروی، فتح خرمشهر و برنج خونین
من سال 1361 به دعوت سفیر وقت اتحاد جماهیر شوروی به فستیوال تاشکند رفتم چند تا فیلم بود یک فیلمش هم برای مرحوم قویدل بود ما بردیم خودش هم نیامد «برنج خونین»، یکی دو فیلم هم برای بچه های آقای کاربخش بود تله فیلم بود و راجع به جنگ بود، در آنجا چند نفر از بچه های صدا و سیما هم با ما بودند، خدا رحمت کند یکی آقای سیفالله داد بود به عنوان خبرنگار با من آمده بود، ما وارد تاشکند شدیم، قرار بود این فیلم را به نمایش بگذارند، این فیلم به نمایش گذاشته شد مترجم ما آمد گفت سالن پر شد، سالن بزرگی بود فکر کنم چیزی حدود 2، 3 هزار نفر ظرفیت داشت، چون این سالنها در جماهیر شوروی طوری طراحی شده بود که هم کنسرت داده میشود برای ارکسترهای بزرگ، اتحاد جماهیر شوروی در دو چیز خیلی پیشرفته است یکی موسیقی کلاسیک بود و یکی تئاتر خیلی قوی بودند، شکسپرینهای اتحادیه جماهیر شوروی خیلی معتقدند بالاتر از شکسپرینهای انگلیس در تئاتر سلطنتی انگلیس بودند، سالن بزرگی بود، ما که آنجا بودیم مقارن شده بود با فتح خرمشهر، اما تصاویر در تلویزیون جماهیر شوروی سانسور میشد چون عکس امام جلوی اتوبوس ها بود، اتوبوسهای اسرا را از پشت نشان میدادند، ما یک تکبیری روی سِن گفتیم و این سالن دیگر از اختیار خارج شد، گل آورده بودند، من نگران شدم از زیر دست و پا نمیتوانیم عبور کنیم به یک نفر گفتم من را از اینجا خارج کن به سختی توانستم عبور کنم، یک خانمی از آن وسط فریاد زد الله یا رُسل، ترکی که خدا یار شما باشد، من آنجا را ترک کردم آمدم هتل، فردا صبح برای خبرنگاران در هتل جلسه مصاحبه داشتم، به من گفتند چرا 5/8 صبح جلسه را گذاشتید کسی نمیآید باید ساعت 11 بگذارید گفتم نه من ساعت 5/8 گذاشتم تا 10 صبح تمام شود و بعد بروم، حدود صد خبرنگار آمده بود، 98 کشور شرکت کرده بود با دوربین آمده بودند، گفتند در تاریخ فستیوال تاشکند این سابقه نداشته است نه به خاطر شخص من به خاطر انقلاب اسلامی.
هندیها عکس امام را با خود راج کاپور تاخت زدند!
ما در کارگاه آنجا رفته بودیم هم من بودم هم راج کاپور هنرپیشه هندی که آن زمان پیرمرد بود، البته راج کاپور خیلی در بین آنها مشهور بود چون فیلمهای هندی در اتحادیه جماهیر شوروی همه را میشناختند، آسیای میانه تمام بازیگران سینمای هند را میشناختند و با فرهنگ آنها خیلی نزدیک بودند، این پیرمرد خیلی محبوب بود و با عصا هم میآمد چون زانویش درد میکرد، ما رفتیم هر کسی در سالن بود ریختند اطراف راج کاپور، من هم تنها مانده بودم ما یکسری کارتپوستال از ایران داشتیم که یک عکس کوچک امام روی آنها بود، یک مرد و زن بودند گفتند شما ایرانی هستید عکس امام را دارید، من دست کردم جیبم یکی از این کارتپوستالها را به اینها دادم صدای اینها که این امام خمینی است تمام مشتریان راج کاپور را رها کرد، من دیگر کارتپوستالی نداشتم که به آنها بدهم و اینها از دست هم میگرفتند و میبوسیدند.
