حلقه وصل: حسین حسننژاد
هنر اسلامی این ظرفیت را دارد که آدمی را در عالم خیالی که پیراسته از آلودگیهای شیطانی است غور دهد و لذتآفرین باشد و یا در قوس صعود او، منزل امنی باشد تا انسان، که راهی اقامتگاه عقل است و سر اوج گرفتن دارد نفَسی چاق کند و لطافت روح یابد، شعر و آواز از این قبیلاند؛ اما مادر زیبا و زایای هنر که فرزندان فراوانی در دامن خود پرورش داده، اولاد نامشروعی هم دارد که قدیس شرع، بعضی را ولد شبهه نامیده و پارهای را حرامزاده. هرچند فضای آکادمیک و دانشآموختگان هنر، همه را با چوب اسلامی میرانند و زبان ناقدان را کوتاه میکنند؛ اما مجسمهسازی موجودات دارای روح، نظیر (انسان و حیوانات) از هنرهایی است که به فتوای فقهای بسیاری جایز نیست و بر حرمت آن احادیثی اقامه شده است. از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود: «نهي رسول الله(ص) عن التصاوير و قال: من صوّر صورهً كلّفه الله تعالي يوم القيامه أن ينفخ فيها و ليس بنافخ.» پيامبر(ص) از تصاوير نهي كرد و فرمود: هر كس صورتي را ايجاد كند، خداوند در روز قيامت به او دستور ميدهد كه روح در آن بدمد، ولي او نميتواند.» البته حکم شرعی نگهداری و استفاده از مجسمهها، متفاوت است لکن مجموع هنرهای مجسمهسازی و حتی نقاشی و همچنین موسیقی با دستگاههای مختلف آن، مرجوح شرع است و استفاده از آنها یا نهی تحریمی دارد یا تنزیهی.
در این میان از آیینهای عاشورایی که زمانی توسط وزارت امور روضهخوانی صفویه از روم شرقی وارد ایران شد و گسترش یافت، علم و کتل و نمادسازیهای دینی بود. اگر روزگاری در دوران طولانی غربت و تقیه شیعیان، مجالس روضه به سادگی و در پستوی خانهها برگزار میشد؛ ورق که برگشت، نمادسازیها برای جلوهدادن و شکوه بخشیدن به این مراسمات، آغاز شد. از آنجا که عصر صفوی دوران اوج علم و هنر است و هنرمندان اقصا نقاط سرزمین پهناور ایران به اصفهان خوانده شدند خیلی چیرهدستانه، فرآیند هنرورزی برای تغییر سر و شکل نمادهای مسیحیان پیش رفت و افسوس که فراموش شد مثلا تجسم شیر و طاووس و پرندگان ذیروح حرمت دارد و با ذائقه شارع مقدس سازگار نیست. از سوی دیگر آنقدر این نمادآفرینیها زیاد شد و بنا به طبع تجسمی انسان، با استقبال عمومی مردم مواجه شد که میتوان ادعا کرد خوف بدعت در دین پیش آمد و این اقبال تا به امروز ادامه یافته و با نام تعظیم شعائر، ابزارهای مشروع و نامشروع تعظیم، در گوشه و کنار پدید میآیند و گاهی رشد میکنند.
اما آنچه چند روزی است به مناقشه عَلَمی معروف شده و میدان اظهارات موافق و مخالق شده است با سخنی از حجتالاسلام قرائتی شروع شد که از حرمت علم و کتل حرف زد که حجتالاسلام مومنی، ایشان را محکوم به عدم صلاحیت برای اظهار نظر فقهی دانست. این بحث و جدلهای علمی و میدانی هرچند سالی یک بار تکرار میشود، برخورد نیروی انتظامی با علمکشی هیئتیها در اواسط دهه هشتاد که منجر به عقبنشینی این نیرو شد، از آن جمله است. نظر مراجع هم مشخص و در دسترس است. حضرت آقا گرچه علامت را فی نفسه بدون اشکال میدانند ولی تاکید میکنند که نباید این امور جزء دین محسوب شوند، این یعنی رجحانی در کار نیست. آیتالله مکارم شیرازی میفرمایند: به طور کل از این گونه علامتها اجتناب کنید و یا درباره نخلگردانی بیان میدارند: این کار در روایات اسلامى وارد نشده و بهتر است به جاى آن، مجالس پرشکوه عزادارى و دستهجات برگزار شود. آیتالله جوادی آملی هم علم و کتل را آهنی سرد بیروح میداند که نه در آیات و روایات آمده و نه کاری عقلایی و عقلانی است.
گذشته از این مصداق که در آیین عزاداری ما مرسوم است، آنچه نگران کننده است حجم زیاد ابتکاراتی است که مداح و هیئتگردان و... هر سال میآفرینند و شاید به قول خودشان میخواهند مجلس اباعبدالله را رونق دهند؛ اما پیداست که آنچه تاثیر نفس را افزایش میدهد و مجلس و دسته اهل بیت را پرشور میکند اخلاص و خاکساری ماست و الا همه این جولانها به جوی نیرزد و به درهمی نخرند که فرمود: «لِلباطلِ جَوَلَه و للحقّ دُولَه».