ببینید یک ظرفیت است متاسفانه سینمای ما در دهه 60 از آن استفاده نکرد، وزیر سینمایی الجزایر آمد از من تقاضا کرد که ما فیلمهای شما را میخریم الان ما قدر این را نمیدانیم که مورد توجه هستیم وقتی ما توجه کنیم، یعنی نقاش ما به این توجه نکند نه اینکه تو نقاش برتر هستی به دلیل انقلاب اسلامی شما دارید دیده میشوید، خیلی هزینه میکنند که دیده شوند و دیده نمیشوند پس نقاشیات را با معرفت بالاتر، با دید بهتری و تکیه بر اصول بهتری کار کن، سریال که میسازید به این فکر بکنید که شما تفاوت دارید با آن سریالی که قبل از انقلاب ساخته میشد در رادیو و تلویزیون ملی، آن سریال را خود ایرانیها نگاه میکردند ما قبل از انقلاب فیلم داشتیم کم تولید نمیشد، دوم سوم مردم ما فیلم سینمایی را نمیدیدند خجالت میکشیدند اینهایی را که میگویم یک بررسی علمی است یعنی با خانوادهاش خجالت میکشید فیلم فارسی ببیند، سال 1355 به اینجا رسیده بود، در حالی که آن زمان فیلم آمریکایی و انگلیسی میرفت.
امروز ما یک برکتی به نام انقلاب اسلامی داریم، کارگردان محترم است، بازیگر صدا و سیما محترم است این را هم انقلاب باید توجه کند و قدر بداند و هم خود بازیگر قدر بداند، در رفتارش، در کردارش، در تولیدش، من به دوستان صدا و سیما بگویم از همین خانواده هستم و بهترین سالهای عمرم را در همین سازمان گذراندم من جدی میگویم، چه سناریست و چه کارگردان خود شما وقتی مینشینید این سریالها را میبینید بخصوص یکی دو سال پیش اینطور شده بود، سریالهای خانوادگی تمام فحش و دعوا بود، من میگفتم من اگر سنگاپوری باشم و یا جای دیگری باشم این برنامههای صدا و سیما را ببینم چه میفهمم از این؟ نمیگویم اینها مدام با هم دعوا میکنند، مدام داد و بیداد میکنند.
آنچه که شما الان مطرح کردید بحث اصلی ماست، تمدنسازی اما تمدنسازی که همینطوری نیست که صبح برویم، این حتماً یک آیدیا لازم دارد حتماً یک تصویرِ از پیش توسط علما، انبیاء، اولیا، فلاسفه پای آن را امضاء کرده باشند، یعنی چه برویم ببینیم چه میشود؟ شما بروید همینطور یک ساختمان بسازید ببینید چه میشود! مشخص است چیزی نمیشود، در دنیا همه ساختمان و شهر ساختند ولی هیچ کدام از اینها تمدن آتنی نشدند، یادمان رود. این تمدن غربی که تا الان زنده است بارها دست به دست شده است، از رم شرقی رفته به رم غربی، از رم غربی باز آمده اینجا، باز دوباره چرخیده، دوباره رفته در آمریکا، اینکه الان در آمریکاست دوباره حیات همان آتن است، همان خدایان الپی که آنجا هستند الان در آمریکا هستند، زنده است، من نمیگویم حق است یا نیست ولی زنده است.
امروز سینما نقش شعر دوره پیامبر را دارد
اگر ما صحبت از تمدن اسلامی میکنیم من کارگر، سهم من اجرا کردن است، حتی من کارگردان به نظرم آن وظیفۀ اصلی را ندارم، من جدی میگویم این اشکال اول به فلاسفه ما وارد است، فلاسفه ما نباید کنار بنشینند، مولویهای ما باید امروز مثنویهای خودشان را بیاورند، باید عرضه بکنند، شمسهای ما باید وسط بیایند، علمای حوزه ما باید وسط بیایند، امروز سینمای نقشِ شعر دورۀ پیامبر را در مدینه دارد، آن زمان رسانه شعر بود، دوره جاهلیت هم همین بود کسانی که در کعبه آویزان میکردند چیزی شبیه یک متن ادبی که ما میگوییم بود، قبل از اسلام رسانه این بود چیز دیگری نداشتند، در یونان نمایش بود، این طرف در هند که نگاه بکنید ترانهها، ملودیهای ریز و ریتمهایی بود، هر تمدنی با یکی از قالبهای هنری خودش را به دنیا معرفی میکند، خود ما به عنوان ایران بعد از اسلام توسط شعر این کار را کردیم، قلل شعری که در دنیا داریم همه قبول دارند، فردوسی، خیام، سعدی، حافظ همه را قبول دارند نمیشود همه اشتباه بکنند.
سوال من از شما این است ما امروز مخاطب خیلی بیشتری از دوره سعدی داریم، سعدی میگوید بله این قند پارسی که به بنگاله میرود، راجع به شعر خودش میگوید و خیلی مهم هم بوده میگویند به دو ماه نکشید شعر سعدی به بنگال رسید، همین بنگلادش فعلی، الان کدام فیلم ماست که وقتی تولید میشود در آمریکای لاتین دلها برای آن بتپد که ما فیلم آقای الف، ب را ببینیم؟ اگر چنین چیزی نیست، چنین اثر فاخری اینجا تولید نمیشود اگر کسی آثار موسیقی ما را بخواهد بشنود در آمریکای مرکزی، شمالی و مرکزی و یا در آفریقا به خاطر این است که ما اینجا آهنگی را تولید نکردیم که آنجا کسی طالب آن باشد، شما نمیتوانید بگویید ذوق هنری مردم کور شده است، نه چنین چیزی نیست اتفاقاً دارند گوش میکنند، بگویید فاسد شدند، میگویم اتفاقاً فاسد نشدند، در همین اروپا بسیاری آدمهای اخلاقی وجود دارند، دنبال یک موسیقی ساده انقلابی هستند، خیلی مشتاق آن هستند، اینها حرفهایی که گفته میشود فرافکنی است، اصلا چنین چیزی نیست.
تصور من این است که جدی بگیریم ما مانند یک بچه پولداری هستیم یک ارث بزرگی به ما رسیده است، مشتری مجانی، مشتاق مجانی به دستمان افتاده و همه اینها آمده در اختیارمان قرار گرفته است، ما هم داریم تنبلی میکنیم، امروز هنرمند ما باید نان و آب هم نخورد، صبح تا شب تولید اثر هنری بکند، دوره جنگ را یادتان است، دیوارهای تهران یادتان است که متاسفانه اینها به خاطر ورودِ وزیر خارجه صدام یک شبه پاک شد، از آن کارهای عجیب و غریب بود من خیلی آن زمان صدمه خوردم و مخالفت کردم، باید اینها را نگه میداشتیم، این نقاشیها چیزهای نفیسی بود، چیزهای خیلی مهمی بود در دنیا اینها را برای صد سال نگه میدارند، بعضیها فکر کردند اینها ننگ است آنها را پاک کردند، کنار فرودگاه مهرآباد من یادم است کنار دیوار کاریکاتورهای بسیار زیبایی بود، حالا در بین اینها یکی صدام بود آن را هم پاک کردند.
تاریخ نشان داده است که خدا نعمتهایش را میگیرد
آنچه که برای ورود به تمدن جدید لازم داریم یک نگاه از بالاست ابتدا هم باید اشکالات خودمان را بررسی کنیم، اصلاً ما لایق این هستیم که من به عنوان شاعر این انقلاب اسلامی جدید بیایم زیر پرچم این انقلاب بایستم و به مخاطبینِ چند صدمیلیون آفریقایی حرف بزنم؟ شما پایتان را به عنوان یک ایرانی بگذارید داخل ویتنام، در همین مالزی که برای ما آرمانی است و خیلی چیزهای خوبی هم دارند، خود آقای ماهاتیر محمد که آمد اینجا در دانشگاه تهران همه گفتند ما دوست داریم مالزی شویم تعجب کرد گفت شما یک کمپانی بزرگ هستید ما یک مغازه کوچک کنار خیابان هستیم چطور شما اینطوری فکر میکنید؟! ما خودمان را برانداز بکنیم، اصلاً بزرگترین ناشکری این است که شما قدر خودتان را ندانید، بزرگترین ناشکری این است که نعمتی که خدا به شما داده است قدرش را ندانید، خدا به شما چشم داده است شما چشمتان را بستید دارید صرفهجویی میکنید! یعنی چه؟! او دارد زمین میخورد شما نمیروید او را بگیرید، دیگری دارد در چاه میافتد شما با او کاری ندارید، شما فکر میکنید تا چه زمانی خدا این نعمتها را همینطوری در اختیار شما میگذارد؟! تاریخ نشان داده است که این کار را نمیکند، در قرآن زیاد داریم که اگر شما لیاقت این مسیر را نداشته باشید یک ملت دیگری آن را میگیرد.
تاریخ بسیار مهم است، توجه به زمان خیلی مهم است بیتوجهی به زمان نامش غفلت است، زمان یک بزرگراه یک طرفه است امکان برگشتی ندارد، همین لحظاتی که من خدمت شما هستم دیگر برنمیگردد و اگر ما از این زمان بد استفاده کرده باشیم تمام شده است، خسران یعنی این، خسران به جای یک فرد میتواند یک خانواده باشد و میتواند یک ملت باشد؛ الان سی و خردهای سال از انقلاب گذشته است، واقعاً استفاده کردیم؟ سر چیزهای کوچک با هم جر و بحث نکردیم؟ چقدر بیخودی با هم دعوا کردیم! بعضی از آنها خندهدار به نظر میرسد از بعضی خجالت میکشیم، میگوییم این حرفها چه بود به هم گفتیم این همه کار داشتیم که انجام بدهیم. سال 58 و 59 یادتان است ما چگونه کار میکردیم کارگردانان بزرگ یادشان است، آقای کمال تبریزی، شمقدری، شورجه و غیره که الان استاد شدند، از اینها بپرسید ما چگونه زندگی میکردیم؟ به ما نان بربری نمیرسید بخوریم، نامش پرچم بود، تابستان خیار بود، سبزی پرچم، سفیدی وسط پرچم پنیر بود و گوجهفرنگی، روزی که پرچم داشتیم خیلی روز خوبی بود، چون راه را گم نکرده بودیم.
ماه رمضان است، ماه قرآن است این سوره باید درس ما باشد هر روز ببینیم اگر تعللی داریم اگر چیزهای حاشیهای دارد ما را از راهی دور میکند که ما وقت را از دست میدهیم، جزء خسارتدیدهها هستیم، کسی خسارت نمیکند که ایمان داشته باشد، عمل صالح انجام بدهد و حتماً دنبال حقیقت اشیاء، رفتار، کردار و مفاهیم برود، بدون این نمیشود یعنی همه باید محقق شوند، همه باید پژوهشگر باشند و این امکان ندارد مگر با صبر، یکی بگوید ما حوصلهاش را نداریم زود بگو، نمیشود بالاخره مادام کوری چقدر صبر کرده، انیشتین، ادیسون چقدر صبر کرده است، اگر اینها صبر نمیکردند آن کشف و اختراع به وجود نمیآمد، اگر علامه طباطبایی این صبرها را نداشت تفسیر المیزان شکل نمیگرفت، اگر مرحوم مطهری آن صبر را نداشت این آثار نبود.
مدینه دوباره نمره رد گرفت
به نظر من یک مقدار برگردیم از بالا به خودمان نگاه کنیم من بعضی اوقات کلِ خودمان را یک مقدار کمدی میبینم. یعنی اصلاً پیچیده نیست خیلی داریم به این طرف و آن طرف فکر میکنیم و خیلی حرفهای بیخود و حاشیهای میگوییم. اگر ما جای خودمان را بدانیم چیست، من تصور میکنم ثانیهها را نباید از دست بدهیم و الا گرفتارِ قوانین خداوند میشویم. خیلی در قرآن صریح است. اصلا پسرخواندگی و برادرخواندگی در کار خدا نیست. نه؛ یک قومی را برمیداریم یک قوم دیگری را میگذاریم. شما نشان دادید فقط به سر و کله هم زدید. مگر این اتفاق برای مدینهالنبی نیفتاد؟ مدینهالنبیِ سال 60 هجری که به حضرت امام حسین میگویند شما بیایید و ایشان را دعوت کردند، مدینهالنبی کسانی بودند که در بچگی پیامبر را دیده بودند، یعنی کسی که بالای 50سال سن داشت پیامبر را دیده بود، شهر بزرگی است. حدود 200 هزار نفر جمعیت دارد و اتفاقاً شهر علما و فقها است، دوبار نمره بد گرفته است، یکبار پس از 25 هجری نمره قبولی نگرفت که راجع به آن سکوت میشود، چرا حضرت علی مدینه را ترک میکند و میرود کوفه؟ ایشان مجبور شد و خلیفه را پذیرفت چرا مدینه را ترک میکند؟ چه مشکلی مدینه دارد که ایشان ترجیح میدهد برود کوفه؟ یکبار دیگر سال 60 مدینه به حضرت امام حسین میگویند نوامیسمان را پرخطر میدانیم و با تو نمیآییم چون اگر نوامیس ما اینجا باشند و ما یکی دو ماه برویم یا شهید بشویم، دلایلشان اینهاست یعنی ناموس شخصی را به ناموس ملی ترجیح میدهند، ناموس شخصی را به ناموس هویتی دینی ترجیح میدهند که امام حسین در جوابشان میگویند هم خانواده را میبرم با تمام طلا و جواهر هم میبرم چرا که این اصل قضیه است، ما نباید اینجا تفکیک را انجام بدهیم آنها ماندند و آن اتفاق در کربلا افتاد و خداوند نگذاشت هیچ هتک حرمتی به خانواده حضرت امام حسین شود و اینها برگشتند اما سال سوم بعد از عاشورا یک اسامه نامی را یک پیرمرد 72سالهای، یزید فرستاد برای آن قضایای پسر زبیر آمد مدینه، گفت غیر از کسانی که پناه میبرند به بیت بنیهاشم یعنی امام سجاد(ع) بقیه زنان مسلمین بر این سپاه مهاجم حلال است و 3 روز در این شهر تجاوز شد به زنان همین آقایانی که 3 سال پیش به خاطر ناموسشان امام را تنها گذاشتند، این درسهای تاریخ است.
اگر ما میگوییم یک فرصتی داریم برای اینکه این تمدن را صادر بکنیم تاریخ را مطالعه بکنیم خیلی شاد نباشیم که هیچ کاری نکنیم و همه چیز هم سر جایش باشد و اینطور در رفاهزدگی و عافیتجویی و خودش بخواهد صادر شود، اگر انقلاب بخواهد صادر شود به شما کاری ندارد، چنانکه بعدها ما میبینیم مدینه گرفتار چنین چیزی میشود و آن اسلام هم از ایران صادر میشود، ممکن است انقلاب اسلامی هم از جای دیگری صادر شود و ما جا بمانیم من نمیخواهم با بدبینی بگویم من دارم اشاره تاریخی میکنم که از تاریخ عبرت و درس بگیریم.
طالب زاده: اصل مطلب مقامی است که انقلاب اسلامی دارد و اگر قَدر آن را ندانیم و ظرفیتش را ندانیم اثری که روی آمریکا، روی روسیه گذاشتیم، تحولاتی که پیش آمده، همه آمریکا الان عکسالعمل است، همه شوروی روسیه شدن عکسالعمل به وجود امام بوده است. ما کمکاری کردیم، ما چه داریم و چه صادر میکنیم؟
کلهر: من یک جمله به دوستان هنرمندم در زمینه های مختلف میگویم. واقعاً هنرمند هر چه بیشتر دانش خودش را بالاتر ببرد و معرفت بیشتری پیدا بکند راجع به جهان هستی و پیرامون خودش، یقین داشته باشد تاثیرش در آثار هنری صدچندان است. هنرمندِ بیسواد هر چقدر هم خوشتکنیک و خوشذوق باشد اثر هنری او تاریخ مصرف کوتاهی دارد. اگر میخواهید تاریخ بیشتری داشته باشد دانش بجویید.